-
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۱ ب.ظ
سید کمال حیدری به زعم خودش میخواهد همان کاری که مارتین لوتر در مسیحیت کرد را در اسلام انجام دهد در حالی که بین اسلام و مسیحیت زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد. خرافات، وارد دین اسلام نشده که نیازمند اصلاح دینی باشیم.
سید کمال حیدری به زعم خودش میخواهد همان کاری که مارتین لوتر در مسیحیت کرد را در اسلام انجام دهد در حالی که بین اسلام و مسیحیت زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد. خرافات، وارد دین اسلام نشده که نیازمند اصلاح دینی باشیم.
به طور کلی در فضای غبارآلود و پر از توهین نمیتوان بحث علمی کرد، هنگامی که تحلیلها مزه شوری میدهد که نشان از جا ماندن از سفرهای است که برای بسیاری جا هست و تو نمیتوانی به دنبال موقعیتی خود را قرار دهی و از این نعمتهای الهی بهره ببری، آنجاست که شروع به انتقاد میکنی و زمین و آسمان را به هم میدوزی.
اتفاق جدیدی نیست که شایعاتی را به عنوان کتاب پروبال میدهند و طبع مینمایند و محققی در این سوی میدان ناگزیر است تا پیرامون باید و نبایدها آن چیزی که نسبت بدان کم توجهی شده است، حرفی را بیان کند.
گفتگو با آیت الله محمد مهدی قائینی|بخش اول
آیت الله محمد مهدی قائینی در سال 1340 در تهران متولد شد. وی در خانوادهای مذهبی، علمی و دارای سابقه مرجعیت و فقاهت رشد کرد. جد أعلای وی مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد علی قائینی «ره» است که از مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء «ره» اجازه مشهور اجتهاد گرفته بود. آن اجازه در میان علما معروف به اجازه کبیرِ کاشف الغطا شد. پدر بزرگ ایشان نیز دارای اجازه اجتهاد از مرحوم آیت الله سید کاظم اصطهباناتی «ره»، آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری «ره» و آیتالله بروجردی «ره» بوده و در تهران به تدریس و ارشاد و اقامه جماعت اشتغال داشتند.
وی در سال 1359 شمسی وارد حوزه علمیه آیتالله مجتهدی تهرانی شد. و در ابتدای سال 1365 عازم قم شده و بعد از گذشت چند سال دروس سطح شامل رسائل و مکاسب، کفایه، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، شرح تجرید و ... را به پایان رساند و بعد از آن در دروس خارج آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی، میرزا هاشم آملی، آیتالله بهجت و نیز آیات عظام تبریزی، وحید خراسانی، فاضل لنکرانی حاضر شد.
همچنین دروس معقول را نزد بزرگانی همچون علامه حسنزاده آملی، جوادی آملی، انصاری شیرازی فرا گرفت و در مباحث عرفانی و اخلاقی نیز از محضر علامه حسنزاده آملی، مشکینی، اشتهاردی در قم و در تهران نزد آیتالله حقشناس، آیتالله مجتهدی استفاده کرد. ایشان حدود بیست سال در درس تفسیر آیتالله جوادی آملی حضور فعال و تحقیقی داشته و نیز اسفار را از محضر این استاد فرزانه فراگرفته است، از همین روی از شاگردان برجسته آیت الله جوادی آملی در حوزه فلسفه و تفسیر به شمار میآید. آیت الله محمدی قائینی هم اکنون هجده سال است که به تدریس خارج فقه و اصول و نیز تدریس اسفار و تفسیر اشتغال دارد.
ایشان سفرهای تبلیغی متعددی به خارج از کشور داشته و مدتی نیز مسئولیت حوزه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران، مدرسه اهل البیت در کشور«سیرالئون» را برعهده داشته است. از دیگر سوابق ایشان میتوان به تأسیس و مدیریت کارشناسی ارشد مرکز جهانی علوم اسلامی در قم، تدریس علوم و معارف اسلامی در دانشگاه تهران و بوعلی نیز اشاره کرد.
تعریف حوزه انقلابی
اسباط:با سلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید. همانطور که مستخضرید مقام معظم رهبری مدتی است بر مقوله «انقلابی بودن» مجموعههای مختلف نظام اسلامی تأکید دارند. یکی از تأکیدات ایشان نسبت به انقلابی ماندن حوزه و خطر انقلاب زدایی از آن است. لطفاً به عنوان سؤال اول بفرمایید تعریف حوزهی انقلابی و ابعاد ومختصات آن چیست؟
بسم الله الرحمین الرحیم. صفت انقلابی برای حوزه از یک دید، قید احترازی است و از یک دید قید تاکیدی؛ همانند «انقلاب اسلامی» که برخی در مورد آن هم سؤال میکنند اسلام چه نوع پسوندی برای انقلاب است. آیا قید توضیحی است آنچنان که شهید مطهری عقیده دارند و بقیه داشتند که اساساً دو نوع اسلام نداریم، اسلام انقلابی یا غیر انقلابی نیست. اسلام بذاته انقلابی است. نه اینکه اسلام یک حقیقت باشد، انقلابی ضمیمهای به آن شود و مسلمانان دو دسته باشند. بعضیها اسلام انقلابی را انتخاب کرده باشند و بعضیها اسلام غیر انقلابی را انتخاب کرده باشند.
در مورد تشیع وتسنن هم همینطور است. تشیع و تسنن دو شعبه از اسلام نیستند. اسلام همان تشیع است ولی عدهای منحرف شدند آنها از حقیقت اسلام خارج شدند ولو به حسب به مقام اثبات هر کسی عقیده، بینش و نظری دارد. ولی نه این است که اسلام دو قسمت باشد. اسلام دو قسمت نیست. اسلام یک حقیقت بیشتر نیست و از میان مذاهب یک مذهب بیشتر حق نیست، لذا اسلام دو دسته نشد اسلام یک حقیقت است و به اعتقاد ما اسلام ناب اسلام اهل بیت عصمت «علیهم السلام» است ولی بقیه منحرف شدند و هر کدام به نوعی از حقیقت اسلام فاصله گرفتند.
دررابطه با حوزهی انقلابی هم همینطور است. حوزهی علمیه به عنوان یک مرکز و جایگاه سابقهدار و ریشهدار در رابطه با علوم و معارف اسلامی است. اگر در بعد از انقلاب میگوییم حوزه انقلابی شده است پس انقلابیون انقلابی را برپا کردهاند واین حوزه انقلابی باید بماند، نه به این معناست که حوزه دو بخش دارد، دوقسمت دارد، دو نوع میشود به آن نگاه کرد. حوزهای که فقط به کار حوزوی مشغول است و به انقلاب کاری ندارد وحوزهای که در آن علاوه بر مسائل حوزوی همراه با انقلاب و فکر اضافی به نام انقلابی بودن و انقلابیگری فعالیت انجام میدهند. حقیقت حوزه انقلاب است و این وصف بیشتر وصف توضیحی به نظر میرسد تا احترازی؛ چرا؟ به خاطر اینکه در حوزه به دنبال تحقیق پیرامون مسائل، موضوعات، احکام و قضایایی است که دین برای بشریت آورده است و بنا است بشر را با این تعلیمات، آموزشها، دستورات، امرو نهیها وتبینها برسانند به قلهی کمال خودش و لازمهی این کار این است که به اسلام عمل بشود و درست فهمیده بشود و به مرحلهی اجرا در بیاید به این میگویند حوزهی انقلابی. یعنی به دنبال اجرایی عینی اسلام در متن حیات بشر بودن و اقامه اسلام در قالب حاکمیت دینی بر اساس آموزههای اسلام ناب. این اندیشه که اسلام برنامه همه جانبه و عملیاتی برای هدایت و اداره امور جامعه دارد، نوعی نگرش است که از دل آن حوزه انقلابی در میآید.
دانشگاه اسلامی
آنچنان که درباره اسلامی کردن دانشگاه هم حرف همین است برخی بر این تصور هستند که اسلامی کردن دانشگاهها یعنی عکس امام را در صفحهی اول کتاب بچسبانند، شب چهارشنبه دعای توسل بخوانند، شب جمعه دعای کمیل، و ایام عزاداریها و مناسبتها پرچم بالا ببرند و چندتا شعار بدهند بعد دانشگاه میشود انقلابی و اسلامی! دانشگاه اسلامی یعنی فکر، بینش، برنامه و تحقیقات ما باید عمیق و بر اساس مبدأ و معاد باشد. این را میگویند دانشگاه اسلامی؛ حتی اگر همه ریش داشته باشند و یا بنر در ایام خاص بزنند اینها دانشگاه را اسلامی نمیکند. فکر باید اسلامی باشد،کتاب باید اسلامی باشد، حرف زدن باید اسلامی باشد، برنامهها باید بر اساس مبانی اسلام ووحی و دین ارائه شود آن وقت دانشگاه میشود دانشگاه اسلامی. البته مسائل رو بنایی هم باید باشد ولی آنها دانشگاه را اسلامی نمیکند لذا به نظر میرسد انقلاب هم همینطور است.
پس کسی خیال نکند که حالا حوزه یک حقیقت است و انقلاب و انقلابی بودن حقیقتی دیگر و اکنون اینها با هم ضمیمه شدهاند و ما تاکید داریم که حوزه باید انقلابی بماند. نه این طور نیست بلکه حوزه اصیل شیعی در ذات خود انقلابی است و در طول تاریخ هم انقلابی بوده است. حوزهی غیر انقلابی ولو حوزه است اما مورد تأیید نیست، حوزه اگر انقلابی نباشد به همان مقدار از حقیقت دین خارج شده، حوزه آن است که آموزههای دین را آنچنان که اولیای دین پیغمبر و ائمهی معصومین خواستند عمل و پیاده کند و اینها را در میان مردم نشر دهد و دین را اصلاً عملیاتی کند.
هنری که مرحوم امام(ره) داشتند نسبت به همهی علمای بزرگوار دیگر که خدا همه را مزد و اجر عنایت فرماید این بود که اسلام را عملی پیاده کردند و نقش پیغمبران را بازی کردند و عملاً دین را به متن جامعه آورد. دین را در متن جامعه نشاند و پیاده کرد و فهماند که دین، آموزههای ذهنی گوشهی کتابخانه و برای نظریهپردازی صرف نیست. بلکه یک حقیقت تکوینی واقعی پیاده شدنی است که انبیاء این کار را کردند و مدتها بود که این چراغ سوسو میزد. ایشان این چراغ را کاملاً روشن کرد و گفت دین یعنی این. دین یعنی متن سیاست و اجتماع. دین یعنی عین حقیقت، پیشرفت، جولان، ظهورو بروز داشتن در همهی ابعاد زندگی و لذا حوزهی انقلاب همینطور است. حوزه به معنای واقعی این است و این را میگویند حوزهی انقلابی.
تعریف حوزه انقلابی
لذا اگر ما بخواهیم حوزه انقلابی را تعریف کنیم اینطور میشود تعریف کرد: حوزه انقلابی عبارت است از
«مرکز آموزش رسالت انسانی و پرورش استعدادها وقوای ملکوتی و ممارست در تشخیص وظیفهی دینی در ابعاد مختلف به همراه تقویت حس تعاون وهمگرایی اجتماعی»
البته این تعریف قدری نظری شد و اگر هر کدام از قیود را بخواهیم توضیح دهیم هم فرصت زیادی میخواهد هم بیان زیر مجموعههای هر کدام از حوصلهی یک گفتگو بیرون است. خلاصه این تعریف این میشود:
حوزه جایی است که در آن بتوانیم علاوه بر جنبهی آموزش، جنبه پرورش و تشخیص وظیفه را نیز تأمین کنیم و راه پیاده سازی این آموختهها درسطح جامعه را هموار کنیم؛ این چنین حوزهای میشود حوزهی انقلابی. تعریف دوم دیگری هم برای حوزه انقلابی به نظر میرسد که عبارت است از: «حوزه انقلابی، دانشگاهی است که معرفت آموز حقایق وجود، تربیت گر نفوس متعالی، به حرکت درآورنده روح خلاق انسانی برای ساختن فرد واجتماع ربانی است.» که قیدهای آن این موارد میباشد:
ادامه دارد...