-
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۲ ق.ظ
شیخ علی مراد خانی ارنگه معروف به «تهرانی» فرزند عزت الله در سال ۱۳۰۹ در روستای ارنگه در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. وی پس از فراگرفتن تحصیلات ابتدایی با تشویق پدر به تحصیلات حوزوی روی آورد. پس از فراگرفتن مقدمات علوم دینی به تحصیل دروس خارج فقه و اصول از محضر آیات عظام بروجردی و امام خمینی پرداخت. پس از اتمام تحصیلات حوزوی به تبلیغ و وعظ مشغول شد و در سال ۱۳۴۰ از طرف حضرت امام (ره) جهت ارشاد و تبلیغ مردم لرستان عازم خرم آباد گردید.
بررسی شخصیت شیخ علی تهرانی
وی با بدری حسینی خامنهای دختر مرحوم حاج سید جواد خامنهای ازدواج کرد و خود نیز از استادان برجسته حوزه علمیه مشهد شمرده میشد. حیات سیاسی شیخ علی تهرانی با فراز و نشیبهای فراوانی همراه است، در ذیل شخصیت ایشان، مبارزات وی، رفتارهای سیاسی، دشمنیهای او با امام و یاران امام، پناهندگی به عراق، بازگشت به ایران و ابراز توبه نسبت به عملکرد گذشته خود بررسی شده که توجه مخاطبین گرامی را به آن جلب میکنیم.
دستگیری و تبعید توسط رژیم شاه
شیخ علی تهرانی همواره از روحانیون مدافع شریعتی بود که به همین دلیل مورد توبیخ استاد شهید مرتضی مطهری نیز قرار گرفت.
با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) شیخ علی تهرانی، فعالیتهای ضد حکومتی خود را آغاز کرد و با تبعید امام به عراق چند مرتبه مخفیانه و به صورت قاچاقی به عراق رفت و با امام دیدار کرد و پس از بازگشت به مبارزات خود تداوم داد. با اوجگیری تظاهرات اعتراضآمیز، وی به عنوان یکی از فعالان سیاسی مشهد در مجامع انقلابی حضوری فعال داشت. در همان زمان شهید مفتح نیز برای سخنرانی در مسجد قبای تهران از او دعوت کرد که وی پس از دو شب سخنرانی دستگیر و سپس تبعید شد.
ارادتمند دکتر شریعتی
شیخ علی تهرانی با همشهری خود دکتر علی شریعتی روابط بسیار گرمی داشت. دکتر شریعتی درباره وی گفته است: «علی تهرانی درست همان کسی است که محتاجش بودیم و سخت منتظرش … و شکر خدا که رسید.» شیخ علی تهرانی از ارادتمندان به دکتر شریعتی بود و به همین مناسبت، دکتر یادداشتی درباره کتاب شناخت وی نوشت که در پشت جلد آن به چاپ رسید. شگفت آن که شریعتی با تمام بی علاقگیاش به مباحث فلسفی، از کتاب کاملا فلسفی تهرانی ستایش کرد.
امام خمینی (ره) گاه با اشاره به کتاب «اخلاق اسلامی» و «توحید و خداشناسی در مکتب اسلام» علی تهرانی میفرمود: «کسی که کتاب اخلاق و توحید مینویسد، اما خودش از آن بی خبر است!»
شریعتی به تهرانی پیشنهاد هم میکند که نام کتاب وی «فلسفه شناخت» باشد. زیرا این نام هم با متن مناسبتر است و هم آن جزوه معروف را تداعی نمیکند. منظور از جزوه معروف جزوه شناخت سازمان مجاهدین خلق بود که تهرانی خود به بدنام بودن آن اثر اشاره دارد. دی ماه ۱۳۵۶ همه جا سخن از متنی بود که شیخ علی تهرانی در ستایش از دکتر شریعتی نوشته بود. وی متنی با عنوان خصایص روحی یک انسان برای سالگرد فوت دکتر شریعتی نوشت و ارادت خود را به شریعتی نشان داد.
احسان شریعتی هم در مقالهای برای همین یادنامه نوشت: «گرچه دشمنان علی، به همان سنت سیاه همیشه تاریخ، خواستند در غیبتش دوباره تحریف و تهمت و… را آغاز کنند، اما رویش رستمانه علمایی چون تهرانیها بود که نقش بر آبشان کرد.»
آیت الله شهید مطهری در نامهای که در انتقاد از شریعتی به امام نوشت اشاره کرده است: «شنیدم به یکی از دوستان مشهد که اخیرا به نجف مشرف شده بود، تذکر مفیدی دادهاید و دورادور اطلاع دارم که مؤثر بوده و در روش ایشان که اخیرا خیلی خطرناک شده بود، مؤثر واقع شده و الحمدالله.»
امام خمینی (ره) گاه با اشاره به کتاب «اخلاق اسلامی» و «توحید و خداشناسی در مکتب اسلام» علی تهرانی میفرمود:
«کسی که کتاب اخلاق و توحید مینویسد، اما خودش از آن بی خبر است!»
شیخ علی تهرانی بعد از انقلاب
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب اهواز به شیخ علی تهرانی سپرده شد و وی به محاکمه بازماندگان حکومت پهلوی مشغول شد. در سال ۱۳۵۸ از سوی حزب جمهوری اسلامی مشهد، داوطلب مجلس خبرگان قانون اساسی شد که به عنوان نفر هفتم از خراسان انتخاب و به خبرگان راه یافت. به دلیل آن که وی آثاری در اقتصاد اسلامی نوشته بود، در مجلس خبرگان در کمیسیون مالی و اقتصادی حضور داشت.
وی در دی ماه ۱۳۵۸ طی نامهای به امام خمینی (ره) در خصوص افغانی بودن جلال الدین فارسی یکی از کاندیداهای اولین دوره ریاست جمهوری، شدیدا اعتراض نمود. نامه شیخ علی تهرانی در روزنامه های ۳۰ دی ماه سال ۱۳۵۸ منتشر شد. این نامه بلافاصله با واکنش آیت الله بهشتی و بزرگانی که به آنها توهین شده بود، مواجه شد.
حسادت یک استاد اخلاق
نامه شیخ علی تهرانی خطاب به امام خمینی (ره) که حاوی اتهاماتی علیه سران حزب جمهوری اسلامی و نیز اظهار ناراحتی شدید از انتصاب آیت الله خامنهای به سمت امامت جمعه تهران بود، در تمامی روزنامههای آن روز منتشر شد. وی در این نام نوشته بود: «توده وسیعی از مردم معتقدند که زیر پوشش جلال الدین فارسی سه نفر آقایان بهشتی، رفسنجانی و خامنهای میخواهند کارهای اجرایی را به دست گیرند و قهرا در انتخابات مجلس شورای ملی برنده شوند. ملت از امام امت توقع دارد برای این خیانت و حفظ افکار عمومی، وزیر کشور و بعضی از مجریان در این امر از مقام خود ساقط شوند و نیز خوب است از اعضا شورای لانه جاسوسی بخواهند پرونده دو نفر از اینها را که با امیر انتظام شریکاند ارائه دهند تا نگویند یکی از بدکاران را زندان و بقیه را امیر نمودهاند.»
بعضی از حرفهایی که ایشان زدهاند، اتهام نیست دشنام است. مثلا فلانی آدم جاه طلبی است. این دیگر تهمت نیست، دشمنی است
در بخش دیگری از نامه تهرانی به بنیانگذار جمهوری اسلامی آمده است: «امام امت! فردی را امام جمعه تهران کردهاید، برای دوستان … [به علت توهین و تهمت درج نشد] نه معلومات در خور ذکری دارد و نه سابقه تقوایی مستحکم! با وجود علما و فضلای بسیاری در تهران که مسلم از این کار ناراحت می شوند. صلاح است تجدید نظر نمایید و با افراد بینظر مشورت نمایید؛ نه با افراد جاه طلب و دست اندرکار. خدا میداند با آنکه جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم و ذره ای دل بستگی به دنیا و اهلش ندارم در این مرحله وظیفه شرعی خود میدانم با نادرستی که به فاجعه ختم میشود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکهدار میکند توسط نوشتن و عریضه به مجتمع اسلامی، مبارزه نمایم.»
آیت الله خامنهای که آن زمان نماینده امام خمینی(ره) در دانشگاه تهران نیز بود، در جمع دانشجویان در پاسخ به سوالی پیرامون اتهامات و توهین های علی تهرانی چنین گفتند: «بعضی از حرفهایی که ایشان زدهاند، اتهام نیست دشنام است. مثلا فلانی آدم جاه طلبی است. این دیگر تهمت نیست، دشمنی است _ بنده به نوبه خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت کند، نه فقط ناراحت نمیشوم و اهمیت نمیدهم، بلکه به آسانی حاضرم از اهانت و دشنام او بگذرم و اگر تهمتی هم وجود داشته باشد، حاضرم که اصلا درصدد رفع تهمت بر نیاییم. به این علت که « آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
واکنش آیت الله بهشتی به نامه شیخ علی تهرانی
آیت الله دکتر بهشتی در نامهای به تهرانی درباره اتهاماتی که به وی منتسب شده بود در صفحه اول روزنامه اطلاعات مورخ ۲ بهمن ۱۳۵۸ چنین مینویسد: «همان طور که امام امت تأکید فرمودند _ و نظر بسیار صحیحی هم هست و نظر ما نیز این است که_ تا این اصل از سوی شورای نگهبان تفسیر نشده اگر آقای فارسی انتخاب میشدند یک انتخاب دارای شائبه، انتخابی که در آن یک شائبه و خدشهای وجود دارد، امام امت تاکید داشتند که انتخاب رئیس جمهور مستلزم خدشهای بر قانون اساسی نباشد یا رعایت قانون اساسی مستلزم خدشهای در انتخاب رئیس جمهوری نباشد، پس برای اینکه هم قانون اساسی هم رئیس جمهوری از هر نوع خدشه و شائبه به در و منزه بمانند انصراف آقای فارسی در این دوره موجه بود.»
شهید مظلوم بهشتی این گونه ادامه میدهد: ایشان گفتهاند که آقایان هاشمی، بهشتی و خامنهای تصمیم دارند از طریق کار حزبی در مجلس شورا برنده شوند، آیا فعالیت یک حزب برای اینکه رئیس جمهوری نامزد کند. برای اینکه فعالیت کند برای انتخاب شدنش و برای اینکه نمایندگانی که صالح میداند اینها را به مجلس بفرستند. اینها توطئه است؟ اصولا فلسفه تشکیل حزب این است و ما به همین منظور اقدام کردیم برای تشکیل حرب جمهوری اسلامی.»
تکذیب اظهارات تهرانی توسط دانشجویان
در صفحه ۴۷ ویژه نامه صخره سخت روزنامه ایران در سال ۸۹ آمده است آیت الله بهشتی با اشاره به بیانیه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که در روزنامههای صبح وقت منتشر شده است میگوید: «دانشجویان پیرو خط امام اظهارات على تهرانی را تکذیب کردهاند. »
آیت الله بهشتی در بخش دیگری از این مصاحبه اظهار داشت: «آقای علی تهرانی میگوید ایرانی الاصل نبودن آقای فارسی را حتی کودکان هم میدانند و در بخش دیگری از این نامه میگوید تعدادی از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی چنین تفسیری ندارند و فارسی را ایرانی الاصل میدانند! من تا خود آقای تهرانی نگویند که این اعلامیه از من است باورم نمیآید که از ایشان باشد؛ چون با شناختی که من از علم و تقوای ایشان دارم خیلی برایم باور اینکه این اعلامیه از ایشان هست دشوار است، [باید] بگویم بنام ایشان هست ولی بهر حال اگر ایشان نوشته باشند، اگر به راستی این اعلامیه از ایشان باشد، آن سابقه ذهنی که من از جناب آقای تهرانی داشتم و دارم با این آسانگیری ایشان در حکم کردن به اینکه این توطئه است، آن خیانت است، امام در انتخاب امام جمعه تهران اشتباه کردهاند، اینها را خیلی مشکل است برایم بپذیرم، مگر اینکه بگویم انسانهای برجسته هم اشتباه میکنند.»
ایت الله بهشتی در ادامه سخنان خود گفت: «آقای تهرانی باید توجه داشته باشند که وقتی در خبر رسانههای گروهی آمریکا و اروپا میآیند و به استناد همین حرفها میگویند آقای بهشتی را ممنوع الخروج کردهاند، چه کردهاند؟ این شایعات را منتشر میکنند ایشان باید هوشیار باشند که دستهایی در کار است، وقتی آمریکا و اروپا با ما میجنگند این لابد بدین جهت است که احساس کردهاند در برخوردهای سیاسی که با ما دارند ما محکم هستیم ما برای حفظ اصالت این انقلاب و مصلحت این امت با قاطعیت با آنها برخورد میکنیم.»
همراهی تهرانی با بنی صدر در مخالفت با حزب جمهوری
تهرانی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، از کاندیداتوری بنی صدر حمایت کرد و در همین رابطه در سفری که به تهران رفته بود گفت: «بنده عقیده ام این است که بنی صدر از همه اینها شایستهتر است. این را اینجا به جوانها هم گفتم در مشهد هم گفتهام چرا، چون که ایشان استقلال فکری دارد وابسته به حزب یا گروه خاصی نیست که منعکس کننده خواستههای همان گروه باشد. چون رئیس جمهور باید منعکس کننده خواسته تمام ملت باشد. بنی صدر بخاطر استقلال فکری حاضر است او را بکشند یا حتی به زندان افکنند و یا از ایران بیرونش بیاندازنند ولی فکر و ایده گروه و دسته خاصی را نپذیرد!»
شیخ علی تهرانی به عنوان نماینده امام و نیز با توجه به جایگاه منحصر به فردش در مشهد، با کمک دوستان خود، با جمعآوری اسناد و مدارکی علیه جلال الدین فارسی به تقابل با رهبران حزب جمهوری و کاندیدای آنان رفت.
تهرانی چندی قبل از این اقدام خود، در مسافرتی که به تهران کرد دیداری هم از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به عمل آورد و به دنبال این دیدار اعلام شد که دانشجویان مستقر در سفارت اسنادی را در رابطه با ارتباطات چند تن از روحانیان اعضای شورای انقلاب به ایشان دادهاند که به آیت الله خمینی بدهد. شیخ علی تهرانی در مورد ارتباط دو عضو شورای انقلاب با ماجرای ارتباطات امیر انتظام اظهار داشت، من صریحا نمیگویم که این دو نفر آقایان بهشتی و رفسنجانی هستند و تا به حال اسم این دو نفر را نیاوردهام. البته نمیگویم نیستند و نفی نمیکنم!»
شیخ علی تهرانی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۶۰ در نامهای خطاب به رئیس جمهور وقت _بنی صدر_ نسبت به روند دادگاه و محاکمه عباس امیرانتظام و متهم کردن وی به جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اعتراض کرده و خواستار دخالت بنی صدر در روند محاکمه شد.
گرایش به سازمان مجاهدین خلق
شیخ علی تهرانی تحت تأثیر اندیشههای اقتصادی سوسیالیستی و چه بسا با تأثیرپذیری از کتاب اقتصاد مجاهدین خلق، آثاری در اقتصاد اسلامی نوشته بود. تهرانی از اواخر سال ۱۳۵۸ به این سو به تدریج به سمت هواداری از جریانهای مخالف انقلاب کشیده شد و تقریبا مواضع مشترکی با لاهوتی داشت. با جدا شدن صفوف، تهرانی متمایل به مجاهدین خلق شد. وی در بهمن ماه ۱۳۵۸ ضمن نگارش متنی که در نشریه «مجاهد» به چاپ رسید، به انتقاد از عملکرد امام خمینی (ره) پرداخت.
تندترین مصاحبه وی که با حمایت از برخی از هواداران سازمان مجاهدین خلق تحت عنوان «معلمان مسلمان» مشهد انتشار یافت، حاوی برخوردهای تند وی بر ضد رهبران حزب جمهوری اسلامی و شخص امام خمینی (ره) بود.
تحرکات شیخ علی تهرانی با آغاز جنگ تحمیلی
تهرانی پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران موضعی مخالف جمهوری اسلامی اتخاذ کرد و در اوج حملات عراق، با سخنرانیهای غیرمسئولانه خود به تضعیف شخصیتهای انقلابی پرداخت. او ابتدا سازمان مجاهدین را ناآگاه به مسائل اسلامی میدانست و سپس به صورت غیر منتظره به حمایت از آنان پرداخت. او حتی فتوایی را در مورد وجوب قتل هواداران حزب جمهوری اسلامی صادر کرد. پس از تعطیلی دانشگاهها از سوی شورای انقلاب که منجر به درگیری بین موافقان و مخالفان انقلاب شد، تهرانی طی تلگرافی به امام خمینی (ره) گروههای سیاسی حمایت شونده از سوی بعضی از اعضای شورای انقلاب را عامل این درگیریها ذکر کرد.
در اردیبهشت همان سال پس از آشوب در دانشگاه فردوسی مشهد به همراه طاهر احمدزاده و محمدتقی شریعتی بیانیهای منتشر کرد. سپس در اقدامی دیگر طی نامهای سرگشاده به آیت الله خزعلی ضمن حمله به او از مواضع مجاهدین خلق حمایت نمود. بدین ترتیب در سال ۱۳۶۰ ناچار دستگاه قضایی کشور وی را فاقد صلاحیتهای لازم برای تصدی مسئولیتهای کشوری و دینی اعلام داشت. در نتیجه در همین سال و با انتشار علامیهای به حزب جمهوری اسلامی حمله کرد. در ادامه این فعالیتها به اتهام حرکتهای ضدانقلابی و حمایت از منافقین به حکم دادگاه انقلاب اسلامی مشهد دستگیر شد.
هاشمی رفسنجانی در ۳ آبان ۱۳۶۰ در کتاب عبور از بحران درباره توبه على تهرانی مینویسد: «آخر شب، همراه احمد آقا منزل آمدیم. بازداشت شیخ علی آقا تهرانی مطرح شد، ایشان اعتراف کرده که اشتباه کرده و بریده است و حاضر به مصاحبه شده، ولی هنوز میخواهد دو پهلو صحبت کند»
هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران در بیان خاطرات روز ۶ مرداد سال ۱۳۶۰ از ارتباط تهرانی با ملی – مذهبیها پرده بر میدارد: «آقای مهندس [مهدی] بازرگان، برای آقای شیخ علی تهرانی – که در مشهد بازداشت شده کمک میخواست.»
شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنی صدر و پس از خروج سران سازمان منافقین از کشور، در حالی که در مشهد بازداشت بود بصورت عجیبی از زندان فرار کرد و در فروردین ۱۳۶۳، مخفیانه به عراق گریخت؛ به محض ورود تقاضای پناهندگی سیاسی نمود که مورد پذیرش رژیم بعثی عراق واقع شد.
وی پس از استقرار به عنوان سخنگوی رژیم عراق، تبلیغات علیه جمهوری اسلامی و مسئولین نظام را آغاز کرد. یک سال بعد همسرش نیز محل سکونت خود را به قصد ترکیه ترک کرد و از آنجا به عراق رفت.
۲ اردیبهشت ۱۳۶۴، خانم بدری خامنهای (همسر شیخ علی تهرانی) در یک کنفرانس مطبوعاتی در بغداد حضور یافت. وی در این کنفرانس گفت که به همراه ۳ دختر و ۲ پسرش برای پیوستن به پدرشان از میان جبهه ایران-عراق فرار کرده و به عراق آمده است و فاقد پاسپورت است.
هاشمی رفسنجانی در کتاب امید و دلواپسی – خاطرات سال ۶۴ – درباره این موضوع و ناراحتی آیت الله خامنهای میگوید: «آقای خامنهای با ناراحتی، خبر فرار [خانم بدری حسینی خامنهای] خواهرشان را – که همسر شیخ علی تهرانی است – با پنج فرزندش، از کشور دادند. از ترکیه اطلاع رسیده است که او اکنون در ترکیه است ولی میخواهد به عراق برود.»
شیخ علی تهرانی مهمان ویژه صدام حسین بود و در باغی بزرگ در بغداد به سر میبرد؛ و در آنجا برای سالهای طولانی در رادیو فارسی زبان بغداد مشغول به تبلیغات ضد جمهوری اسلامی بود. رژیم صدام از سخنان شیخ علی تهرانی علیه امام خمینی (ره) و جمهوری اسلامی، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در بند استفاده میکرد.
در کتاب خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره این ماجرا آمده است: «علی تهرانی در تابستان سال ۱۳۶۳ پس از فرار از کشور، در مصاحبهای با هفته نامه آلمانی اشپیگل به دروغگویی پرداخت، از جمله گفت: «آقای رفسنجانی به من گفته است که اگر ما عراق را به دست آوریم، دو کشور ما به صورت یک کشور و آن هم بزرگترین صادرکننده نفت، درخواهد آمد. ما جمعا شصت میلیون جمعیت خواهیم بود و قدرت عظیمی در اقتصاد جهانی خواهیم داشت.»
سخنان تهرانی از رادیو فارسی زبان بغداد در بین سران نظام جمهوری اسلامی انعکاس خبری خاصی دارد. حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در این رابطه میگوید: « عصر، احمد آقا آمد و راجع به اظهارات بی اساس على اقا تهرانی از رادیو بغداد و فحاشیهای او گزارش داد.»
بازگشت به ایران و رأفت اسلامی
ایشان میگفت من در دادگاه به استناد آیاتی (از جمله آیات ۶۰ و ۶۱ سوره احزاب) گفتم من سه بار محکوم به اعدامم و دفاع هم نکردم و با پذیرفتن اتهام و قبول سه بار اعدام دادگاه پایان یافت
شیخ علی تهرانی پس از یک دهه، بالاخره سال ها پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۴ خود را در یکی از پاسگاههای مرزی تسلیم نمود و بلافاصله به تهران منتقل شد.
دادگاه ویژه روحانیت وی را به اتهام همکاری با دشمن در زمان جنگ، صدور فتوا علیه نیروهای انقلابی و تحریک ارتش عراق به کشتار مردم ایران محاکمه و وی را محارب تشخیص داد؛ اما با توجه به اینکه شخصا خود را تسلیم نیروهای نظامی ایران کرده بود با تخفیف به بیست سال حبس خارج از محل سکونتش محکوم کرد. شیخ علی تهرانی از کارهای گذشته خود اظهار ندامت کرد و خود را مستوجب اشد مجازات دانست.
شیخ علی در دادگاه با تاکید بر صحت مواضعش اعتراف کرد: «والله العلی العظیم موحدتر از آقای خمینی (ره) در جهان هنوز نیامده است» وی در نهایت با وساطت مسئولین نظام اسلامی و انقلابیون از زندان آزاد شد.
حسن یوسفی اشکوری از شرکت کنندگان در اجلاس ضدانقلابی کنفرانس برلین که در سال ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از گذراندن بخشی از کیفر خود آزاد گردید ۱۴ دی ۱۳۸۸ در سایت شخصیاش درباره شیخ علی تهرانی میگوید: «پس از انکه در اوایل آذرماه پس از اعلام حکم به بند عمومی منتقل شدم با على تهرانی بیشتر آشنا شده و گفت و گوهایی طولانی در باب مسائل مختلف از جمله درباره خود ایشان با ایشان داشتم… ایشان گلهای از این محکومیت نداشت چرا که ایشان میگفت من در دادگاه به استناد آیاتی (از جمله آیات ۶۰ و ۶۱ سوره احزاب) گفتم من سه بار محکوم به اعدامم و دفاع هم نکردم و با پذیرفتن اتهام و قبول سه بار اعدام دادگاه پایان یافت.»
عادت به حرفهای بی اساس همیشگی
شیخ علی تهرانی عادت به زدن حرفهای بی اساس داشته و دارد. وی با بیان سخنانی بی مبنا درباره نحوه و میزان دینداری مردم در جمهوری اسلامی ایران گفته بود: «نماز را در کل کشور حدود یک درصد از مردم می خوانند و در آموزش و پرورش و در مدارس بچه ها را گول می زنند و مردم را با استدلال های غلط گمراه میکنند و بعضیها را خانهنشین کردهاند و زمامدار هم در خصوص گمراهی جوانان بیتفاوت است و شاید هم خود زمامدار نداند و شاید خود او هم بگرید… .»
شیخ علی تهرانی اکنون در منزل خود در حوالی خیابان گرگان تهران جلساتی را برگزار میکند و در این جلسات اقدام به تخریب چهره نظام اسلامی مینماید: « در سه ماهه گذشته مقدار دزدی ۲۰ درصد افزایش یافته است که تمام این گناهها به گردن وزرا و رئیس جمهور است. تلویزیون به عنوان برنامه کودک، رقاصی و مطربی نشان میدهد. قرآن عالم نمیخواهد قرآن عامل و عملکننده میخواهد. یک مشت آدم انگلیسی و آمریکایی در تلویزیون جمع شدهاند و به اسم برنامه کودک همه گونه برنامه خواب و رقاصی به خورد بچهها میدهند و این میشود که بچهها کیف دزد و جیببر میشوند و چون گرانی است و نوجوانها دوست دارند بستنی بخورند، اما گران است، میروند دزدی میکنند. امروز کسانی که به قرآن، خدا و رسول خدا پشت کردهاند به صندلی ریاست چسبیدهاند، اینها خودشان را عالم میدانند؛ اما عالم دنیایی هستند. من اینها را بر هم کوبیده و له کردهام!»
افراط و تفریط در مواضع
وقتی کتاب اقتصاد اسلامی آقا شیخ علی تهرانی را نزد آقا مصطفی آوردند، آن را شدیدا رد کرد و گفت: مؤلف، عمامهای بر سر افکار کمونیستی گذاشته است
تهرانی در نوع مواضع خود، بسیار تند و نامتعادل است. درباره او این امکان بود که به سرعت موضع خویش را نسبت به مسئلهای عوض کند و در موضع جدید، با همان شدت و حدّت رفتار کند. وی در طرفداری از امام و الفاظی که در عشق و علاقه خود به ایشان به کار میبرد، افراط میکرد؛ چنان که بعدها نیز در دشمنی با ایشان به افراط گرایید.
آیت الله مسعودی درباره تهرانی میگوید: «آشنایی ما از مدرسه حجتیه بود. ایشان ابتدا با مثنوی و عرفان و مسائلی از این دست سروکار داشت مدتی با این افکار و اوهام مشغول بود تا این که ناگهان خبر رسید که ایشان مثنوی و حافظ را کنار گذاشته و مدعی است که این کتابها نجس هستند و آنها را با انبر بر میدارد. ما از این چرخش تعجب کردیم. حالت عدم اعتدال در رفتار و گفتار این فرد به چشم میخورد. تهرانی از نظر درسی پیشرفت خوبی داشت و هم بحث مرحوم آقا مصطفی بود.»
آیت الله یزدی هم با اشاره به خاطرات روزهای مدرسه حجتیه میگوید: «این آقای تهرانی در مدرسه حجتیه هم که بود، قدری خشک بود.» وی از رفتار مخصوص او صحبت کرده میگوید: «وقتی در سیرجان به دیدنش رفتم، یک مرتبه در خلال ناهار، او به ناگاه از جای برخاست و ایستاد به نماز.»
برای تحلیل و بازشناسی رفتاری – اخلاقی افراد باید به نحوه تعامل آنها با محیط اطراف و رخدادهای اجتماعی که ماهیت انسان را بروز میدهد، توجه کرد. در بازخوانی عدم ثبات رفتاری وی، مرحوم آیت الله مهدوی کنی میگوید: «ایشان از شش هفت ماه یا یک سال بعد از اینکه من طلبه شدم به مدرسه لرزاده آمدند و مشغول تحصیل شدند. ایشان ۱۹ ساله بودند و من ۱۴، ۱۵ سال داشتم. حجره من پهلوی حجره ایشان بود. یک شب دیدم که دیوار حجره ما کوبیده میشود گویا کسی محکم به دیوار میکوبد، آمدم ببینم چه شده، دیدم که شیخ علی کلهاش را به دیوار میزند. گفتم علی اقا چه کار میکنی؟ گفت: «من حاشیههای کتاب جامع المقدمات را که میخوانم درست نمیفهمم، سرم را به دیوار میزنم تا مغزم باز شود و بفهمم. البته ما آن وقت به عمق مطلب پی نبردیم، میگفتیم شیخ علی آقا خوب درس میخواند، واقعا هم خوب و زیاد درس میخواند، ولی بعدها که این جریانها پیشامد فهمیدیم که این آقا از اول غیر عادی بود. بله ما با شیخ علی آقا سالها مباحثه میکردیم، ولی غالبا بحثهای ما به مجادله میکشید و ایشان در مدرسه فیضیه داد و فریاد زیاد میکرد و کلمات تندی میگفت.»
آیت الله سید منیرالدین حسینی شیرازی (ره) هم میگوید: «به یاد دارم، وقتی کتاب اقتصاد اسلامی آقا شیخ علی تهرانی را نزد آقا مصطفی آوردند، آن را شدیدا رد کرد و گفت: مؤلف، عمامهای بر سر افکار کمونیستی گذاشته است.»
شیخ مردهای که هنوز زنده است!
اگر پیشینه درخشان مایه مصونیت افراد از خطا و اشتباه بود نبایستی شیخ علی تهرانی سر سفره شراب صدام مینشست و به امام فحش و ناسزا میداد
علی رغم خبرهایی که از مرگ تهرانی منتشر شده است، وی هنوز زنده است. نوریزاده که به دلیل اقدام علیه امنیت ملی بارها دستگیر شده از دیدارش با تهرانی در آبان ۱۳۹۲ پرده برمی دارد: «هفته پیش رفتم به دیدن شیخ علی تهرانی. گمان من بر این بود که وی سالها پیش از دنیا رفته؛ و یا آنجا که دخترانش گفتند: نخیر، زنده است، تصورم بدین سوی رفت که احتمالا او را رنجور و از پای افتاده خواهم دید؛ اما وقتی وی را دیدم، جانانه جا خوردم.»
در پایان برای جمع بندی مطالب جا دارد به بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر درباره تهرانی، استناد کنیم: «مگر شیخ علی تهرانی سابقه مبارزاتی نداشت و شاگرد امام نبود؟ مگر شیخ حسینعلی منتظری حاصل عمر امام شمرده نمیشد؟ دیدید چگونه به امام پشت کردند و به آن مرد خدا خون جگر دادند … اگر پیشینه درخشان مایه مصونیت افراد از خطا و اشتباه بود نبایستی شیخ علی تهرانی سر سفره شراب صدام مینشست و به امام فحش و ناسزا میداد!»
منبع: کتاب بازگشت از نیمه راه –علی الفت پور