پرونده ویژه | بررسی جریان نواندیش غرب گرا

جریان‌شناسی حوزوی یکی از حوزه‌های مطالعاتی است که سابقه زیادی از عمر آن نمی‌گذرد. جریان‌های حوزوی را می‌توان از جهات مختلف دسته‌بندی کرد. جریان‌های عرفانی، جریان‌های کلامی، جریان‌های فقهی و اصولی، جریان‌های تفسیری، جریان‌های حدیثی و نیز جریان‌های سیاسی برخی از این وجوه و جهات هستند. در این مقاله می‌کوشیم به ضرورت جریان شناسی حوزوی، پیشینه و انواع آن اشاره‌ای داشته باشیم.

 

جریان نواندیش غرب‌زده (متجدد)

در بخش اول از این مقاله ساختار کلی بحث، تعریف و پیشینه جریان‌شناسی مورد بررسی قرار گرفت.

بخش دوم مقاله به بررسی ملاک‌ها و معیارهای جریان به شمار آمدن جریان‌ها و نیز ضرورت جریان‌شناسی پرداختیم. بخش سوم مقاله به بررسی انواع طبقه بندی جریان های حوزوی و نیز مولفه های جریان سنتی پرداخت.

همانطور که گذشت کلان جریان های حوزوی به سه دسته سنتی (یا منجمد)، روشنفکر (متجدد) و روشنفکر دینی (یا مجدد) تقسیم می شوند. در این بخش به ادامه بررسی مولفه های جریان متجدد یا غرب زده و نیز برررسی خرده جریان های حوزوی می پردازیم.

۳ ـ جریان نواندیش غرب‌زده (متجدد)

جریان نواندیش در معنای غیرمتعهد آن را در دو سطح می‌توان مورد مطالعه قرار داد. نواندیشی فارغ از وصف غرب‌گرایی، جریان‌های فکری‌ای را مدنظر دارد که قرابتی با اندیشه‌ها و روند حاکم بر فضای فکری شیعی را در پی گرفته بودند. این جریان بیشتر تحت تأثیر روشن‌اندیشی‌های اهل تسنن بوده است. گرایش به رویکردهای کلامی، فقهی و سیاسی اجتماعی معتزلی و اشعری از این نمونه‌اند.

اما نواندیشی غرب‌زده جریان اثرگذار در تاریخ معاصر و مورد بحث این نوشتار است. جریانی که سابقه‌ای طولانی ندارد. تأسیس این نگرش را در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان همزمان با آغاز تقابل سنت و تجدد در ایران دانست. هرچند در رویارویی آغازین حوزه‌های شیعی با پدیده‌های دنیای مدرن گرایش عمده تقابل و مقاومت بوده است. نواندیشی غرب‌گرا با دانشجویان بورسیه کشورهای اروپایی و بازگشت سفرای ایرانی مستقر در کشور‌های متجدد متولد شد.

اولین مبلغین و مروجین این نوع رویکرد نیز این دست افراد بودند که در دوران قاجار از آن‌ها به نام منورالفکر‌ها یاد می‌شد؛ اما پس از سال‌ها و با نهادینه شدن این تقابل کم کم روحانیونی نیز پیدا شدند که گرایش‌های غرب‌گرایانه داشته باشند. به هر روی سابقه این جریان از تاریخ و سابقه زیادی برخوردار نیست. بیشترین نمود‌های این جریان در دوران پهلوی و نیز سال‌های پس از استقرار حاکمیت دینی و انقلاب اسلامی در ایران بوده است.

سیدحسن تقی‌زاده، یحیی دولت‌آبادی، کسروی، سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و شریعت سنگلجی از نمونه‌های روحانیون منورالفکر و متجددی هستند که ابتدا با خروج فکری از کسوت روحانیت و بعدها خروج ظاهری نیز از لباس روحانیت، همان آرمانی را در سر می‌پروراندند که دیگر روشنفکران در پی آن بودند.

روشنفکری و روشن‌اندیشی در این جریان دارای تفاوت اساسی با مفهومی است که در نواندیشی متعهد و مجدد سخن از آن به میان آمد. اگر روشنفکری، نظر به روشنگری و یا روشنفکری مدرن داشته باشد، در این صورت ترکیب روشنفکری حوزه‌ای به لحاظ مفهومی، ناسازگار و به لحاظ تاریخی و اجتماعی، چالش‌آفرین و بحران‌زاست؛ زیرا روشنگری و به تبع آن روشنفکری مدرن، در نفی مرجعیت علمی وحی و نقلی که مستند به وحی است هم داستان‌اند، و حوزه‌های علمی اسلامی و شیعی با همه افراط‌ها و تفریط‌های ظاهرگرایانه، تأویلی و عرفانی، و یا عقلانی؛ بر محور وحی و نصوص دینی، وحدت و انسجام می‌یابند. این نگاه چون با مبانی اصیل دینی و شیعی در تضاد و تعارض است، نتوانست به‌راحتی جایگاهی در حوزه‌های علمیه پیدا کند. [۱]

حتی امروزه نیز این دست افراد کم تعدادند. مانع اصلی گسترش این تفکر در حوزه‌ها، اصالت فکری حوزویان و باور واقعی داشتن به دارایی‌های خود و فریفته نشدن به مدرنیته غربی است.

البته برخی به‌صورت پنهان و نامحسوس جذب جریان روشنفکری متجدد شده‌اند. رسوخ اندیشه غربی در نگرش‌های علمی و مبانی تئوریک برخی علوم با پوشش لفظ (علمی) موجب شده برخی نتوانند به‌راحتی بین ظاهر جذاب و باطن فاسد برخی از این اندیشه‌ها تفکیک نمایند و بدون آنکه خود بفهمند در دام اندیشه‌های مدرن گرفتار آیند.

مؤلفه‌های جریان نواندیش متجدد

غرب باوری و غرب‌گرایی

مهم‌ترین شاخصه جریان روشنفکری غرب باوری و غرب‌گرایی این جریان است. اساساً پدیده غرب‌زدگی و روشنفکری زمانی رقم خورد که افراد مسحور دستاورد‌های تکنولوژیک و صنعتی غرب مدرن شدند. مساوی گرفتن مفهوم (پیشرفت) با آنچه غرب به آن دست یافته و منحصر دیدن راه دستیابی به دستاورد‌های تکنیکال در راهی که غرب در پیش گرفته است، محصولی جز غرب‌گرایی در پی ندارد.

این غرب‌باوری و پیشرفت‌گرایی در علم تجربی کم کم وارد حوزه الهیات نیز شد. کارآمدی علوم تکنولوژیک غربی موجب شد روش‌های علمی در علوم صنعتی به علوم انسانی نیز کشیده شود. تأکید بر اصل تجربه و مساوی گرفتن مفهوم علمی با تحربی محصول این رویکرد بود؛ یعنی تنها چیزی را علمی و قابل اعتماد و معرفت‌زا می‌دانستند که به محک تجربه تن دهد و از آن سر بلند بیرون آید. کم کم علم به محدوده‌ای خاص از آنچه در طول تاریخ خود به آن تعلق داشت، محصور گردید. علم تجربی که تنها یکی از مصادیق علم به‌شمار می‌آمد تنها مصداق علم شد. در این نگاه دیگر جایی برای سخن گفتن از وحی و کتاب و سنت نیست. چرا که امور ماورائی غیرتجربی بوده پس غیرعلمی‌اند.

بسیاری از روشنفکران شیفته و فریفته علوم انسانی غربی شدند، همانطور که تا پیش از این غرب را نماد پیشرفت تکنولوژیک می‌دانستند، برای غرب در علوم انسانی هم شأنی چنین قائل شدند. امروزه در دانشگاه‌ها علوم انسانی را چون وحی منزل قطعی و غیرقابل تردید و خدشه‌ناپذیر می‌دانند. علوم انسانی چنان در دل برخی حتی از حوزویان جایگاه و منزلت یافته است که علوم دینی در کنار آن مشتی حرف‌های تاریخ مصرف گذشته و متعلق به تاریخ به‌شمار می‌آید. این رویکرد اعتقاد به ناکارآمدی تراث را نیز در پی‌ دارد.

اعتقاد به ناکارآمدی تراث

اعتقاد به ناکارآمدی تراث روی دیگر سکه غرب‌گرایی است. اساساً شیفته شدن در برابر غرب موجب می‌شود میراث علمی و تمدنی ایرانی ـ اسلامی را ناکارآمد قلمداد کنند. این ناکارآمدی دو وجهه دارد. احساس ناکارآمدی گاه تنها بر این اساس است که محتوای علوم دینی متناسب با روزگار گذشته به‌شمار می‌آید.

اعتقاد به سکولاریسم و دین حداقلی

اعتقاد به سکولاریسم وجه دیگری از وجوه چهره نواندیشی حوزوی غرب‌زده است. اعتقاد به جدایی دین نه تنها از حوزه سیاست که از همه حوزه‌های حیات اجتماعی بشری، نگاهی است که امروز در بین این جریان مورد دفاع قرار گرفته است. این رویکرد موجب می‌شود مقابل رویکردهای علمی چون فقه سیاسی، فقه فرهنگی، فقه اقتصادی، فقه تربیتی و دیگر شاخه‌های علمی ناظر به زندگی اجتماعی انسان که می‌تواند از جانب دین مورد تأمین قرار گیرد، مغفول واقع شود و مورد توجه قرار نگیرد.

این بی‌توجهی و عدم مراجعه به دین برای طراحی و مدیریت عرصه‌های گوناگون زندگی انسان ریشه در مبنای فکری و تئوریک سکولارها دارد که دین را از مفهوم عام و گسترده زندگی جدا و منفک می‌دانند. البته در منشأ این نگاه رویکردهای مختلفی وجود دارد. اعتقاد به ناکارآمدی دین، لزوم جلوگیری از دنیایی شدن مفهوم قدسی دین برای حفظ قداست آن و تفاوت در قرائت از کارکرد دین برخی از این رویکردها هستند.

پیوندهای نامبارک سیاسی

جریان روشنفکری در کلیت خود یک فرصت برای غرب به‌شمار می‌آید. چرا که از درون مرزهای فکری ـ فرهنگی ایران منادی تفکر و اندیشه غرب می‌گردد. گسترش این نوع اندیشه محوکننده سیاست‌های ضداستعماری، امریکاستیزی، عدالت‌گستری، اسلام‌گرایی و دین‌محوری است. ترویج این نگاه در بین روحانیت پایگاه ویژه‌ای برای حمایت و گسترش اجتماعی آن ایجاد می‌کند. ارتباط‌گیری هدفمند جریان روشنفکری با چهره‌های حوزوی سرشناس دور از انتظار نبوده و رد پای آن در بیوت برخی مراجع و معاریف حوزه دیده شده است.

ب) خرده‌جریان‌ها

خرده‌جریان‌ها در نگاه منطقی باید نتایج و خروجی یکی از سه نگاه مجدد، متجدد و متجمد (سنتی) باشند. در بسیاری از موارد نیز این امتداد قابل مشاهده است ولی گاه نیز تداخل‌هایی دیده می‌شود. آنچه در بخش کلان جریان‌ها از آن سخن به میان آمد، معرفی رویکردهای کلان و حاکم بر جریانات مهم و اثرگذار حوزه بوده است؛ و از اشاره‌های مصداقی خودداری شده بود. در بخش خرده‌جریان‌ها درصدد برشمردن جریان‌های علمی، فکری، سیاسی و اشاره به برخی مصداق‌های آن‌ها هستیم.

رویکرد‌های علمی

گاه جریان‌ها بر اساس رویکرد‌های علمی طبقه‌بندی شده و از یکدیگر متمایز می‌گردند. آنچه در رویکرد علمی به‌عنوان وجه تمایز جریان‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، گاه روش تحصیل و علم‌آموزی حوزوی است و گاه نظام اولویت‌های پژوهشی و علمی و یا روش‌های علم‌ورزی و استنباطی است. برخی از این امور می‌توانند به‌عنوان وجه تمایز دو جریان از یکدیگر شناخته شوند ولی برخی دیگر تنها در حد تفاوت‌های درون گفتمانی خواهند بود.

در ادامه ابتدا به معرفی جریان‌های علمی بر اساس محوریت افراد یا اشخاص و چهره‌های علمی حوزه و دارای تفاوت‌های روشی و منهجی در شیوه تحصیل طلاب در دوران رشد می‌پردازیم. این جریان‌ها هرچند به‌صورت تفکیک شده نیز می‌توانند ذیل عناوین دیگری چون نسبت آن‌ها با فلسفه و عرفان، سنتی یا غیرسنتی بودن، نسبت آن‌ها با تحول و مواردی از این دست، دسته‌بندی شوند، ولی یکبار تنها با محوریت تفکر کلان حاکم بر آن‌ها و به‌صورت فهرست‌گونه بیان می‌شوند. این بیان فهرست‌وار بیشتر ناظر به رویکرد تربیت علمی طلاب و نوع سبک زندگی‌ای است که این رویکرد پدید می‌آورد.

امروزه در حوزه‌ها طلاب جوان برای خروج از حیرت و سردرگمی، در پی برنامه تحصیلی‌ای می‌گردند که افق و آتیه آن‌ها را روشن نموده و پرسش‌های بسیاری را که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، پاسخ دهد. طلبه جوان نمی‌داند باید در آینده و در اجتماع چه نقشی را بر عهده گیرد. چه اقدامی در اجتماع وظیفه اصلی به‌شمار می‌آید؟ چگونه باید برای انجام این وظیفه مهیا شد؟ چگونه با آن ارتباط برقرار کرد؟ منطق و روش تعیین اولویت‌ها چیست؟ در این بین باید به چه درس‌هایی بیشتر اهمیت داد؟ هر درس را چگونه آموخت؟ از چه زمانی قدم در مسیر پژوهش نهاد؟ چه پژوهش‌هایی دارای اولویت هستند؟ یک طلبه از چه زمانی باید نقش‌های اجتماعی پیدا کند؟ سطح و گستره این نقش اجتماعی تا چه حد است؟ نسبت تحصیل و خدمت‌های اجتماعی چگونه است؟ و ده‌ها پرسش دیگر که حیرت روزافزونی برای طلاب به همراه دارد.

از سویی مجموعه‌ها و افرادی در این زمان مرجع پاسخگویی پرسش‌های طلاب قرار می‌گیرند. این پاسخ‌گویی‌ها متناسب با مبانی و رویکردهای خاص هر فرد صورت می‌پذیرد. برخورداری این افراد از مخاطبان گسترده در حوزه موجب شده بتوان نام جریان بر آن‌ها گذاشت، هرچند که برخی از این به اصطلاح جریان‌ها از ویژگی‌های بایسته یک جریان برخوردار نیستند. ناکارآمدی نسبی در سامان‌دهی به زندگی یک طلبه نکته مشترکی است که در بیشتر این جریان‌ها به چشم می‌خورد.

ـ جریان آیت‌الله حسن‌زاده آملی و با محوریت آقایان صمدی آملی و استاد مؤمنی اُرموی و استاد یزدان پناه و دیگر اساتید

ـ جریان آیت‌الله جوادی‌آملی و با محوریت آقایان سید علی طباطبایی و استاد فیاضی و دیگر اساتید

ـ جریان آیت‌الله مصباح یزدی و با محوریت موسسه امام خمینی;

ـ جریان آیت‌الله سبحانی و با محوریت موسسه امام صادق ۷ و استاد ربانی گلپایگانی

ـ جریان سنتی فقهی و با محوریت آیات عظام وحید خراسانی و مرحوم تبریزی و شاگردان فقهی- اصولی ایشان

ـ جریان فقهی نیمه سنتی و با محوریت موسسه فقهی أئمۀ اطهار (مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی) و موسسه آیت‌الله شبیری زنجانی

ـ جریان فقهی با رویکرد روشنفکری دینی، با محوریت آیت‌الله شیخ محسن اراکی (مرکز جامع علوم اسلامی)

ـ جریان استاد دکتر حمید پارسانیا و با محوریت دانشگاه باقرالعلوم

ـ خرده‌جریان‌های با رویکرد روشنفکری دینی و با محوریت استاد عبدالحسین خسروپناه، مدرسه مشکات و امثالهم

جریان های علمی حوزه از منظر رشته های علمی نیز قابل تقسیم بندی هستند. بررسی جریان های حوزوی از منظر علمی پروژه‌ای مهم و دارای پیچیدگی ها و دشواری ها و دقت های خاصی است. هریک از این جریان های علمی دارای رویکرد ها، عملکردها، نظام آموزشی، نظام ارزشی و رویکردهای اجتماعی خاص خود هستند. در ادامه تنها به فهرستی از این جریان ها اشاره می کنیم و بررسی تک تک آن ها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم. [۲]

ـ مکاتب و جریان های فقهی

ـ مکاتب و جریان های فلسفی

ـ مکاتب و جریان های کلامی

ـ مکاتب و جریان های عرفانی

ـ مکاتب و جریان های تفسیری

ـ مکاتب و جریان های حدیثی

ـ مکاتب و جریان های تربیتی

 

نگارنده: حسین ایزدی

 

پی نوشت:

[۱]ـ انواع و ادوار روشنفکری، ص ۸۵٫

[۲]ـ نگارنده در باب «مکاتب فقهی» کتابی با عنوان «درآمدی بر مکتب فقهی قم و نجف» در دست تألیف دارد.

جریان‌شناسی حوزوی یکی از حوزه‌های مطالعاتی است که سابقه زیادی از عمر آن نمی‌گذرد. جریان‌های حوزوی را می‌توان از جهات مختلف دسته‌بندی کرد. جریان‌های عرفانی، جریان‌های کلامی، جریان‌های فقهی و اصولی، جریان‌های تفسیری، جریان‌های حدیثی و نیز جریان‌های سیاسی برخی از این وجوه و جهات هستند. در این مقاله می‌کوشیم به ضرورت جریان شناسی حوزوی، پیشینه و انواع آن اشاره‌ای داشته باشیم.

 جریان نواندیش غرب‌زده (متجدد)

در بخش اول از این مقاله ساختار کلی بحث، تعریف و پیشینه جریان‌شناسی مورد بررسی قرار گرفت.

بخش دوم مقاله به بررسی ملاک‌ها و معیارهای جریان به شمار آمدن جریان‌ها و نیز ضرورت جریان‌شناسی پرداختیم. بخش سوم مقاله به بررسی انواع طبقه بندی جریان های حوزوی و نیز مولفه های جریان سنتی پرداخت.

همانطور که گذشت کلان جریان های حوزوی به سه دسته سنتی (یا منجمد)، روشنفکر (متجدد) و روشنفکر دینی (یا مجدد) تقسیم می شوند. در این بخش به ادامه بررسی مولفه های جریان متجدد یا غرب زده و نیز برررسی خرده جریان های حوزوی می پردازیم.

۳ ـ جریان نواندیش غرب‌زده (متجدد)

جریان نواندیش در معنای غیرمتعهد آن را در دو سطح می‌توان مورد مطالعه قرار داد. نواندیشی فارغ از وصف غرب‌گرایی، جریان‌های فکری‌ای را مدنظر دارد که قرابتی با اندیشه‌ها و روند حاکم بر فضای فکری شیعی را در پی گرفته بودند. این جریان بیشتر تحت تأثیر روشن‌اندیشی‌های اهل تسنن بوده است. گرایش به رویکردهای کلامی، فقهی و سیاسی اجتماعی معتزلی و اشعری از این نمونه‌اند.

اما نواندیشی غرب‌زده جریان اثرگذار در تاریخ معاصر و مورد بحث این نوشتار است. جریانی که سابقه‌ای طولانی ندارد. تأسیس این نگرش را در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان همزمان با آغاز تقابل سنت و تجدد در ایران دانست. هرچند در رویارویی آغازین حوزه‌های شیعی با پدیده‌های دنیای مدرن گرایش عمده تقابل و مقاومت بوده است. نواندیشی غرب‌گرا با دانشجویان بورسیه کشورهای اروپایی و بازگشت سفرای ایرانی مستقر در کشور‌های متجدد متولد شد.

اولین مبلغین و مروجین این نوع رویکرد نیز این دست افراد بودند که در دوران قاجار از آن‌ها به نام منورالفکر‌ها یاد می‌شد؛ اما پس از سال‌ها و با نهادینه شدن این تقابل کم کم روحانیونی نیز پیدا شدند که گرایش‌های غرب‌گرایانه داشته باشند. به هر روی سابقه این جریان از تاریخ و سابقه زیادی برخوردار نیست. بیشترین نمود‌های این جریان در دوران پهلوی و نیز سال‌های پس از استقرار حاکمیت دینی و انقلاب اسلامی در ایران بوده است.

سیدحسن تقی‌زاده، یحیی دولت‌آبادی، کسروی، سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و شریعت سنگلجی از نمونه‌های روحانیون منورالفکر و متجددی هستند که ابتدا با خروج فکری از کسوت روحانیت و بعدها خروج ظاهری نیز از لباس روحانیت، همان آرمانی را در سر می‌پروراندند که دیگر روشنفکران در پی آن بودند.

روشنفکری و روشن‌اندیشی در این جریان دارای تفاوت اساسی با مفهومی است که در نواندیشی متعهد و مجدد سخن از آن به میان آمد. اگر روشنفکری، نظر به روشنگری و یا روشنفکری مدرن داشته باشد، در این صورت ترکیب روشنفکری حوزه‌ای به لحاظ مفهومی، ناسازگار و به لحاظ تاریخی و اجتماعی، چالش‌آفرین و بحران‌زاست؛ زیرا روشنگری و به تبع آن روشنفکری مدرن، در نفی مرجعیت علمی وحی و نقلی که مستند به وحی است هم داستان‌اند، و حوزه‌های علمی اسلامی و شیعی با همه افراط‌ها و تفریط‌های ظاهرگرایانه، تأویلی و عرفانی، و یا عقلانی؛ بر محور وحی و نصوص دینی، وحدت و انسجام می‌یابند. این نگاه چون با مبانی اصیل دینی و شیعی در تضاد و تعارض است، نتوانست به‌راحتی جایگاهی در حوزه‌های علمیه پیدا کند. [۱]

حتی امروزه نیز این دست افراد کم تعدادند. مانع اصلی گسترش این تفکر در حوزه‌ها، اصالت فکری حوزویان و باور واقعی داشتن به دارایی‌های خود و فریفته نشدن به مدرنیته غربی است.

البته برخی به‌صورت پنهان و نامحسوس جذب جریان روشنفکری متجدد شده‌اند. رسوخ اندیشه غربی در نگرش‌های علمی و مبانی تئوریک برخی علوم با پوشش لفظ (علمی) موجب شده برخی نتوانند به‌راحتی بین ظاهر جذاب و باطن فاسد برخی از این اندیشه‌ها تفکیک نمایند و بدون آنکه خود بفهمند در دام اندیشه‌های مدرن گرفتار آیند.

مؤلفه‌های جریان نواندیش متجدد

غرب باوری و غرب‌گرایی

مهم‌ترین شاخصه جریان روشنفکری غرب باوری و غرب‌گرایی این جریان است. اساساً پدیده غرب‌زدگی و روشنفکری زمانی رقم خورد که افراد مسحور دستاورد‌های تکنولوژیک و صنعتی غرب مدرن شدند. مساوی گرفتن مفهوم (پیشرفت) با آنچه غرب به آن دست یافته و منحصر دیدن راه دستیابی به دستاورد‌های تکنیکال در راهی که غرب در پیش گرفته است، محصولی جز غرب‌گرایی در پی ندارد.

این غرب‌باوری و پیشرفت‌گرایی در علم تجربی کم کم وارد حوزه الهیات نیز شد. کارآمدی علوم تکنولوژیک غربی موجب شد روش‌های علمی در علوم صنعتی به علوم انسانی نیز کشیده شود. تأکید بر اصل تجربه و مساوی گرفتن مفهوم علمی با تحربی محصول این رویکرد بود؛ یعنی تنها چیزی را علمی و قابل اعتماد و معرفت‌زا می‌دانستند که به محک تجربه تن دهد و از آن سر بلند بیرون آید. کم کم علم به محدوده‌ای خاص از آنچه در طول تاریخ خود به آن تعلق داشت، محصور گردید. علم تجربی که تنها یکی از مصادیق علم به‌شمار می‌آمد تنها مصداق علم شد. در این نگاه دیگر جایی برای سخن گفتن از وحی و کتاب و سنت نیست. چرا که امور ماورائی غیرتجربی بوده پس غیرعلمی‌اند.

بسیاری از روشنفکران شیفته و فریفته علوم انسانی غربی شدند، همانطور که تا پیش از این غرب را نماد پیشرفت تکنولوژیک می‌دانستند، برای غرب در علوم انسانی هم شأنی چنین قائل شدند. امروزه در دانشگاه‌ها علوم انسانی را چون وحی منزل قطعی و غیرقابل تردید و خدشه‌ناپذیر می‌دانند. علوم انسانی چنان در دل برخی حتی از حوزویان جایگاه و منزلت یافته است که علوم دینی در کنار آن مشتی حرف‌های تاریخ مصرف گذشته و متعلق به تاریخ به‌شمار می‌آید. این رویکرد اعتقاد به ناکارآمدی تراث را نیز در پی‌ دارد.

اعتقاد به ناکارآمدی تراث

اعتقاد به ناکارآمدی تراث روی دیگر سکه غرب‌گرایی است. اساساً شیفته شدن در برابر غرب موجب می‌شود میراث علمی و تمدنی ایرانی ـ اسلامی را ناکارآمد قلمداد کنند. این ناکارآمدی دو وجهه دارد. احساس ناکارآمدی گاه تنها بر این اساس است که محتوای علوم دینی متناسب با روزگار گذشته به‌شمار می‌آید.

اعتقاد به سکولاریسم و دین حداقلی

اعتقاد به سکولاریسم وجه دیگری از وجوه چهره نواندیشی حوزوی غرب‌زده است. اعتقاد به جدایی دین نه تنها از حوزه سیاست که از همه حوزه‌های حیات اجتماعی بشری، نگاهی است که امروز در بین این جریان مورد دفاع قرار گرفته است. این رویکرد موجب می‌شود مقابل رویکردهای علمی چون فقه سیاسی، فقه فرهنگی، فقه اقتصادی، فقه تربیتی و دیگر شاخه‌های علمی ناظر به زندگی اجتماعی انسان که می‌تواند از جانب دین مورد تأمین قرار گیرد، مغفول واقع شود و مورد توجه قرار نگیرد.

این بی‌توجهی و عدم مراجعه به دین برای طراحی و مدیریت عرصه‌های گوناگون زندگی انسان ریشه در مبنای فکری و تئوریک سکولارها دارد که دین را از مفهوم عام و گسترده زندگی جدا و منفک می‌دانند. البته در منشأ این نگاه رویکردهای مختلفی وجود دارد. اعتقاد به ناکارآمدی دین، لزوم جلوگیری از دنیایی شدن مفهوم قدسی دین برای حفظ قداست آن و تفاوت در قرائت از کارکرد دین برخی از این رویکردها هستند.

پیوندهای نامبارک سیاسی

جریان روشنفکری در کلیت خود یک فرصت برای غرب به‌شمار می‌آید. چرا که از درون مرزهای فکری ـ فرهنگی ایران منادی تفکر و اندیشه غرب می‌گردد. گسترش این نوع اندیشه محوکننده سیاست‌های ضداستعماری، امریکاستیزی، عدالت‌گستری، اسلام‌گرایی و دین‌محوری است. ترویج این نگاه در بین روحانیت پایگاه ویژه‌ای برای حمایت و گسترش اجتماعی آن ایجاد می‌کند. ارتباط‌گیری هدفمند جریان روشنفکری با چهره‌های حوزوی سرشناس دور از انتظار نبوده و رد پای آن در بیوت برخی مراجع و معاریف حوزه دیده شده است.

ب) خرده‌جریان‌ها

خرده‌جریان‌ها در نگاه منطقی باید نتایج و خروجی یکی از سه نگاه مجدد، متجدد و متجمد (سنتی) باشند. در بسیاری از موارد نیز این امتداد قابل مشاهده است ولی گاه نیز تداخل‌هایی دیده می‌شود. آنچه در بخش کلان جریان‌ها از آن سخن به میان آمد، معرفی رویکردهای کلان و حاکم بر جریانات مهم و اثرگذار حوزه بوده است؛ و از اشاره‌های مصداقی خودداری شده بود. در بخش خرده‌جریان‌ها درصدد برشمردن جریان‌های علمی، فکری، سیاسی و اشاره به برخی مصداق‌های آن‌ها هستیم.

رویکرد‌های علمی

گاه جریان‌ها بر اساس رویکرد‌های علمی طبقه‌بندی شده و از یکدیگر متمایز می‌گردند. آنچه در رویکرد علمی به‌عنوان وجه تمایز جریان‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، گاه روش تحصیل و علم‌آموزی حوزوی است و گاه نظام اولویت‌های پژوهشی و علمی و یا روش‌های علم‌ورزی و استنباطی است. برخی از این امور می‌توانند به‌عنوان وجه تمایز دو جریان از یکدیگر شناخته شوند ولی برخی دیگر تنها در حد تفاوت‌های درون گفتمانی خواهند بود.

در ادامه ابتدا به معرفی جریان‌های علمی بر اساس محوریت افراد یا اشخاص و چهره‌های علمی حوزه و دارای تفاوت‌های روشی و منهجی در شیوه تحصیل طلاب در دوران رشد می‌پردازیم. این جریان‌ها هرچند به‌صورت تفکیک شده نیز می‌توانند ذیل عناوین دیگری چون نسبت آن‌ها با فلسفه و عرفان، سنتی یا غیرسنتی بودن، نسبت آن‌ها با تحول و مواردی از این دست، دسته‌بندی شوند، ولی یکبار تنها با محوریت تفکر کلان حاکم بر آن‌ها و به‌صورت فهرست‌گونه بیان می‌شوند. این بیان فهرست‌وار بیشتر ناظر به رویکرد تربیت علمی طلاب و نوع سبک زندگی‌ای است که این رویکرد پدید می‌آورد.

امروزه در حوزه‌ها طلاب جوان برای خروج از حیرت و سردرگمی، در پی برنامه تحصیلی‌ای می‌گردند که افق و آتیه آن‌ها را روشن نموده و پرسش‌های بسیاری را که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، پاسخ دهد. طلبه جوان نمی‌داند باید در آینده و در اجتماع چه نقشی را بر عهده گیرد. چه اقدامی در اجتماع وظیفه اصلی به‌شمار می‌آید؟ چگونه باید برای انجام این وظیفه مهیا شد؟ چگونه با آن ارتباط برقرار کرد؟ منطق و روش تعیین اولویت‌ها چیست؟ در این بین باید به چه درس‌هایی بیشتر اهمیت داد؟ هر درس را چگونه آموخت؟ از چه زمانی قدم در مسیر پژوهش نهاد؟ چه پژوهش‌هایی دارای اولویت هستند؟ یک طلبه از چه زمانی باید نقش‌های اجتماعی پیدا کند؟ سطح و گستره این نقش اجتماعی تا چه حد است؟ نسبت تحصیل و خدمت‌های اجتماعی چگونه است؟ و ده‌ها پرسش دیگر که حیرت روزافزونی برای طلاب به همراه دارد.

از سویی مجموعه‌ها و افرادی در این زمان مرجع پاسخگویی پرسش‌های طلاب قرار می‌گیرند. این پاسخ‌گویی‌ها متناسب با مبانی و رویکردهای خاص هر فرد صورت می‌پذیرد. برخورداری این افراد از مخاطبان گسترده در حوزه موجب شده بتوان نام جریان بر آن‌ها گذاشت، هرچند که برخی از این به اصطلاح جریان‌ها از ویژگی‌های بایسته یک جریان برخوردار نیستند. ناکارآمدی نسبی در سامان‌دهی به زندگی یک طلبه نکته مشترکی است که در بیشتر این جریان‌ها به چشم می‌خورد.

ـ جریان آیت‌الله حسن‌زاده آملی و با محوریت آقایان صمدی آملی و استاد مؤمنی اُرموی و استاد یزدان پناه و دیگر اساتید

ـ جریان آیت‌الله جوادی‌آملی و با محوریت آقایان سید علی طباطبایی و استاد فیاضی و دیگر اساتید

ـ جریان آیت‌الله مصباح یزدی و با محوریت موسسه امام خمینی;

ـ جریان آیت‌الله سبحانی و با محوریت موسسه امام صادق ۷ و استاد ربانی گلپایگانی

ـ جریان سنتی فقهی و با محوریت آیات عظام وحید خراسانی و مرحوم تبریزی و شاگردان فقهی- اصولی ایشان

ـ جریان فقهی نیمه سنتی و با محوریت موسسه فقهی أئمۀ اطهار (مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی) و موسسه آیت‌الله شبیری زنجانی

ـ جریان فقهی با رویکرد روشنفکری دینی، با محوریت آیت‌الله شیخ محسن اراکی (مرکز جامع علوم اسلامی)

ـ جریان استاد دکتر حمید پارسانیا و با محوریت دانشگاه باقرالعلوم

ـ خرده‌جریان‌های با رویکرد روشنفکری دینی و با محوریت استاد عبدالحسین خسروپناه، مدرسه مشکات و امثالهم

جریان های علمی حوزه از منظر رشته های علمی نیز قابل تقسیم بندی هستند. بررسی جریان های حوزوی از منظر علمی پروژه‌ای مهم و دارای پیچیدگی ها و دشواری ها و دقت های خاصی است. هریک از این جریان های علمی دارای رویکرد ها، عملکردها، نظام آموزشی، نظام ارزشی و رویکردهای اجتماعی خاص خود هستند. در ادامه تنها به فهرستی از این جریان ها اشاره می کنیم و بررسی تک تک آن ها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم. [۲]

ـ مکاتب و جریان های فقهی

ـ مکاتب و جریان های فلسفی

ـ مکاتب و جریان های کلامی

ـ مکاتب و جریان های عرفانی

ـ مکاتب و جریان های تفسیری

ـ مکاتب و جریان های حدیثی

ـ مکاتب و جریان های تربیتی

 

نگارنده: حسین ایزدی

 

پی نوشت:

[۱]ـ انواع و ادوار روشنفکری، ص ۸۵٫

[۲]ـ نگارنده در باب «مکاتب فقهی» کتابی با عنوان «درآمدی بر مکتب فقهی قم و نجف» در دست تألیف دارد.

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی