-
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۴ ق.ظ
شهید مدرس در تقابل با مشروطهخواهان بدلی، مشروطهخواه واقعی بود. در حالی که بسیاری از مشروطهخواهان به دنبال مشروطه غربی بودند، شهید مدرس و شهید میرزا کوچکخان جنگلی به دنبال استقرار مشروطه دینی در ایران بودند.
پایگاه جریان شناسی اسباط؛ «دکتر موسی حقانی»، رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر در یادداشتی به بررسی شخصیت سیاسی و دینی شهید مدرس پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
شهید مدرس سیاستمداری آگاه و باهوش در تقابل و تعامل با دشمن و دشمنان دشمن بود. در تقابل با دشمن شهید مدرس در مقابل قرارداد 1919 میایستد و با شجاعت تمام به افشاگری پرداخت. این در حالی بود که وثوق الدوله ابایی از برخورد با مخالفان قرارداد نداشت و برخی را دستگیر و تبعید کرده بود.
ایشان در خواندن دست دشمن تبحر داشت. در ماجرای 1919 و در جمهوریت اوج پختگی شهید مدرس هویدا میشود. در ماده 1 قرارداد 1919 آمده بود که انگلستان تمامیت ارضی و استقلال ایران را به رسمیت میشناسد. شهید مدرس با هوشیاری کامل بیان میکند که این بند نشان میدهد که آنها در صدد نابودی استقلال و نقض تمامیت ارضی ایران هستند. ما احتیاجی نداریم که آنها تمامیت ارضی ما را به رسمیت بشناسید. حتماً قصد سوئی در این خصوص دارند.
در ماجرای جمهوریت، رضاخان تلاش میکرد تا با عنوان جمهوریت قاجار را سرنگون کند و دیکتاتوری به وجود آورد. شهید مدرس به خوبی از ترفندهای رضاخان و پشت پرده جمهوریخواهی باخبر بود. مخالفت شهید مدرس با جمهوریِ رضاخانی مقاومت در برابر جمهوری یا طرفداری از سلطنت نبود، علتْ آن بود که او میدانست جمهوریخواهی رضاخانی ترفندی برای استقرار دیکتاتوری سیاه در ایران است. این فهم عمیق نشان میدهد که شهید مدرس در حوزه سیاست از پختگی بالایی برخوردار بود.
او مردی پارسا بود. پیشنهادهای مختلفی به ایشان شد و او با پارسایی آنها را رد کرد. او در کل زندگی خودش ساده زیست بود و در سالهای پایانی زندگیش در فشار شدیدی به سر میبرد که با پرهیزگاری تمام دم به شکایت باز نکرد و در مقابل دشمن تسلیم نشد.
شهید مدرس مدیریت بسیار قوی در به کار گیری نیروها در مقابل دشمن داشت. در آن مقطع، رجالی در کشور زندگی میکردند که در همه زمینهها با شهید مدرس همسو نبودند، اما موقعی که رضاخان زمزمه جمهوریخواهی را سر داد و رفتارهای زشتی را در برخورد با مخالفان نشان داد، بعضی از رجال پی به اشتباه خودشان در حمایت از رضاخان بردند. از جمله این افراد محمد رضا عشقی شاعر معروف بود که شهید مدرس در گفتگویی ایشان را متقاعد میکند و قلم و زبان شعر عشقی را در خدمت مبارزه با رضاخان میگیرد و از این ظرفیت استفاده میکند. در مجلس و در دستهبندیهای سیاسی، شهید مدرس از رجال سیاسی در جای خودش برای رسیدن به مقصودش یعنی ممانعت از استقرار دیکتاتوری پهلوی در ایران بهره میبرد.
نکته مهمی که در مبارزات شهید مدرس و شخصیتهایی شبیه میرزا کوچکخان وجود دارد تأکید این بزرگان بر احیای مشروطه است، آن هم در شرایطی که جریان روشنفکری و منورفکری در ایران، دیکتاتوری منور را تجویز میکرد. کسانی که داعیه آزادی و مبارزه با استبداد داشتند با به بنبست کشاندن مشروطه، طرفدار دیکتاتوری منور میشوند یعنی باید دیکتاتوری پا به عرصه سیاسی بگذارد و اهداف آنها به منصه ظهور برساند. آنها در قالب قرارداد 1919 میخواستند این کار را انجام دهند که این کار صورت نگرفت. بعد از آن در کودتای 1299 این کار را انجام دادند. در این شرایط، شهید مدرس تأکید بر احیا و بازگشت به مشروطه داشت. واقعاً راه نجات ایران استقرار دیکتاتوری خونریز و خونخوار نبود بلکه راه احیا و استقلال ایران احیای مشروطه بود که میتوانست کشور را به سمت پیشرفت هدایت کند.
شهید مدرس در تقابل با مشروطهخواهان بدلی، مشروطهخواهی واقعی بود. بسیاری از مشروطهخواهان به دنبال مشروطه غربی بودند که هیچ نسبتی با ایران و فرهنگ مردم این سرزمین نداشت و یا مشروطه را بهانهای برای تضعیف اقتدار حاکمیت مرکزی و ایجاد هرجومرج در کشور کرده بودند که در نهایت، این اعمال به نفع انگلستان و تحقق نظریههایی نظیر قرارداد 1919 یا کودتای 1299 شد. این در حالی بود که شهید مدرس و مرحوم حاجآقا نورالله نجفی اصفهانی، شهید میرزا کوچکخان جنگلی و مشروطهخواهان واقعی و رجالی از این دست به دنبال استقرار مشروطه دینی در ایران بودند که به قول مرحوم آخوند خراسانی یگانه راه حل مشکلات و فراهم کردن پیشرفت ایران به حساب میآمد.
انتهای پیام/