-
يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۰۵:۰۵ ب.ظ
حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی گفت: شخصیت آیتالله مصباح برای دشمنان شناختهتر از دوستان بود. علامه مصباح برای نظام کادرسازی میکرد. دشمن به خوبی از فعالیتهای ایشان با خبر بود. دشمن به همین دلیل میخواست ایشان را بزند. کادرسازی ریشه در مبارزات قبل از انقلاب داشت.
پایگاه جریان شناسی اسباط؛ متأسفانه هفته گذشته آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) پس از تحمل مدتی رنج بیماری، دارفانی را وداع گفت. رهبر معظم انقلاب نیز در پیام تسلیتی که صادر کردند از ایشان به عنوان فقیه و حکیم مجاهد یاد کردند و فرمودند: این، خسارتی برای حوزهی علمیه و حوزهی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند.
پایگاه جریان شناسی اسباط نیز برای بررسی ابعاد شخصیتی مرحوم علامه مصباح یزدی با حجتالاسلام والمسلمین محمد ابوترابی از شاگردان ایشان به گفتوگو نشست که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
اسباط: استاد مقداری درباره ابعاد شخصیتی آیتالله مصباح بفرمایید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً. رحلت جانگداز آیتالله مصباح یزدی، یار دیرین انقلاب و معرف اسلام راستین را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان و نایب برحقشان مقام معظم رهبری و مراجع اعظام و حوزههای علمیه و بهخصوص شاگردان آن عزیز تسلیت عرض میکنم. امیدوارم خداوند به لطف و کرم خودش این خلأ جبرانناپذیر را برطرف کند. شخصیت آیتالله مصباح برای دشمنان شناختهتر از دوستان بود.
حضرت آقا میفرمایند: دشمن تشخیص میدهد کجا را بزند. بعد از پیروزی انقلاب و بهخصوص بعد از حاکمیت جریانات دگراندیش در کشور، یعنی از سال 76 به بعد میزان حملات دشمنان داخلی و خارجی به ایشان به میلیونها سطر میرسید. در آن زمان رسانههای سایبری و دیجیتال وجود نداشت. در آن وضعیت، ایشان به تنهایی کار میکرد.
علامه تعبیری داستانوار داشت. ایشان بارها داستان بلدرچین و برزگر را مثال میزد. بلدرچین در مزرعهای خانه کرده بود و بچههایی داشت ولی احتمال میرفت که برزگر گندمزار را درو کند. برزگر امید داشت که دوستانش به او کمک کنند. تا وضعیت به این شکل بود بلدرچین به بچههایش میگفت که مشکلی پیش نمیآید یعنی تا برزگر به امید دیگران نشسته باشد جای آنها امن است. روزی برزگر تصمیم به درو میگیرد. در آن روز، بلدرچین به بچههایش گفت که باید از اینجا برویم. ایشان میگفت قرآن میفرماید «مَثْنى وَ فُرادى» باید خودتان به تنهایی کار را شروع کنید. اگر به امید کس دیگری بنشینید هیچگاه موفق نخواهید شد.
اسباط: چرا مرحوم علامه مصباح یزدی به تنهایی اقدام به روشنگری و هدایت میکرد؟
در حاکمیت دوم خرداد که به دوران اصلاحات معروف بود، گاهی ایشان به سفرهایی میرفت. اینگروه تلاش میکردند برنامه ایشان را بهم بریزند. علامه تنها بود و گروهی ایشان را پشتیبانی نمیکردند. وقتی مسیر دور بود با هواپیما و وقتی نزدیک بود با ماشین میرفتند. گاهی هواپیما را دچار تأخیر میکردند تا ایشان به جلسهاش نرسد.
در دانشگاه ایلام، یکی از دانشجویان ایشان را متهم کرد که در ایام انقلاب مبارزهای نداشتهاند. ایشان سابقه مبارزاتی داشتند ولی به نحوی عمل میکردند که دستگیر نشوند. مبارزات ایشان بسیار دقیق و پیچیده بود، اما ایشان به او گفتند شما میتوانید بگویید من ساواکی بودم. اهل مبارزه هم نبودم، شما قشر فرهیخته دانشجو حرف مرا بسنجید و جواب دهید.
علامه سخنرانی خود را شروع کرد. آن جوان در آخر جلسه خدمت آقای مصباح آمد و گفت حرف شما درست است. ایشان حریص به هدایت مردم بود. درباره رسول الله آمده است «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» طبیبی که به سراغ بیمار میرفت، این مطلب در وجود ایشان بود.
اسباط: عکسالعمل مرحوم استاد مصباح یزدی در برابر این بی احترامیها چگونه بود؟
شخصی به آقا گفت آیا از این همه فحشی که به شما میشود خسته نمیشوید؟ ایشان پاسخ داده بود که من فحش درمانی میکنم. در جای دیگری به ایشان گفته بودند چطور شما تک و تنها به دل رقیب میروید، و یاری خدا با شماست. ایشان فرموده بود: خدا از من حمایت نمیکند خدا از دینش حمایت میکند تا زمانی که ما در مسیر دینش قرار داریم طبق وعده پروردگار همین شرایط وجود دارد.
تعبیری درباره شهدا هست. بعد از شهادت حاج قاسم شخصیت ایشان برای همه شناخته شد. شهادت این افراد مثل شکستن شیشه عطر است، رایحهاش در همه جا منتشر میشود. این تعبیر برای علمای عاملی مثل آقای مصباح صدق میکند. رحلت آیتالله مصباح باعث شناخت بیشتر کارهای ایشان میشود. در حدیث آمده است مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء.
جنبه ایجابی رحلت علامه موجی ایجاد خواهد کرد وگرنه دشمن بهتر از دوستان جنبه سلبی رحلت ایشان را فهمیده است و به نظرم دوستان خارجی بهتر از دوستان داخلی ایشان را شناختهاند. دشمنان از رحلت ایشان بسیار خوشحال شدند. آنها فکر میکنند که بعد از ایشان میتوانند وارد میدان شوند. امام میفرمود وقتی راه مبهم میشود من از حرکت دشمن میفهمم که باید چکار کنم. هر مسیری که دشمن برود خلاف آن عمل میکنم. نسل جوان انقلاب میتواند روی مسائلی که دشمن حساسیت نشان میدهد تأمل کنند. دشمن روی ایشان خیلی حساس بود.
اسباط: یکی از دروغهایی که علیه علامه مصباح یزدی مطرح میشود، عدم حضور ایشان در جریان پیروزی انقلاب اسلامی بود، مقداری از شخصیت مبارزاتی ایشان بفرمایید.
علامه مصباح برای نظام کادرسازی میکرد. دشمن به خوبی از فعالیتهای ایشان با خبر بود. دشمن به همین دلیل میخواست ایشان را بزند. کادرسازی ریشه در مبارزات قبل از انقلاب داشت. این کار از دهه 40 شروع شد. مدرسه حقانی، مرکز کادرسازی و نخبهپروری انقلاب اسلامی بود. بسیاری از نخبگان انقلابی و گروهی از منافقین از این مدرسه برخواستند. در سال 50، در مدرسه حقانی زبان انگلیسی تدریس میشد تا طلاب بتوانند به ترجمه کتب بپردازند.
حضرت آقا تعبیر بسیار زیبای "عقبه تئوریک نظام" را برای آقای مصباح به کار بردند. کادر روی اشخاص شکل میگیرد و اشخاص آموزشهای تئوریک میبینند. باید توجه داشت که در پیش از انقلاب مبارزات علامه زیرزمینیترین مبارزات بود. ایشان گروهی یازده نفر داشتند که اگر لو میرفتند اعدام میشدند. این گروه یازده نفره داعیه حکومت اسلام داشتند. آنها تئوریسازی و کارسازی میکردند و از روش حفاظت بالایی برخوردار بودند. به طوری که ایشان خط رمزی داشت که ساواک متوجه آن نشد.
بحثی را آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتشان مطرح میکنند: ما با ایشان دوست بودیم ولی تا مدتها نمیدانستیم که نشریه انتقام برای ایشان است. رفاقت حضرت مصباح با آقای هاشمی قبل رفاقتش با رهبری بود. ایشان از طریق آقای هاشمی با آقای خامنهای آشنا میشوند. در این زمینه دو نکته وجود دارد: حفاظت، همان کتمانی که در زمان امام باقر و امام صادق وجود داشت در مبارزات ایشان هم دیده میشد. نکته دوم گمنامی است که هدف آن فقط برای خدا بود. اگر هدف روشنگری مردم باشد کار برای تحقق این هدف انجام میگیرد. در جنگ تحمیلی عدهای از شهدا از خدا میخواستند که گمنام باشند و جنازهشان هم برنگردد.
ایشان دستگاه استند استیلی خریده بودند و خانمشان هم به ایشان کمک میکردند. بعد از چاپ مجلات، سوار فولکس میشدند و با دوستانشان به شهرهای اطراف میرفتند و نشریه را پخش میکردند. همین شرایط در دوران حاکمیت اصلاحات بود. بسیاری از مقدسات رعایت نشد و نسبت به اسلام و اصول دینی ساختار شکنیها شد. در آن زمان هم با همین روش تک و تنها برای خدا حرکت میکردند. اوج اخلاص ایشان در پیام تسلیت حضرت آقا دیده میشود. در هر بعدی که وارد شویم ایشان مخلصانه کار میکردند. علامه در عرفان، کادرسازی، علمی، دشمنشناسی، وحدت فرق اسلامی، مقابله با شبهات دشمن و مقاومت جهانی و مقاومت کشورهای اسلامی اخلاص داشتند.
علامه به خاطر تبلیغات دشمن از مجلس خبرگان بازماندند، اما به تعبیر آقا، این خسارتی برای مجلس خبرگان بود. در آن برهه نیاز بود که شاگردان علامه برایشان تبلیغ میکردند. البته خورشید نیازی به تبلیغ ندارد ولی برای آگاهی مردم لازم بود. در جلساتی که در مشهد و شهرهای اطراف آن برگزار میشد شخصیت ایشان با بینشی بسیار قوی، بااخلاص و باتقوا نمود میکرد.
در روایت آمده است که خلأ عالم پر شدنی نیست. امید است که انشاءالله آثاری که از ایشان باقی مانده در قالب کتاب و مقالات و تاریخ شفاهی، خلأ این برزگوار را کمتر نمایان کند. همچنین شاگردان ایشان هم باید وارد صحنه شوند تا مقداری از این خلأ به لطف پروردگار جبران شود. همچنین با یاری خداوند متعال، تلاش دشمنان بیاثر خواهد بود.
اسباط: چگونه باید راه علامه مصباح در حوزه ادامه پیدا کند؟
در جلسهای بحثی راجع به شیخ عبدالکریم حائری یزدی تا مؤسسه امام خمینی داشتم. حوزه علمیه قم به دست آیتالله حائری تأسیس شد. بعضی از آقایان به ایشان مجدد و نه مؤسس میگویند. حوزه علمیه قم از زمان ائمه اطهار وجود داشته است. امام صادق در مدینه تدریس داشتند. آن امام بزرگوار، فقه خاص شیعه را به محدثین بزرگ قم با تقیه و کد میدادند چون مردم قم شیعه بودند. به همین دلیل، حوزه علمیه قم از زمان امام باقر تا امام عسکری فعال بود.
به طوری که محدثین و وکلای حضرت در قم فعالیت داشتند و حوزه قم هم بر همین اساس برقرار بود. در آن زمان بحث عمده بر فقه بود. امام صادق علیهالسلام پایهگذار فقه شیعه و سنی بودند. ایشان راه و روش استخراج مسائل را با توجه به ملاحظات حفاظتی به محدثین یاد داده بودند. محدثی بیست یا سیهزار حدیث حفظ بود، وقتی به مدینه میرفتند متوجه میشدند که کدامیک از احادیث تقیهای است. در آن زمان نیازی به علم اصول نبود چون ائمه حضور داشتند.
دوران بعد از غیبت، به امام دسترسی نبود، فقها به ناچار از اصولی که در فقه وجود داشت برای کشف مسائل استفاده میکردند. فقه و اصول و اعتقادات و تفسیر جزو علوم دینی بود. بسیاری از مباحث علوم انسانی میتوانست جزو علوم دینی باشد. علوم تجربی به این شکل نبود و دین متولی علوم تجربی نیست. اسلام برای آوردن شیمی و طب فرستاده نشده، اما در عرصه علوم انسانی مطالبی را بیان کرده است. شیخ عبدالکریم حائری سنگبنایی گذاشتند تا تمام علوم اسلامی که ریشه در دین دارد در حوزه پایهگذاری شود. در مؤسسه در راه حق آموزش فلسفه شروع شد، بعد آموزشها در بنیاد باقر العلوم ادامه یافت و سپس تحت عنوان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی گسترش پیدا کرد.
باید طلاب به سلاح علمی روز مصلح شوند. دشمنان میگفتند بعضی از شاگردان ایشان مثل آقازاده ایشان، آقاتهرانی و ... در خارج از کشور درس خواندند. میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. این افراد با آقازادههایی که در دانشگاههای خارجی درس میخوانند فرق دارند. ایشان کسانی را به آنجا فرستاد تا علم کلام و معرفتشناسی غرب را بگیرند و ضدش را بنویسند و ارائه بدهند.
در همان وقت هم آنها رفتند تا فلسفه غرب را یاد بگیرند و به اینجا بیاورند تا علم آن در کشور وجود داشته باشد نقدهایی علیه نوشته شود. شناخت علوم لازم است، اما متأسفانه اتهامهایی در دورانهای مختلف به ایشان زده میشد که ایشان واپسگرا و متحجر است و استبداد نظر دارد. ایشان برعکس این اتهامات بود. افرادی در داخل زبان خواندند و به خارج رفتند و پای درس آنها نشستند و علم را به داخل کشور آوردند، البته ریزشهایی هم صورت گرفت که طبیعی است و در همه دورانها افرادی ریزش دارند، اما فرستادن نیروهای مسلط به مباحث دینی و علوم بیگانگان و زبان خارجی بر مبنای «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن» میباشد. ایشان برای طلاب ما الگوست.
اسباط: استاد مقداری درباره شخصیت عرفانی آیتالله مصباح یزدی توضیح دهید.
از نظر تقوایی، مراد ایشان حضرت آیتالله بهجت بود. آیتالله بهجت به شدت از مرید پروی گریزان بود. ایشان هم به همین صورت عمل میکرد، هرجا کمی فضای معنوی ایجاد میشد و طلبهها به سراغشان میآمدند علامه به هر شکل ممکن فضا را عوض میکرد و اجازه چنین کاری را به آنها نمیداد.
علامه مصباح یزدی بهترین الگوی روزگار ما بود. علامه که دشمنشناسی میکرد و با علوم جهان، و علوم کشورهای بیگانه آشنا بود و مطلب را به زبان خودشان عرضه میکرد. بزرگان زیادی در حوزه وجود دارند، حتی در گذشته تالی تلو معصوم در بین علما وجود داشتند، اما در این روزگار کسی مثل ایشان و با این جنبههای وجودی وجود ندارد و علامه جامعیت بیشتری نسبت به بقیه بزرگان داشتند.
انتهای پیام/