-
پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۳۸ ب.ظ
صحیفه امام؛ ج14؛ ص456 | جماران؛ 25 خرداد 1360
بعضی از این هملباسهای ما مثل موریانهای که در یک بنایی بیفتد، دارند آبروی هزارساله روحانیت را ذره ذره میخورند و از بین میبرند؛ برای اینکه روحانیت را از چشم مردم بیندازند، خوبیها و گذشتها و فداکاریها را نمیگویند. علم و دانش روحانیت را انکار میکنند و تقوای آنها را منکر میشوند؛ همچنان که پنجاه سال، در دوران رژیم پهلوی هم از این کارها میشد.
من یکوقت خدمت امام عرض کردم که در این انقلاب و در پیروزی آن، تمام ذخیرهی آبروی هزارسالهی روحانیت به کار آمد. اینطور نبود که فقط روحانیت نسل حاضر و شخص امام بزرگوار (رضواناللَّهتعالیعلیه) به تنهایی این کار را کرده باشند. آن آبرویی که امام ما پیدا کرد، ناشی از هزار سال سابقهی خوب علمای شیعه در بین مردم بود.
شبکههای ماهوارهای وابسته به سرویسهای جاسوسی
طرفدارن این جریان، کسانی هستند که مسأله حکومت اسلامی را درست فهم نکردهاند و تشکیل آن را از مختصات معصوم میدانند اما در زمان غیبت، معتقد به جواز تشکیل حکومت نیستند و به همین جهت، با انقلاب اسلامی سر ناسازگاری دارند. این گروه که میتوان از آنها به سکولارهای سنتی نیز تعبیر کرد، کسانی هستند که نه معتقد به جدایی دین از سیاست هستند و نه معتقد به پذیرش ظلم اما معتقدند هر قیامی قبل از قیام حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه) و تشکیل حکومت در زمان غیبت جایز نیست و بدین جهت، نهتنها اهل مبارزه با رژیم پهلوی هم نبودند، بلکه انقلاب را محکوم میکردند و با آن ناسازگار بودهاند. اما عجیب این است که اگر هر قیامی قبل از قیام آن حضرت جایز نیست و فعالیت بر ضد رژیم طاغوتی پهلوی جایز نبود، پس چگونه به خود اجازه میدهند بر ضد حکومت جمهوری اسلامی تبلیغ کنند؟ این جریان متأسفانه در میان برخی از روحانیون و حوزههای علمیه تا حدوی نفوذ دارد.
ما امروز مواجه هستیم با مشکلاتی که از خارج برای ما تهیه میکنند و صادر میکنند و در داخل هم بعضی عناصر وابسته به خارج، تهیه میکنند و ما را در مشکلات میگذارند. من در اول این سال اعلام کردم که این سال را باید ما سال اجرای قانون بدانیم و با قانون طوری عمل کنیم که هم اسلام و هم دنیا، کارهای ما را یک رفتار صحیح بداند. در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصا، قانونی که قانون اسلام است، این کشور را نمیتوانیم اسلامی حساب کنیم. کسانی که با قانون مخالفت میکنند اینها با اسلام مخالفت میکنند. کسانی که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شورای نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت میکنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت میکنند.
اگر همه اشخاصی که در کشورمان هستند و همه گروههایی که در کشور هستند و همه نهادهایی که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد.
جریان شناسی حوزههای علمیه لبنان|بخش اول
حجتالاسلام دکتر مجید شاکر سلماسی دانشآموخته دانشگاه ادیان و مذاهب در مصاحبه با پایگاه جریانشناسی اسباط به جریانات موجود در لبنان اشاره کرده که در ذیل میخوانید:
اسباط: ورود اسلام و تشیع به لبنان با حضور ابوذر غفاری اتفاق افتاد
ریشه ورود اسلام و تشیع در لبنان همانگونه که در تاریخ هم گزارش شده، به حضور ابوذر غفاری در آن منطقه برمیگردد و بعداز آن علمای بزرگ و تأثیرگذاری در لبنان پرورش یافتند مرحوم محقق کرکی که در دوره صفویه با دعوت شاهاهان وقت به ایران آمد از جمله این علماست، در عین حال به جرأت میتوان گفت تعداد زیادی از علمای بزرگ این دوره از جبل عامل و لبنان برخاسته بودند.
اولین حوزه علمیه لبنان حدود قرن هفتم ه.ق توسط شیخ اسماعیل جزینی در منطقه جزین که در مناطق جنوب لبنان واقع شده بنا گردیده است.
زینب کبری یک نمونهی برجستهی تاریخ
زینب کبری یک نمونهی برجستهی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛
اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد.
اشاره: جریانشناسی حوزوی یکی از حوزههای مطالعاتی است که سابقه زیادی از عمر آن نمیگذرد. جریانهای حوزوی را میتوان از جهات مختلف دستهبندی کرد. جریانهای عرفانی، جریانهای کلامی، جریانهای فقهی و اصولی، جریانهای تفسیری، جریانهای حدیثی و نیز جریانهای سیاسی برخی از این وجوه و جهات هستند. در این مقاله میکوشیم به ضرورت جریانشناسی حوزوی، پیشینه و انواع آن اشارهای داشته باشیم.
در بخش اول از این مقاله ساختار کلی بحث و همچنین تعریف و پیشینه جریانشناسی مورد بررسی قرار گرفت. اما در بخش دوم به بررسی ملاکها و معیارهای جریان به شمار آمدن جریانها و نیز ضرورت جریانشناسی پرداختیم.
وقتی که همه نبودند، او بود
امیرالمؤمنینی که به خانهی فقیر سر میزند، در دهان بچهی یتیم با دست خودش، غذا میگذارد. حالا کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که آن چیزی که در دوران حکومتش، قدرتش، ریاستش ولو بر یک مجموعهی کوچک؛ ریاست بر یک ده؛ بر یک گوشه از گوشههای کشور به یادش نمیآید، این دسته از مردمند: محرومین، فقرا، مستضعفین! چنین کسی میتواند بگوید که «او امام من است»!؟ اینها با هم نمیسازد!
امیرالمؤمنین آدمی بود که در راه تبلیغ دین و کار برای خدا و مبارزه با دشمنان خدا، شب و روز نمیشناخت. در همهی جنگهایی که پیغمبر رفتند، حضور داشت؛ جز در موارد خیلی معدود. وقتی که همه نبودند، او بود. آنوقت که کار از همیشه سختتر بود، او در نزدیکترین جای خطر حضور داشت. کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که حاضر نباشد در راه خدا و دین خدا، یک سیلی به بناگوشش بزنند!؟ این میشود!؟ حاضر نباشد که به دشمن خدا، به دشمنان دین و به دشمنان اسلام، به خاطر قدرت و گردن کلفتیشان بگوید بالای چشمتان ابروست!؟
امیرالمؤمنین، [با قدرتهای ستمگر درافتاد] حالا یک عدّه، امروز بگویند: «بله؛ او امام ماست.» اما حاضر نباشند به استکبار، به قدرت مسلط امریکا، به کسانی که امروز صد برابر قدرتمندان فاسد صدر اسلام به مردم ظلم میکنند یک کلمه حرفی بزنند که آنها را بد بیاید!؟
بعد هم بگویند: «ما شیعهی علی هستیم و او امام ماست»!؟ امام یعنی چه؟(1)
اسوه بودن امیرالمومنین (ع) در همهی دورانهای زندگی
در همهی دورانهای زندگی، او[امیرالمومنین (علیه السلام) ] اسوه است. نوجوانهای دهساله و دوازدهساله و سیزده چهاردهساله میتوانند به علی اقتدا کنند؛ او را الگوی خودشان قرار بدهند. چرا؟ چون او در ده یازدهسالگی، اول کسی بود که اسلام را شناخت و پذیرفت و به دنبال پیغمبر راه افتاد. این، خیلی مهم است.
یک کودک ده یازدهساله حقیقت را در میان آن همه دشمنی و انکار بشناسد و پای آن بایستد و برای آن سر از پا نشناسد. جوانهای بیستساله و بیستودوساله و بیستوپنجساله میتوانند امیر المؤمنین را الگوی خودشان قرار بدهند؛ چرا؟
چون او کسی بود که در بیست و سهسالگی- که پیغمبر اکرم در آن زمان از مکه به مدینه هجرت فرمود- مهمترین بار این هجرت بزرگ را بر دوش گرفت و پیامبر عزیزترین شخصیتهای خاندانش یعنی «فواطم» را به او سپرد تا با خودش از مکه به مدینه بیاورد؛ وکالت خودش را در مکه به او داد که امانتهای مردم را بدهد، قرضهای پیغمبر را ادا کند، طلبهای او را جمعآوری کند و در مدینه به پیامبر ملحق شود. شب هم که بنا بود بریزند در آن خانه و پیغمبر را با شمشیرهاشان قطعه قطعه کنند، او بود که حاضر شد جای پیغمبر بخوابد؛ خود را در معرض این خطر قرار بدهد. این شخصیت را ببینید! عظمت را ببینید! این میشود الگو.
وقتی پیغمبر در مدینه حکومت تشکیل داد، امیرالمؤمنین شد سرباز درجهی یک پیغمبر در تمام این ده ساله؛ از بیستوسه سالگی تا سیوسه سالگی. هر جا پیغمبر مسئله یا مشکلی داشت، علیبنابیطالب (علیهالسّلام) اول کسی بود که آنجا در کنار پیغمبر و برای دفاع از حقیقت پیغمبر حاضر بود. در جنگها پیشروِ جنگ، او بود؛ در گرههای مشکل و باز نشدنیِ جنگهای پیغمبر، شمشیر او گرهگشا بود. هرجا همه عقب مینشستند، او جان خود را کف دست میگرفت و میرفت جلو. هیچ چیز هم برای خود نخواست؛ یکسره در راه خدا و برای خدا و در خدمت پیغمبر. (2)
1-امام خامنهای/ ۶ دی ۱۳۷۲
2-امام خامنهای/ ۱۳۸۶/۰۵/۰۶
به طور کلی در فضای غبارآلود و پر از توهین نمیتوان بحث علمی کرد، هنگامی که تحلیلها مزه شوری میدهد که نشان از جا ماندن از سفرهای است که برای بسیاری جا هست و تو نمیتوانی به دنبال موقعیتی خود را قرار دهی و از این نعمتهای الهی بهره ببری، آنجاست که شروع به انتقاد میکنی و زمین و آسمان را به هم میدوزی.
اتفاق جدیدی نیست که شایعاتی را به عنوان کتاب پروبال میدهند و طبع مینمایند و محققی در این سوی میدان ناگزیر است تا پیرامون باید و نبایدها آن چیزی که نسبت بدان کم توجهی شده است، حرفی را بیان کند.