پرونده ویژه | شیخ فضل الله وارث علم میرزای رشتی و سیاست و مدیریت میرزای شیرزای بود

 

مورخین مشروطه در شرح حوادث روزهای آخر عمر شیخ، تصریح دارند که از سفارت روسیه کسانی نزد شیخ آمدند و گفتند: ما حاضریم بیرق روسیه را بالای خانه شما نصب کنیم تا جانتان در حفظ و پناه امپراتور تزاری قرار گیرد، ولی شیخ زیر بار نرفت و به قول اعظام الوزاره، فرمود: اسلام، زیر بیرق کفر نخواهد رفت!

وارث سیاست و مدیریت میرزای شیرازی | بخش اول

در سال ۱۲۵۹ ق. در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران، ملا عباس کجوری از روحانیان صالح و مورد اعتماد مردم، صاحب فرزندی شد و او را فضل الله نام نهاد. فضل الله پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. تحصیلات ابتدایی را در «بَلَده» (مرکز منطقه نور) آغاز کرد.
پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد. سپس برای تکمیل دانش خویش به نجف هجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف میرزا حبیب الله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت و بعد از مدّتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد. هیبت، وقار و تیزهوشی استاد، طلبه جوان را آنچنان شیفته وی ساخت که با هجرت میرزای شیرازی به سامرا وی نیز حوزه نجف را رها کرد و راهی سامرا شد. حضور مستمر در درس میرزای بزرگ و هشت سال حضور در درس شیخ راضی و میرزا حبیب الله رشتی به همراه پشتکار و مداومت در درس و تحصیل، از شیخ فضل الله مجتهدی برجسته و فقیهی نامدار ساخت.

به حقیقت باید او را وارث علم میرزای رشتی و سیاست و مدیریت میرزای شیرازی دانست.(1)

مجتهد بنام و باشکوه تهران

مقام علمی شیخ فضل الله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر علوم اسلامی از دانش‌های دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست ودشمن منکر نبود و لکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.»(2)

ناظم الاسلام می‌نویسد: «نگارنده روزی که مشارالیه (شیخ فضل الله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملاّی سیصد سال قبل به کار امروز نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی‌خورد. ملای امروز باید عالِم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.»(3)

مهدی قلی هدایت چنین گفته است: «مقام علمی ‌اش بالاتر از (دو سید) مسند نشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند.»

فریدون آدمیت نوشته است: «متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری بود. از علمای طراز اوّل که پایه‌اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناخته‌اند.»

احمد کسروی می‌نویسد:

«حاجی شیخ فضل الله نوری از مجتهدان بنام و باشکوه تهران شمرده می‌شد.»

و بالاخره یپرم خان ارمنی ـ که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد ـ در یادداشت‌های خصوصی خود نوشته است:

شیخ فضل الله نوری روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب می‌شد.»(4)

اسلام، زیر بیرق کفر نمی‌رود؟

مورخین مشروطه در شرح حوادث روزهای آخر عمر شیخ، تصریح دارند که از سفارت روسیه کسانی نزد شیخ آمدند و گفتند: ما حاضریم بیرق روسیه را بالای خانه شما نصب کنیم تا جانتان در حفظ و پناه امپراتور تزاری قرار گیرد، ولی شیخ زیر بار نرفت و به قول اعظام الوزاره، فرمود: اسلام، زیر بیرق کفر نخواهد رفت!
از این برگ زرین تاریخی، نیک معلوم می‌شود که شیخ صرفا روی عقیده و تشخیص شرعی خویش عمل می کرده و در ستیز با مشروطه، اهل هیچ نوع زد و بند با سیاست‌های خارجی یا وابستگی به استبداد نبوده است.
فراموش نکنیم که اقدام مردانه شیخ در تن زدن از پناهندگی به بیرق روسیه، زمانی صورت گرفت که محمدعلی‌شاه با یارانش سراسیمه به دامن روس‌ها گریخته بود.

ناگفته پیداست که روس‌ها نمی‌خواستند به اصطلاح «قربة الى الله»! جان شیخ را در آن وانفسا حفظ کنند، بلکه غرضشان از این پیشنهاد صرفا دستیابی به مطامع سیاسی خویش بود.

آنان می‌دیدند که در کشاکش مشروطه، عوامل انگلستان، بازی را به مقدار زیادی از آن‌ها برده اند و لذا در جنگ قدرتی که با انگلیسی‌ها در ایران داشتند، وزنه‌های شاخص و قوی ضد انگلیسی همچون شیخ شهید که حضور پر قدرتشان در عرصه اجتماع و سیاست ایران، موازنه قوا را به زیان بریتانیا برهم می‌زد و عرصه را بر تُرکتازیِ مطلق یپرم‌ها و تقی‌زاده‌ها و حسین‌قلی‌خان نواب‌ها تنگ می‌ساخت «بالملازمه» به سود روس‌های بازی‌خورده و نیمه مغلوب بود.

خاصه آنکه پیش بینی می‌شد که، بامداد نوشین مشروطیت خیلی زود خماری در پی خواهد داشت و گرگ و میشِ صبح مشروطه، سریعا جای خود را به طلوع خورشید حقیقت و تنبه غافلان و رسوایی غوغاگران خواهد داد و در نتیجه، اتحاد صوری و موقت اولیه (بین مشروطه چیان فاتح) بدل به تفرقه و اختلاف خواهد شد و از میانه آشوب، مجددا آفتاب شیخ شهید سر به تابش برخواهد داشت.

رمز اینکه روس‌ها جان محمدعلی‌شاه را نجات دادند و حقوق گزافی را نیز برای وی (به عنوان مقرری ماهیانه) بریده و مشروطه‌چیان را وادار به پرداخت آن کردند و بعد هم او را به روسیه بردند، همین بود که می‌خواستند در کشاکش‌های بعدی خویش با حریف لندنی، از وی به صورت سنگ بزرگی در ترازوی سیاست خارجی خود در ایران، بهره جویند.

لذا با این انگیزه به سراغ شیخ هم آمدند، اما شیخ که پروای حفظ ابروی اسلام را داشت دست رد به سینه آنان زده و فرمود: اسلام، زیر بیرق کفر نخواهد رفت!(5)

ادامه دارد...

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی