-
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۱۰ ب.ظ
سخن از جریانهای فکری حوزه و آثار سازنده یا مخرب آن در فضای اندیشه و عمل ایرانیان، چند صباحیست آغاز شده است. تنفس هریک از فضلا و طلاب در الزامات ناشی از جریانات خاص و ارجاع استنادات خود به برخی از متون و نادیده انگاشتن برخی دیگر، گویای جدی بودن حیات و حرکت جریانهای فکری است.
معرفی
کتابی که بر آنیم تا آن را به مخاطبین محترم ارائه نماییم، گونهشناسی جریانهای فکری حوزه و نسبت آن با اندیشه انقلاب اسلامی نامگذاری شده است؛ دکتر سید محسن طباطباییفر نویسنده کتاب با یاری انتشارات مکث اندیشه، این اثر را منتشر کرده، اثر مذبور توسط رضا مصطفوی ویراستاری و هم اکنون در بازار نشر کتاب موجود است.
این کتاب در برگیرنده یک پیشگفتار، چهار بخش اصلی و یک خاتمه است. گردآورنده این متون، در پیشگفتار کلیتی از کتاب را ترسیم میکند: «این نوشتار در مقام توصیف وضعیت فکری حوزه معاصر قم و درصدد پاسخ به پرسشهای گذشته که در پیشگفتار کتاب و انتهای همین متن ذکر شده برآمده است. بر این اساس، در بخش اول، ذیل عنوان «چارچوب نظری» به تمهیدات نظری این پژوهش، از قبیل مفاهیم، ادبیات موضوعی و روش تحقیق میپردازیم.
در بخشهای دوم، سوم و چهارم نیز سه جریان اجتهادی، نصگرایان و جریان عقل محور را بررسی میکنیم. ذیل هر یک از این بخشها، خرده جریانهای فعال در هر یک از این کلان جریانات را بیان و نسبت آنها با اندیشه انقلاب اسلامی را توضیح میدهیم.
بخش یکم: چارچوب نظری
در فصل اول شاهد سنجشی میان جریانهای مختلف فکری حوزه با اندیشه انقلاب اسلامی هستیم. با سه ملاک گوناگون سه تقسیم از جریانهای حاضر در سیستم روحانیت ارائه میشود:
تقسیم اول، تقسیم بندی روحانیون بر محور مدرنیته است. نگارنده در بیان این تقسیم بندی مقولات دیگر پژوهشگران را نقل میکند.
اولین تقسیم برای عبدالوهاب فراتی است که در کتابش با نام روحانیت و تجدد با تاکید بر جریانهای فکری ـ سیاسی حوزه علمیه قم چنین آورده است:
نسبت جریانهای فکری حوزه به مدرنیته:
۱- عدهای کلیت غرب را به چالش کشیده و در مقابل آن مقاومت میکنند. خود این جریان دو گروهند:
الف) روحانیون سنتی که همواره میل به تکرار سنت دارند.
ب) جریان فرهنگستان و عناصر همسو که نسبت به مدرنیته و دنیای جدید اطلاعات نسبی دارند و از سر آگاهی مقابل آن میایستند.
۲- جریان دینی عصری که میکوشند با نشان دادن ناکارآمدی مقولات روایی با نگاهی خردورزانه، دین را عصری کنند.
۳- جریان منتقد غرب که در برابر پارهای از جنبههای غربگرایی میایستند ولی در تلاشند تفکر دینی را با برخی از ارکان تجدد همسو کنند.
تقسیم دیگر از آقای خسرو پناه است که جریانهای فکری حوزه نسبت به مدرنیته را اینگونه ترسیم میکند:
۱- سنتی حداکثری: اینان معتقدند تفکر سنتی ظرفیت بالایی دارد و میتوان بدون بهرهگیری از دستاوردهای مدرنیته، تمدن قدرتمندی ساخت. این نحله به دو دسته عمده تقسیم میشوند که عدهای نسبت به مسائل سنتی دغدغه مندند و برخی دیگر تاکید بر غیریت سازی با مدرنیته دارند.
۲- سنتی نواندیش که معتقد به تفکیک بین مفهوم غرب و مفهوم مدرن هستند و درصدد انتزاع وجوه مثبت و دفع و پیامدهای منفی مدرنیته هستند. امام خمینی و شاگردان ایشان جزء این دسته هستند و البته در این میان، دستهای میگویند اصلا نیازی به دستاوردهای غرب نیست و افراد دیگری مثل شاگردان امام (ره) بین غرب و مدرنیته تمایز قائل میشوند.
دکتر سید محمد حسین طباطباییفر در اواسط بحث اشارهای به تقسیم دکتر محمدتقی سبحانی میکند که در رساله دکتریاش با عنوان جریانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر به حوزه روحانیت هم ورودی داشته است. سبحانی سه رویکرد را بیان میدارد:
1. رویکرد شریعتگرای اسلامی: روحانیونی که با غیرت ورزی بر احکام و آیینهای دینی، به مقابله و طرد فرهنگ و تمدن غرب پرداختهاند.
- رویکرد تجدید گرا: نگرش انسان مدارانه، توسعهگرایی، علمگرایی و تکیه بر خرد ابزاری، تاریخیت و نسبیت در فهم و آیندهگرایی، محورهای مهم این جریاناند.
- رویکرد تمدن گرایی اسلامی: این رویکرد از نقد دو رویکرد پیشین سربرآورده است. وی بر این باور است که تنها راه برون رفت از معضل کنونی در جوامع اسلامی، حرکت به سمت نوسازی تمدن اسلامی است.
در ادامه تقسیم بندی آقای خداپرست در مقاله «درآمدی بر مواجهه دین و مدرنیته در ایران معاصر» و آقای مقصود فراست خواه در مقاله «تفکیک و نو تفکیکیان؛ سنت گرایی یا بنیاد گرایی؟» آورده شده که به بررسی و تحلیل پیرامون این دو نظر پرداخته است.
تقسیم دوم، تقسیم بندی روحانیان بنابر اقوال یا ادبار به امر سیاست است. با ملاک قرار دادن «موضعگیری در امر سیاست» روحانیون به سه دسته تقسیم میشوند: ۱٫ علما و روحانیون محتاط و غیر سیاسی. ۲٫ روحانیون مخالف میانهرو که صرفاٌ خواستار اجرای کامل مشروطه بودند نه سقوط نظام سلطنتی. ۳٫ روحانیون مخالف تندرو که خواستار سقوط رژیم پهلوی بودند. این تقسیم بندی جامعه روحانیتِ قبل از انقلاب را هدف خود قرار داده است.
سومین و آخرین تقسیم بندی، جداسازی روحانیت بر اساس ترابط با جمهوری اسلامی است که به پنج قسم کلی تقسیم میشوند: ۱٫ حامیان کامل. ۲٫حامیان نسبی حداکثری ۳٫ حامیان نسبی حداقلی ۴٫ منتقدان یا معترضان ۵٫ جریان برانداز.
نویسنده در بخش دوم طی دو فصل به جریانهای اجتهادی سنتی و پویا پرداخته است.
اجتهاد سنتی: سه ویژگی عمده این گروه عبارتند از:
الف) توقف بر مصرحات منصوصات
ب)التزام به فهم گذشتگان
ج)تاکید بر فهم سنتی در اجتهاد
اجتهاد پویا: این نحله نیز بر سه امر تأکید دارند:
الف) تقویت عقلگرایی در روش اجتهاد
ب)فهم اجتماعی از شریعت
ج) بازنگری و تقویت برخی از وجوه سنت اجتهاد
در بخش سوم نویسنده پنج جریان اصلی نص گرایان را ذکر می کند و سپس هر یک از ویژگیهای آنان را میشمارد.
الف)جریان مکتب تفکیک که به سه مطلب اساسی معتقدند:
- نفس انسانی را ذاتا تیره و تاریک می دانند.
- تخطئه کلی عقل فلسفی از مصادر معرفت نظری
- مخالفت با عقل فلسفی.
ب)جریان تجدد ستیزی(سنت گرایان اسلامی) سه خصوصیت دارند:
۱- رویکردی نقادانه نسبت به مدرنیته
۲- مخالفت با فلسفه
۳- بازگشت تمام عیار به قران و عترت
ج) اسلام برائتی(ولایتیها) که با پنج شاخصه شناسایی میشوند:
۱- بازگشت به قران و عترت
۲- تاکید بر اصل امامت به عنوان اساس اسلام
۳- تفسیر ولایی متون یا به عبارت دیگر اینکه هر چیز و هرکس را نسبت به دوری یا نزدیکی با ولایت میسنجد و در مقابل آن موضع میگیرد
۴- ترویج عقاید امامیه
۵- تلاش در بزرگ نمایی نماد های هویت ساز شیعه.
د) جریان بازگشت به قران به سه مولفه اساسی قائلند:
۱- خود بنیادی قران به گونهای که به هیچ تفسیر و دفاع بیرونی نیازی ندارد
۲- سنت ثقل اصغر را به عنوان یکی از منابعی که دارای ارزش ذاتیاند بر میشمارند که برخلاف قرآن قطعی الدلاله هستند
۳- فهم قرآن به قرآن
ه) جریان ضد فلسفه که سه خصوصیت، هویت ساز این نحله است:
۱- اصلیترین مولفه این گروه ضدیت با فلسفه است که به آنتی فلسفه تعبیر میشود.
۲- تلقی خاص درباره عقل به طوریکه به عقل به عنوان یکی از راههای کشف حقیقت مینگرند اما برای این عقل تعریف و محدوده خاصی قائلند
۳- رویکرد کلامی؛ در نظر آنها تمام مطالبی که متکلمان نقل میکنند بهترین مطالب عقلی قرآنی و وحی است.
بخش چهارم: جریانهای عقل محور
این جریان شامل پنج نحله اصلی میشوند:
اول: جریان نوصدرایی که دربردارنده چهار ویژگی عام است که عبارتند از: الف) به کارگیری فلسفه در خدمت شریعت. ب) فلسفه به عنوان هستی شناسی عقلانی و عرفان نظری به عنوان هستی شناسی شهودی و قلبی، هر دو به دنبال دستیابی به فهم عمیق و دقیق از هستی و مراتب آن هستند. ج) ارائه نظام جامع از شریعت د) موضع در قبال مدرنیته: جریان نوصدرایی نیز با واکاوی مبانی و آثار مدرنیته، تلاش دارد از میانه طرد کامل و تن دادن به مظاهر و اندیشههای مدرنیته، راه سومی را برگزیند.
دوم: جریان سلوکی–معرفتی: این نحله همچون بقیه گروهها دارای خصیصههایی است: الف) دفاع از حکمت متعالیه و عرفان محی الدین. ب) حاوی دستوراتی برای طی سیر الی الله است. ج) رویکردی تعبدی نسبت به شریعت و اهتمام بسیار به علم دین. د) نداشتن سلسله اساتید برای طی طریق الی الله
سوم: جریان تمدن اسلامی(فرهنگستان): در این جریان هم سه مسئله اصلی مطرح است: الف) فلسفه تاریخ ب) نقد تجدد. ج) الگوی تمدن اسلامی بر اساس فلسفهِ شدن
چهارم و پنچم: جریان نواندیشی دینی و نواندیشی حوزوی (دموکراسی خواهی) که شرح اعتقادات این دو گروه در کتاب به صورت مبسوط اشاره شده است.
«سخن از جریانهای فکری حوزه و آثار سازنده یا مخرب آن در فضای اندیشه و عمل ایرانیان، چند صباحیست آغاز شده است. تنفس هریک از فضلا و طلاب در الزامات ناشی از جریانات خاص و ارجاع استنادات خود به برخی از متون و نادیده انگاشتن برخی دیگر، گویای جدی بودن حیات و حرکت جریانهای فکری است.
گوناگونی دغدغههابر نحوه مراجعه به متن و آثار مستنبطه از آن اثر گذاشته و رویکردهای فکری متفاوتی را رقم زده است. در این شرایط، سؤال از چیستی جریانهای فکری حوزه قم جدی است، اینکه چارچوب نظری و آبشخور فکری هریک از جریانات کدام است؟ آثار هریک از این جریانات چگونه در حوزه بروز پیدا میکند؟ نسبت هریک از این جریانات با دیگری چیست؟ هریک از این جریانات چگونه درصدد حل بحران زمان برآمدهاند؟ نسبت این جریانات با اندیشه و عمل انقلاب اسلامی چیست؟
مجموعه پیش رو تلاش کرده است در چارچوبی منسجم به سؤالات فوق پاسخ دهد.»
نگارنده: علی اصغر سیاحت