-
پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۳۷ ب.ظ
اندیشه سکولاریسم[۱]، را باید یکی از مهمترین چالشهای فراروی دین به شمار آورد. گرچه به تعبیر آیت الله جوادی آملی در کتاب نسبت دین و دنیا: «دوره نوزایی و رنسانس پیام آور قطعی «جدا انگاری دین و دنیا» است»، اما در جهان اسلام میتوان رگههایی از این نظریه را در دوره معاویه مشاهده کرد و وی را اولین بانی و متفکر این نظریه دانست. او در جریان صلح با امام حسن(ع) اعتراف کرده بود که: «من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج برگزار کنید و یا زکات دهید. شما خود این کارها را میکنید، بلکه من با شما جنگ کردم تا بر شما حکومت کنم.»
سلسله یادداشتهای حجت الاسلام عالمیان|بخش اول
مرحوم علامه طباطبائی در تحلیل این جمله معاویه میگوید: «معاویه اشاره میکرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود به کار خواهد بست.» گرچه زمینههای پیدایش این تفکر در آئین مسیحیت معلول عواملی نظیر: علمگرایی، عقلگرائی، انسانمحوری، الهیات خشک کلیسا، فساد مالی کلیسا و تفتیش عقاید میباشد، اما در اسلام این عوامل به گونهای دیگر رخ نموده است. یعنی اینکه خود خلیفه بر این اندیشه اصرار ورزیده و با به کارگیری همه ظرفیتها به دنبال محور قراردادن این اصل انحرافی بوده است.
سکولاریسم در طول تاریخ با عناوین و مفاهیمی نظیر: قداستزدایی کردن از دین، دنیوی کردن و غیرروحانی شدن دین، خصوصیشدن دین و مانند آن نیز تبیین شده است. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی مهر باطلی بر این اندیشه باطل زده شد اما در همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما برخی گروهکهای سیاسی با استفاده از تفسیرهای ماتریالیستی و دیالکتیکی و به ظاهر انقلابی و علمی از اسلام، درواقع به دنبال سکولاریزه کردن دین بودند و اگر نبود مجاهدتهای علمی بزرگانی مانند شهید مطهری و مبارزه با اینگونه تفسیرهای نادرست و انحرافی، معلوم نبود که چه بر سر اسلام وانقلاب میآمد.
امروزه که انقلاب اسلامی ایران به چهل سالگی خود رسیده است، بیش از هرزمان دیگری در معرض خطر نفوذ اندیشههای سکولاری قرار گرفته است. دشمنان انقلاب به درستی دریافتهاند که برای تهی کردن نظام و انقلاب از داخل، باید به سراغ حوزههای علمیه رفت و حوزه علمیه به عنوان بزرگترین حامی انقلاب اسلامی و اصلیترین تغذیه کننده فکری و معرفتی نظام جمهوری اسلامی را به سمت سکولاری شدن رهنمون کرد.
بر همین اساس، حوزه سکولاری، تعاریف و مبانی آن و آسیبهای پیش روی این مولفه، یکی از اساسیترین و مهمترین مباحثی است که همواره در معرض بحث و بررسی محققان و صاحب نظران قرار گرفته است. در این میان، رهبر معظم انقلاب اسلامی مباحث مبسوطی را در این زمینه ایراد فرمودهاند. نوشتار حاضر پس از بررسی فراوان فرمایشات معظمله، به تبیین ماهیت و مولفههای حوزه سکولار از منظر ایشان خواهد پرداخت.
در این تحقیق ابتدا به تبیین معنای سکولاریسم و همچنین دیدگاه مقام معظم رهبری درباره این اصطلاح میپردازیم. پس از آن نیز به تفصیل در مورد مباحثی مانند:
سکولاری شدن حوزهها؛ آرزوی دیرینه دشمنان، خطرنفوذ اندیشه سکولار در حوزههای علمیه، مولفههای حوزه سکولار، آفات سکولاری شدن حوزهها، حوزه انقلابی؛ راه برون رفت از چالش سکولاریسم، نقش تاریخی روحانیت در نهضتها و انقلابها، دلایل لزوم سیاسی بودن حوزه و روحانیت، نظام جمهوری اسلامی؛ مصداق بارز حوزه ضد سکولاری، نسبت بین حوزه و نظام اسلامی، انقلابیگری حوزهها؛ مولفهها، آسیبها و مسئولیتها و همچنین جریانات سیاسی حوزه از منظر مقام معظم رهبری، بحث و بررسی خواهد شد.
معنا و مفهوم سکولاریسم
قبل از اینکه به تبیین مفهوم و مولفههای حوزه سکولاری بپردازیم، لازم است تا ابتدا به صورت مختصر معنای سکولاریسم را تعریف کنیم. سکولاریسم ـ Secularism ـ واژه انگلیسی است که از ریشه لاتین Seculam به معنای این جهان گرفته شده است[۲] و در لغت فارسی معادل واژههایی نظیر: اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیر دین گرایی، جدا شدن دین از دنیا[۳] و… میآید. این واژه در زبان عربی به معنای «علمانیت» آمده است که به معنای علمی کردن یا عالَمی این جهانی کردن ترجمه شده است و علت استعمال این واژه به خاطر مبنا قرار دادن عقلانیت ابزاری و علمی کردن امور دنیوی به جای دینی کردن آنها میباشد.[۴]
آنچه میتوان از مجموع تعاریف اصطلاحی «سکولاریسم» استنتاج نمود، جدا انگاری دین از دنیا، فرایندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیتهای دینی و شعارهای دینی، اعتبار و اهمیت خود را از دست میدهند
سکولاریسم با توجه به مبانی، اهداف و ویژگیها، از معنای اصطلاحی یکسانی برخوردار نیست و در یک طیف گسترده بین الحاد و دینداری، معانی گوناگونی را یافته است. بر این اساس برخی از طرفداران این اندیشه، به حضور دین به عنوان نهادی مستقل از سایر نهادهای اجتماعی، تمایل نشان میدهند و نقش دین را در حد تنظیم رابطه انسان با خدا متنزل میسازند و در مقابل، گروهی به شدت با دین به مخالفت پرداخته و در صدد محو کلی آن از صحنه حیات بشری میباشند.
افرادی نظیر مارکس، فروید، نیچه، راسل و سایر افرادی که دین را افیون ملتها و منشأ بیماری روانی و اجتماعی قلمداد میکردند، به این رویکرد گرایش دارند. به اعتقاد سکولارها، برای تفسیر جهان نباید از زبان دینی استفاده کرد و تنها با زبان بشر میتوان جهان را کشف و تبیین نمود و علم و دانش بشر راه گشای جهان بهتر و زندگی نیکوتر است.[۵]
در یک نگاه کلی باید گفت آنچه میتوان از مجموع تعاریف اصطلاحی «سکولاریسم» استنتاج نمود، جدا انگاری ساحت دین از ساحت دنیا و سیاست است. به دیگر معنا، جدا انگاری دین از دنیا، فرایندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیتهای دینی و شعارهای دینی، اعتبار و اهمیت خود را از دست میدهند و این بدان معناست که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده میشود و کارکردهای اساسی در جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصاً به امر ماوراء طبیعی عنایت دارند، عقلانی میگردد.[۶]
مفهوم سکولاریسم از دیدگاه مقام معظم رهبری
نگاه رهبر معظم انقلاب به مفهوم سکولاریسم، همان مفهوم عامی است که از این واژه ارائه گردیده است. از مجموع نظرات ایشان در مورد این اصطلاح، می توان سه معنا که همگی در یک هدف مشترکند را استخراج کرد:
۱- سکولاریسم یعنی عدم بُروز و ظهور دین در غیر عمل شخصی: «سکولاریسم بهمعنای بیدینی نیست، سکولاریسم بهمعنای این است که دین در غیر عمل شخصی، هیچ بُروز و ظهوری نداشته باشد. نظام اجتماعی کاری به دین ندارد. بله، هرکسی در داخل نظام اجتماعیِ متنوّعِ غربی و شرقی و امثال اینها خودش برای خودش، در دل خودش، در عمل خودش یک ارتباطی با خدا داشته باشد؛ سکولاریسم یعنی این.»[۷]
۲- سکولاریسم یعنی بی توجهی به مسئله حکومت:«اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.»[۸]
۳- سکولاریسم یعنی عدم ورود به سیاست: «بعضیها مسجد را …. از مسائل سیاسی می خواهند بکلّی برکنار بدارند. [می گویند] آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیشنمازی محض. این همان سکولاریسم است.»[۹]
ایشان از یک نوع دیگری از سکولاریسم نیز سخن میگویند یعنی«سکولاریسمِ پنهان»:«مراقب باشیم دچار…… سکولاریسمِ پنهان …… نشویم. گاهی اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینی است؛ حرف، حرف دینی است؛ شعار، شعار دینی است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائی دین از زندگی است؛ آنچه که بر زبان جاری می شود، در برنامهریزیها و در عمل دخالتی ندارد. ادعا می کنیم، حرف می زنیم، شعار میدهیم؛ اما وقتی پای عمل به میان میآید، از آنچه که شعار دادیم، خبری نیست.»[۱۰]
سکولار شدن حوزهها؛ آرزوی دیرینه دشمنان
نباید از نظر دور داشت که حوزه سکولاری و بی تفاوتی روحانیون یکی از دیرینهترین آرزوهای دشمنان به شمار می آید. یکی از اصلیترین حربههای دشمنان اسلام، جهت عقب مانده نگه داشتن جامعه اسلامی، تبلیغ این ایده بود که اصولاً دین هیچ ارتباطی با سیاست ندارد. این حربه، با مؤلفههای خوش آب و رنگی به جامعه القاء میشد، مؤلفههایی از قبیل:
-پاکی و پیراستگی دین و عالمان و آلودگی سیاست،
-ناسازگاری قدسی بودن دین با ناسوتی بودن سیاست،
-قداست دین و نقدپذیری سیاست و…
در قالب شبهاتی ظاهراً باورپذیر، فقط از این جهت ترویج میگردید تا مسلمانان را تنها به مسجد و محراب مشغول سازند و آنان را از آوردن دین به عرصه اجتماع باز دارند. این تز در جهان اسلام برای اولین بار پس از رحلت پیامبر گرامی اسلامی (ص) ـ غیر از دوره تقریباً ۵ ساله خلافت علی (ع) ـ آغاز گردید.
در دوران حاکمیت حاکمان اموی، سکولاریسم در تمام ابعاد آن یعنی در ساحت سیاست، اقتصاد و فرهنگ اجرا شد. معاویه نظام الهی ـ مردمی پیامبر (ص) و علی (ع) را به نظامی سلطنتی و موروثی تبدیل کرد و به حذف «قرآن و سنت» به عنوان دو محور سکولارستیز حکومت اسلامی همت گماشت. هرچند دین به ظاهر در رویه معاویه نقش محوری داشت ولی بیغرضترین انسان نیز میتوانست به سیاست ماکیاولی و سالوس و نیرنگ اولین حاکم امویان پی ببرد.
به تعبیر سید قطب:
«هنگامی که امویها به روی کار آمدند و خلافت اسلامی به حکومت موروثی دودمان بنیامیه تبدیل شد؛ این به هیچ وجه خواست اسلام نبود بلکه از یادگارهای دوران جاهلیت بود که تجلی و پرتوافکنی اسلام، آن را خاموش ساخته بود.»[۱۱]
حاکمان پس از معاویه نیز به ادامه روند سکولاریزه کردن جامعه دینی مبادرت ورزیدند. بعد از امویان، حاکمان عباسی نیز با استفاده ابزاری از دین، سیاست دنیاگرایانهای را اتخاذ نمودند. در دوران پس از عباسیان نیز این روند کاملاً پیگیری شد.
در قرون گذشته نیز روند «جداسازی دین از سیاست» و «تضاد بین دین و علم» شتاب فزایندهای به خود گرفت. این روند به ویژه در یک قرن اخیر به اوج خود رسید به گونهای که جوامع اسلامی این مسئله را تقریباً امری پذیرفته شده تلقی کردند. بسیاری از متدینین و رهبران مذهبی با همان ذهنیتها و جهان بینیهایی که به جدایی و تعارض میان دنیا و آخرت، آسمان و زمین، ماده و معنی، معاش و معاد، عقل و دین، علم و ایمان و عقیده و عمل، متمایل بودند، به طور طبیعی قائل به جدایی دین از سیاست نیز بودند.
آنها دین را به اهلش و سیاست را هم به اهلش واگذار کرده و با این سطح از جهان بینی مذهبی، زمینه انزوای دین و حذف نقش آن را در جامعه و جهان اسلام فراهم نموده بودند.[۱۲]
دقیقا بر همین اساس است که تلاش همه جانبه دشمنان بر جدا ساختن حوزههای علمیه به عنوان اصلیترین منبع تغذیه فکر دینی از سیاست و حکومت استوار گردیده است.
دشمنان میخواهند این مانع – یعنی شما جامعه علمای اسلام – را از سر راه انقلاب بردارند. برای این کار، برنامهریزی میکنند
به تعبیر مقام معظم رهبری: «سیاست سلطهگران جهانی این بوده و هست که مراکز دانش دین را منزوی، منفعل، بیروحیّه، بیابتکار، وابسته به خود و فارغ از آرمانهای بزرگ کنند. آنان را به جدایی دین از سیاست، معتقد و از همگامی دین با تحوّلات شگرف جهانی مأیوس سازند، این ترفند نسبت به حوزههای علمیه، بکار رفته و تأثیراتی نیز کرده بود.»[۱۳]
به همین جهت است که «میکوشد حوزه را نسبت به نظام اسلامی بیتفاوت یا بدبین سازد و متقابلاً نظام اسلامی را نسبت به حوزه بیاعتنا یا بیگانه بدارد. هم در حوزه و هم در محیطهای تصمیمگیری مسؤولان نظام، باید با این انگیزهها مقابله و در برابر آنها هشیاری نشان داده شود.»[۱۴]
دشمنان این کوشش و تلاش را با استفاده از همه امکانات خود مصروف می دارند و از هیچ کاری برای تحقق این آرزوی دیرینه خود غفلت نمی کنند: «امروز بسیاری از همت و پول و ابتکار و طراحی و برنامهریزی استکبار جهانی، مصروف این میشود که ببیند چگونه میتواند همین شما طلاب و فضلا و علما را از راه راست انقلاب منحرف کند. برای این کار، پول خرج میکنند. »[۱۵]
علت این همه سرمایهگذاری نیز کاملا مشخص است؛ از بین بردن اسلام و انقلاب: «میدانند اگر علما، همچنانکه تا امروز پیشگام این انقلاب بودهاند و در صفوف مقدم، در جنگ، در صحنههای انقلابی و در صحنهی سیاست حضور داشتهاند، باز هم حضور داشته باشند، بههیچوجه استکبار نمیتواند با این انقلاب روبهرو بشود. میخواهند این مانع – یعنی شما جامعه علمای اسلام – را از سر راه بردارند. برای این کار، برنامهریزی میکنند.»[۱۶]
دشمنان به خوبی میدانند که: «اگر روحانیون کشور ما در میدان نبودند و پرچم انقلاب به دوش آنها نبود، این پیروزی بهدست نمیآمد. این را دشمن میداند؛ لذا حقد عظیم او در درجهی اول متوجه اسلام و روحانیت است.»[۱۷]
ادامه دارد…
————————————————————————————————————–
[۱] – Saecularism
[۲] – فرهیخته، شمس الدین، فرهنگ فرهیخته، ص۴۸۹
[۳] – بریجانیان، ماری، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ص۷۸۰
[۴] – العلیمی، شبلی، العلمانیه و الدولة الدینیه، ص۱۸
[۵] – برت اف. برینر، سکولاریسم و دین، ر.ک: فصلنامه نامه فرهنگ، شماره ۲۲، صص۵۳-۵۲
[۶] – ویلسون، برایان، جدا انگاری دین و دنیا، ر.ک: کتاب فرهنگ و دین، ص۱۲۹
[۷] – بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران۳۱/ ۵/ ۱۳۹۵
[۸] – بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی۲۳/ ۷/ ۱۳۹۱
[۹] – بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران۳۱/ ۵/ ۱۳۹۵
[۱۰] – بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی۲۳/ ۷/ ۱۳۹۱
[۱۱] – سید قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ص۳۵۵
[۱۲] – موثقی، سید احمد، علل وعوامل ضعف وانحطاط مسلمین دراندیشه سیاسی وآرای اصلاحی سید جمال الدین اسدآبادی، ص۷۱
[۱۳] – پیام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه ۲۴/ ۸/ ۱۳۷۱
[۱۴] – همان
[۱۵] – بیانات در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد ۴/ ۱/ ۱۳۶۹
[۱۶] – همان
[۱۷] – بیانات در دیدار جمعی از علما و طلاب حوزهی علمیهی قم و مدارس علمیهی تهران ۲/ ۱۲/ ۱۳۶۸