-
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ
ما در حال حاضر در موسسه مطالعات راهبردی بعثت بر روی مبحث جریان نواندیشی دینی در فضای حوزه های علمیه مطالعه میکنیم. متاسفانه برخی جریانها و افراد به بهانه روشنفکری و نواندیشی دینی اقدام به تاسیس دانشگاه هایی کردهاند که هدفشان آموزش علوم غربی به طلبهها است. شعار این دانشگاهها این است که حوزه در ایجاد رابطه بین علم و دین ناموفق بوده است. ولی ما میبینیم که برخی از این دانشگاهها که مبادرت به این کار کردهاند، در هدف خود ناموفق بودهاند. دانشگاهی وجود دارد که بعد از سی سال که از تاسیس آن میگذرد تنها توانسته طلبههایی را تربیت کند که نسبت به غرب و علوم غربی منفعل هستند. بسیاری از طلبههایی که به صورت معمم وارد این دانشگاه شده اند، به صورت غیر معمم از این دانشگاه خارج شدهاند.
در این ارتباط و شناخت بهتر این جریانها، مصاحبهای با آیت الله حسن ممدوحی نماینده مردم کرمانشاه در مجلس خبرگان رهبری و عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
اسباط: ما در حال حاضر با فضایی روبرو هستیم که در آن شعارهای خوبی مانند نواندیشی داده می شود، ولی در عمل، علوم غربی به جای علوم اصیل، ترویج میشود. لطفا کمی درباره اصل موضوع نواندیشی و جریانهای مدعی آن صحبت بفرمایید.
ابتدا باید پرسید که نواندیشی به چه معنا است. یعنی کسانی که مدعی نواندیشی هستند، چه هدفی را دنبال می کنند. برخی تصور می کنند که اگر فقه و اصول را کنار بگذارند، نواندیشی کرده اند. در صورتی که این، نواندیشی نیست. نواندیشی صحیح این است که ما در چهارچوب یک علمی ورود کرده و سعی کنیم معضلات و مشکلات آن علم را رفع کرده و نقاط مبهم آن را توضیح بدهیم.
تقسیمبندی علوم به دو دسته علوم دینی و علوم غیر دینی
اسباط: بحث بسیار مهمی که در این زمینه وجود دارد، تقسیمبندی فکری جریانهای فعلی در حوزه علمیه است. برخی جریانهای حوزه را به سه دسته تقسیم میکنند. جریان اول کسانی هستند که اساسا به فقه حکومتی و فقه نظام اعتقادی ندارند. این جریان فکری را جریان سنت گرا مینامند. جریان فکری دیگری که در حوزههای علمیه امروز وجود دارد، جریان انقلابی ناب است. جریان سوم هم جریان تجدد گرا و لیبرال است. نظر شما در مورد این تقسیمبندی چیست؟
من فعلا در مقام بررسی جریانهای موجود در حوزه علمیه نیستم. سوال من این است که تقسیمبندی علوم به دینی و غیر دینی به چه معنا است؟ یعنی اگر اگر از ما سوال شد که علوم غیر دینی چسیت، جواب ما چه خواهد بود؟ آیا علومی مانند فیزیک، شیمی، فضا شناسی، دریا شناسی، ستاره شناسی غیر دینی است؟ این تقسیمبندی علوم به دینی و غیر دینی را دانشگاهها درست کرده اند. متاسفانه حوزه علمیه هم در پاسخ به این ادعای دانشگاه موفق به پاسخگویی نبوده است.
به عقیده ما علوم غیر دینی به آن دسته از علوم اطلاق میشود که دین، آنها را طرد میکند. یعنی علومی که مبانی آن، مخالفت قطعیه با مبانی دینی دارد. اما اگر ما گفتیم که یک خدا وجود دارد و این خدا یک هستی خلق کرده است و این هستی آثاری دارد. آِیا مطالعه در آثار هستی، از سنخ علوم غیردینی است؟ اگر ما وارد بحثهای علم شیمی بشویم، در حقیقت در مورد آثار خدا بحث کردهایم. آنچه که ما در علم شیمی میخوانیم، تجزیه و تحلیل باطنی اشیاء است. در واقع اینها احوال وجود و عمق وجود علم الهی است. ممکن است عدهای وارد علومی مانند فیزیک، شیمی، ریاضیات بشوند و نیت آنها هم این باشد که با فراگیری این علوم، اسلام و مسلمین را از احتیاج به غرب بی نیاز کنند. یعنی کاری کنند مسلمین در دایره زندگی خود به غرب محتاج نباشند. حال سوال این است که این علم، غیر دینی است؟
عدهای میبینند که ما در صنعت عقب هستیم و غرب هم از همین ناحیه بر ما فشار وارد کرده و میخواهد استقلال ما را از بین ببرد و ما را به جهان کفر وابسته کند. این افراد برای اینکه نیازهای جامعه مسلمین را رفع کنند در علومی مانند فیزیک، شیمی و یا علوم پایه کار میکنند. من اعتقاد دارم که اگر کسی با این نیت در این علوم مطالعه کند، ارزش آن کمتر از مطالعه کردن در امور شرعی نیست. بلکه گاهی ضروریتر هم هست.
فرض کنید که ما متوجه شدیم که پیشرفتهترین تجهیزات طبی و دارویی در دست اسرائیلیها است و آن ها میخواهند با این ابزار، اسلام را در تنگنا قرار دهند. ما هم متقابلا اقدام به تاسیس دانشکدهای میکنیم که علوم مربوط به طب پیشرفته در آن تدریس میشود. وجود این دانشگاه و علومی که در آن تدریس میشود، این امکان را برای ما فراهم میکند که از وابستگی به صهیونیستها نجات پیدا کنیم. آیا این علم که برای چنین هدفی کسب شده است، علم الهی نیست؟ بنابراین تقسیم کردن علم به دو شاخه دینی و غیر دینی، از ناحیه کسی است که علم را نشناخته است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «افلا یتفکرون فی خلق السموات والارض»(آْ عمران/191)، این آیه به معنای تفکر و مطالعه در آثار الهی است.
اولین کسی که توانست علم را تقسیمبندی کرده و دانشجویانی را در هر رشتهای تربیت کند، امام صادق(ع) بود. ایشان عدهای را در رشته فقه تعلیم داد و یه عده دیگری را برای علم کلام تربیت کرد و عدهای را هم وارد در علوم طبیعی کرد. یکی از شاگردان امام صادق در این حوزه، جابر بن حیان است که پدر علم شیمی و کاشف الکل است. امام صادق(ع) که علم غیر دینی را تعلیم نمیکند. پس اساسا تقسیم کردن علوم به دینی و غیر دینی، نشانه بی سوادی قائلین به آن است. ما معتقد هستیم که تمام علوم، الهی است.
اسباط: اولین بار چه کسی علوم را به دو دسته دینی و غیر دینی تقسیم بندی کرد؟
همین روشنفکرانی که میخواستند نواندیشی داشته باشند. البته به عقیدهی من، اینها تاریک فکر بودند و نه روشنفکر.
اسباط: تعریف شما از علم چیست؟ غرب میگوید که علم قدرت است.
این تعریف درست نیست. علم، اطلاع یافتن بر خواص اشیاء است.
اسباط: اساسا دید ما نسبت به بحث علم چگونه باید باشد. غرب معتقد است که علم، قدرت است؛(Knowledge is power) . اسلام هم می گوید العلم السلطان. آیا این العلم السطان همان تعریف غرب از علم است؟
این تعاریف صحیح نیست، بلکه علم، آگاهی و کشف مجهولات نسبت به آثار الهی است.
اسباط: شما بحث روشنفکری رو اساساً چگونه تحلیل میکنید.
روشن فکری به معنای فکر صحیح است. مرحوم علامه طباطبایی در جلسه ای که من هم در آن حضور داشتم فرمود که هر علم صحیحی که حواشی نادرستی نداشته باشه، علم اسلامی و الهی است.
اسباط: اگر شما بخواهید که جریان روشنفکری مذموم را نقد کنید بر چه نکاتی تاکید می کنید؟
ما باید از ابتدا این مطلب را روشن کنیم که اساسا طلبهها برای چه وارد حوزه می شوند؟ آیا هدف طلبه این است که در حوزه علمیه با دین آشنا بشود و یا هدف او این است که حرفهایی را که برخی از امروزیها میزنند را تکرار کند و بعد هم مدرکی بگیرد و در جایی مشغول بشود. اگر طلبهای میخواهد در محیط حوزه رشد کند باید به رهروان این راه توجه کند و از آنها الگو بگیرد. رهروان حوزه علمیه کسانی مانند علامه طباطبایی، آقای بروجردی، آقای گلپایگانی، آقای خمینی و آقای مطهری هستند. چنین شخصیتهای علمی در کدام یک از دانشگاههای ما وجود دارند؟
طلبه کسی است که به کار خود به عنوان یک شغل دنیایی و وسیلهای برای درآمدزایی نگاه نمیکند. هدف طلبه در حوزه علمیه باید این باشد که با قرآن و سنت و معارف الهی آشنا شود. وقتی طلبهها با این نگاه وارد حوزه علمیه میشوند، بعد از مدتی هر کدام با توجه به استعدادی که دارند، در یک رشته علمی موجود در حوزه علمیه مشغول به مطالعه میشود. عدهای مانند علامه طباطبایی، آقای مطهری و آقای جوادی، فیلسوف میشوند. کسانی مانند آقا ضیاء عراقی در علم اصول متبحر میشوند. اینها علومی هستند که رسیدن به آنها یک عمر طول میکشد. کسانی که جامع این علوم هستند هم بسیار نادر میباشند.
واجب کفایی بودن تحصیل علوم مورد نیاز مسلمین
نکته دیگری که وجود دارد این است که مجتهدین و فقهای ما رسما فتوا میدهند که تحصیل آن علمی که نیاز مسلمین را رفع میکند، واجب است. به عنوان مثال اگر مسلمین به علم طب محتاج شدند، تحصیل علم طب بر مسلمین واجب کفایی میشود. این مسئله در علوم دیگر هم صادق است. اگر اسلام برای عدم وابستگی به دنیای کفر، نیازمند علوم طبیعی و پایه باشد، تحصیل این علوم بر مسلمانان واجب کفایی می شود. به عناون مثال ممکن است که تحصیل علوم اتمی برای مصارف پزشکی و تهیه برق و انرژی ضرورت داشته باشد. در این صورت بر مسلمین واجب میشود که اقدام به تحصیل علوم اتمی کنند.
از نظر اسلام تفاوتی در این مسئله بین حوزه و دانشگاه نیست. به این معنا که همه اینها علوم دینی است و بر مسلمان تحصیل علومی که احتیاج مسلمین را رفع میکند واجب است. متاسفانه دانشگاههای ما بسیاری از مسائل فعلی خود را از غرب گرفتهاند. در حال حاضر تمام مطالب علوم انسانی که در دانشگاهها تدرسی میشود از صهیونیستها اخذ شده است. یعنی مطالبی است که از ترجمه کتب صهیونیستها به دست آمده است.
عدم ترجمه صحیح متون فلسفی غرب
فلسفه غربی که امروز در دانشگاههای ما تدریس میشود، اصلاً فلسفه نیست و نمیتوان نام فلسفه بر آن گذاشت. دلیل این مسئله هم این بوده است که مترجمین کتابهای فلسفی غرب، تسلط کاملی به زبان انگلیسی نداشتهاند. این مترجمین، زبان انگلیسی را فقط در حد روزنامهای میفهمیدند و از ترجمه اصطلاحات علمی ناتوان بودهاند. اساسا بسیاری از اصطلاحات علمی قابل ترجمه نیست. به عناون مثال شما اصل مثبت را چگونه ترجمه میکنید؟ یا مفهوم پل صراط چگونه قابل ترجمه است؟
من شاگردی داشتم که دکترای فلسفه مارکسیستی داشت و شش سال هم استاد دانشگاه بود. این شخص اصالتا پرتغالی بود و در مصر دکترای علوم اسلامی گرفته بود و بعد هم برای مطالعه بیشتر در علوم اسلامی به قم آمد. این شخص وقتی به قم آمده بود و با سیستم آکادمیک و مطالبی که تحت عناون فلسفه غرب در قم آموزش میدهند برخورد کرده بود، خنده اش گرفته بود. چون معتقد بود که این مطالبی که تحت عنوان ترجمه متون فلسفی غرب تدریس میشود، همه غلط است و به درستی ترجمه نشده است.
وزارت طلاعات او را دسگیر کردند و پیش آقای مصباح بردند. آقای مصباح هم از من خواست که با او صحبت کنم. من وقتی با او صحبت کردم متوجه شدم که این شخص، بسیار پرمطالعه است. مثلاً من به او میگفتم که نیچه فلان حرف را گفته است. او پاسخ میداد که این حرف شما در ترجمه روسی هست، ولی در ترجمه انگلیسی و آلمانی وجود ندارد. یا من به او میگفتم که نیچه این کلام را گفته است ولی او میگفت که این حرف اصلا مربوط به نیچه نیست و اصلا نیچه این مطالب را نگفته است.
خلاصه این شخص با ترجمههای مختلف متون فلسفه غربی آشنایی کامل داشت. من وقتی این وضع را مشاهده کردم، تصمیم گرفتم که معارف عالیه اسلام را برای او بیان کنم. مطالبی که ما برای این شخص درس دادیم، صد جلسه به طول انجامید. آقای مصباح هم اتاقی را برای انعقاد این جلسه در اختیار ما قرار داده بود. متاسفانه گفتگوهایی که در طی این جلسات مطرح شد، به صورت درستی ضبط نشد و از دست رفت. ولی من آن چه را که در این جلسات بیان کرده بودم را تبدیل به یک کتابنامهای به نام انسان و جهان در قرآن کردم. نتیجه این جلسات به اینجا انجامید که این شخصی که ابتدا مطالبی که در قم تدریس میشد را مسخره میکرد، زمانی که میخواست از ایران برود گریه میکرد. این شخصی که دکترای فلسفه داشت در مواجهه با معارف و فلسفه اسلامی بهت زده شده بود و از من سوال میکرد که شما این معارف را که کانت هم آنها را نمیداند از کجا بیان میکنید؟
متاسفانه حوزه علمیه ما خیلی مظلوم است. کسانی مانند آقای مصباح، آقای جوادی، آقای مطهری، خیلی مظلوم بودند و به صورت درستی شناخته نشدهاند. نمونه چنین کسانی در دانشگاهها پیدا نمیشود. اگر دانشگاه در گذشته چند نفر عالم داشت، همین کسانی بودند که در نجف درس خوانده بودند. کسانی مانند گرجی و بدیع الزمان فروزانفر و علی اکبر دهخدا کسانی بودهاند که تحصیلات حوزوی داشتهاند. خود دانشگاه توانایی پرورش چنین کسانی را ندارد.
اسباط: موسس دانشگاه مفید آقای موسوی اردبیلی هستند. اگر امکان دارد کمی درباره ایشان صحبت کنید.
ایشان انسان بسیار عالمی بود و همچنین مجتهد قطعی و صد در صد بود، ولی بعدا عدهای دور او را گرفتند و با پول زیادی این دانشگاه مفید را ساختند.