-
دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۱۸ ب.ظ
شناخت پدیدههای سیاسی و اجتماعی با توجه به بستر تاریخی آنها از جامعیت و غنای بیشتری برخوردار است. جنبشهای اجتماعی نیز که از مهمترین تحولات جهان اسلام در دو سده اخیر است از این قاعده مستثنی نیست. هرچند فهم این جنبشها در زمان رویداد آنها مشکل است ولی دستیابی به دیدی جامع از طریق فهم آنها در بستر تاریخ اسلام ممکن است.
از دعوت پیامبراکرم به اسلام در مکه تا بیداری اسلامی / بخش اول
مقدمه
برای اینکه جایگاه نهضتهای فکری-معرفتی جهان اسلام در تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام در طول تاریخ مشخص شود, براساس جامعهشناسی کلان جهان اسلام، مروری گذرا بر تاریخ اسلامی خواهیم داشت. این موضوع از جهتی به فهم و تحلیل مسائل کنونی کمک میکند. به این ترتیب نیمنگاهی نیز به مسائل فلسفه تاریخی خواهیم داشت تا دیدی کلان و منسجم از رودیدادها داشته باشیم و بتوانیم آنها را در افق و بستر تمدن اسلامی تحلیل و جریانشناسی کنیم.
چارچوب نظری
جنبشهای اسلامی بر اساس مدلها و چارچوبهای گوناگونی تحلیل شدهاند. برخی از این مدلها رویکردی سکولار دارند و این جنبشها را با اهداف و ماهیتی دموکراسیخواهانه و اقتصادی تحلیل میکنند مانند نظریه هژمونی[۱] و نظریه جهان سومیهای جدید[۲]. برخی دیگر نیز رویکردی دینگرایانه دارند مانند نظریه استعمار[۳] خورشید احمد.[۴] این نظریات جنبشهای اسلامی را با دید فرازمانی و جریانشناسانه بررسی نکردهاند بلکه جنبشهای اسلامی را در سالهای روی دادشان تحلیل کردهاند.
هرایر دکمجیان[۵] از اندیشمندانی است که جنبشهای اسلامی را در بستری تاریخی و با دید جامعه شناسی کلان بررسی کرده است. او معتقد است:
برای هر گونه بررسی جامع در مورد جنبشهای اسلامی معاصر، باید در مورد ریشههای روانی ـ معنوی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن و محیطی که بسترگاه عقاید و اعمال بنیادگرایانه است، تحقیق کرد. براساس یک الگوی تجربی ـ تاریخی، میان بحرانهای اجتماعی و ظهور جنبشهای مذهبی انقلابی و یا تجدید حیات طلبانه که میخواهند نظم رسمی موجود را از بین ببرند و جامعهای نوین بر پایه برنامه ایدئولوژیک ویژه خود به وجود بیاورند، رابطه علت و معلولی وجود دارد.
او معتقد است که رهیافتهای نوسازی غربی و مارکسیستی، شناخت واقعی پدیده احیاگرایی اسلام را امکانپذیر نمیسازد. بدین خاطر تأکید میکند که برای شناخت صحیح این پدیده درک گفتمان اسلامگرایانه و توجه به تحولات اجتماعی ـ فکری و سیاسی جوامع اسلامی لازم است.
به نظر او جهان اسلام برای بیش از دو قرن شاهد یک بحران طولانی اجتماعی ـ فرهنگی، اقتصادی و از همه مهمتر روحی بوده است و نهضتهای اسلامی برای احیای مجدد دین اسلام به پا خواستهاند. چنانکه در طول تاریخ اسلام، در برابر هر سقوط و انحطاط، یک جنبش فکری یا سیاسی رستاخیزی رخ داده است.[۶]
دکمجیان جنبشهای اسلامی را پدیدهای دورهای میداند. از نظر او این حرکتهای رستاخیزی در طول تاریخ جوامع مسلمان در شرایطی ظهور میکند که جامعه اسلامی در یک محیط بحرانی گسترده گرفتار میشود.[۷]
بر اساس این مدل قصد داریم به روش تاریخی و با رویکرد جامعه شناسی کلان این موضوع را بررسی کنیم که جنبشهای اسلام در بستری فراختر به عنوان تمدن اسلامی قابل تحلیل است. این رویکرد نوعی پیوستار محتوایی و نظری در تحلیل جنبشهای اجتماعی ایجاد میکند که حاکی از ابعاد و اولویتهای دینی این جنبشهاست.
مروری بر پیشینه تمدنی نهضتهای فکری-معرفتی جهان اسلام
بررسی تاریخ اسلام نشان میدهد که فرهنگ و تمدن اسلامی مسیری مضبوط و دقیق دارد و بر پایة منطقی قابل درک و بیانشدنی شکل گرفته که احتمالاً تبلور همان فلسفة تاریخ اسلام است و این تاریخ تکرار میشود. [۸]
مرحلة اول: دعوت پیامبراکرم به اسلام از مکه
مرحلة اول تاریخ اسلام با دعوت پیامبر اکرم از مکه آغاز شد و این همان آغاز حرکت در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی بود.
مرحلة دوم: تشکیل حکومت اسلامی در یثرب
مرحلة دوم این حرکت مهم تاریخ بشر، با تشکیل حکومت اسلامی در یثرب شکل گرفت و از آن پس یثرب تبدیل به مدینةالنّبى شد. از این نامگذاری میتوان به صورت نمادین استنتاج کرد که مدنیّت اسلامی با این حرکت پایهگذاری شد.[۹]
مرحلة سوم: گسترش اسلام
مرحلة سوم گسترش اسلام بود شامل دو بخش: بخش اول، انتشار دین اسلام در جزیرة العرب[۱۰] و بخش دوم، گسترش آن در جهان متمدّن آن روزگار، شاملِ بینالنهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، هند، ماوراءالنهر، چین و ماچین، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا بود. اوج این مرحله در سدههای اول و دوم هجری نمایان شد.
این فتوحات علاوه بر اینکه به وسعت جغرافیایی جهان اسلام منجر شد، آثار اجتماعی، فرهنگی و جنبههای تبلیغی نیز داشت.[۱۱]
مرحلة چهارم: ارتباط با تمدنهای کهن و انتقال فرهنگ آنها
مرحلة چهارم مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپای اسلامی با تمدنهای کهن جهان و کوشش برای شناخت و انتقال آن تمدنها به حوزة تمدن اسلامی بود. این نهضت به شکل جدّی از سدة دوم آغاز و تا سدههای سوم و چهارم هجری ادامه یافت. این انتقال تمدن از چند طریق انجام شد.[۱۲]
روشهای انتقال تمدن:
الف) ترجمه، که جدیترین شکل انتقال بود و در تاریخ نام آن را نهضت ترجمه گذاشتهاند.[۱۳] در تاریخ قدیم تمدنها، چنین حرکتی به لحاظ سرعت و حجم معارف انتقالی بیسابقه بود؛ برای نمونه فقط یک پدر و پسر (حُنین بن اسحاق و اسحاق بن حُنین) بیش از ۲۰۰ کتاب و رساله را از یونانی و سریانی به عربی ترجمه کردند.*
ب) تأسیس کتابخانه**دارالحکمه و نظامیهها.[۱۴]
ج) انتقال دانشمندان و به تعبیر امروز «جذب مغزهای متفکر» به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام.[۱۵]
مرحلة پنجم: عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی
مسلمانان براساس مبانی فلسفی، انسانشناختی و هستیشناختی خود، تصرفهای زیادی در راستای کاربردی کردن و توسعه علوم نمودند. این رشد علمی همهجانبه و عمیق در علوم گوناگون ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، شیمی، منطق و فلسفه، تاریخ، جغرافیا و ادبیات و زبانشناسی بود که زمینه ایجاد و تعمیق تمدن اسلامی را ایجاد نمود
مرحلة پنجم عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی بود که از سدة سوم آغاز و تا سدة پنجم هجری ادامه یافت.
هرچند برخی بر این باورند که مسلمانان بهعنوان امانتدار صادق و امین، علوم بشری را از یونان دریافت نمودند و در طی قرون متمادی حفظ و در نهایت با پیدایش نهضت ترجمه از زبان عربی به زبان لاتین که بهویژه از سده پانزدهم میلادی در اسپانیا رخ داد، آنها را به دنیای غرب باز پس دادند.[۱۶] ولی مسلمانان براساس مبانی فلسفی، انسانشناختی و هستیشناختی خود، تصرفهای زیادی در راستای کاربردی کردن و توسعه علوم نمودند.
این رشد علمی همهجانبه و عمیق در علوم گوناگون ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، شیمی، منطق و فلسفه، تاریخ، جغرافیا و ادبیات و زبانشناسی بود که زمینه ایجاد و تعمیق تمدن اسلامی را ایجاد نمود. بروزات این شکوفایی را در نظامهای سیاسی، اجتماعی آن دوران و میراث کالبدی و معماری باقیمانده از این دوران به خوبی میتوان مشاهده کرد.[۱۷] قوت و اعتبار این مرحله تمدنی اسلام در حدی است که سخن از تأثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی به میان میآید.[۱۸]
مرحلة ششم عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی
مرحلة ششم عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی بود. پیوند عمیق عرفان و ادب از شگفتیهای فرهنگ اسلامی است. این حوزه از چنان پشتوانة عظیمی برخوردار است که قابل مقایسه با هیچ فرهنگ دیگری نیست. بزرگانی از این خاستگاه به قلههای رفیع دست یافتند و ستارههای برتر آسمان دانش بشری شدند. شکوفایی این مرحله از سدة چهارم آغاز و در سدة هفتم هجری به اوج خود رسید.[۱۹]
مرحلة هفتم: عصر هنر
مرحلة هفتم عصر هنر بود. شاید این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستی و حیات عمیق نشود و تا ادب به کمال خود نرسد هنر متعالی شدة خط و نقاشی و معماری نمایان نخواهد شد.[۲۰] توان و جایگاه هنر اسلامی تا جایی پیش رفت که حتی تمدن غربی را نیز تحت تأثیر قرار داد.[۲۱]
شگفت اینکه پس از دو ضربة سهمگین صلیبیها و مغولان و از میان ویرانههای بهجای مانده از آن بلایای خانمان برانداز، جنبش هنری قد برافراشت و بشارت دهندة تجدید حیات اسلام در عصر صفوی[۲۲] ـ عثمانی ـ گورکانی[۲۳] بود. ازاینرو، تصادفی نیست که اوج هنر اسلامی را از سدههای نهم تا دوازدهم هجری در ایران و عثمانی و هند میبینیم.
مرحلة هشتم: عصر رکود
مرحلة هشتم عصر رکود بود. دو حملة بزرگ و طولانی صلیبی[۲۴] و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام یکی حدود دویست سال و دیگری حدود سیصدسال به درازا کشید، که با آثار و پیامدهایشان توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابیهای بسیاری برجای گذاشت. آنچه از فرهنگ و تمدن اسلامی در مصر و شامات بافته بودند، به دست صلیبیان پنبه شد و آنچه در ماوراءالنهر، خراسان و عراق ساخته بودند، به وسیلة مغولان ویران گردید. آنان، با خشونت و سنگدلی بیسابقه، در فرهنگ بالندة اسلامی روح ناامیدی دمیده و با تخریب شهرها، پایة مدنیت مسلمانان را سست کردند.[۲۵]
با اینکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، دگرگونی و پیشرفت را دارد، ولی این دو حملة عظیم آثاری ویرانگر بر پیکرة تمدن اسلامی بر جای نهاد که سرانجام به پیدایش عصر رکود انجامید که اوج این مرحله در سدة هشتم و نیمة نخست سدة نهم هجری است.
مرحلة نهم: خیزش دوبارة جهان اسلام
مرحلة نهم خیزش دوبارة جهان اسلام بود. شکست نهایی صلیبیها در شام و فلسطین به دست صلاحالدین ایوبی (۱۱۸۷م/ ۵۸۳ق) و مغولان در عین جالوت به دست ممالیک مصر (۱۲۶۰م)، محیط امنی را در شام، روم و شمال افریقا فراهم آورد که بسیاری از دستاوردهای علمی و فرهنگی باقی مانده را حفظ کرد.
در کنار دلاوری و شمشیر صلاحالدین ایوبی و پایداری ممالیک مصر باید از تدبیر و قلم خواجه نصیر الدین طوسی، خواجه شمسالدین صاحب دیوان، عطاملک جوینی، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نام برد که به واقع خطر کردند و برای حفظ آنچه از ایلغار مغول باقی مانده بود، به کام اژدها رفتند و اغلب جان بر سر این کار گذاشتند و قطعاً اهمیت کار آنان از مجاهدان مصر و شام و فلسطین کمتر نبود.
با انتقال میراث باقی ماندة فرهنگ و تمدن اسلامی در سرزمینهای سوختة جهان اسلام، نهالهای جدیدی سربرآورد و به درختهای تنومندی تبدیل شد و امپراتوری عثمانی[۲۶]، سلسلة صفوی[۲۷] و پادشاهی گورکانی[۲۸] سر برآوردند و اوضاع سیاسی جهان اسلام سامانی گرفت.
مرحلة دهم: هجوم استعمار
مرحلة دهم هجوم استعمار و آغاز دومین دورة رکود بود. پس از رنسانس، کشورهای قدرتمندی در اروپا سر برآوردند و به دنبال مواد خام ارزان و پیدا کردن بازار مصرف برای کالاهای صنعتی خود، هجوم به جهان اسلام را آغاز کردند. پرتغالیها به افریقا، هند، مسقط و ایران و انگلیسیها به باختر و خاور افریقا و جنوب و جنوب شرقی آسیا و فرانسویها به مصر و افریقای شمال و غربی و ایتالییها به شمال و شرق افریقا و هلندیها به آسیای جنوب شرقی رخنه کردند. این پدیده از سدة پانزدهم میلادی آغاز شد، ولی نقطة اوج سلطة غرب، سده نوزدهم میلادی بود.[۲۹] (سده یازدهم تا چهاردهم هجری)
یورش دوم فرنگیها را باید جنگ صلیبی دوم نامید که پیچیدهتر از اولی بود و این بار صلیبیان با بیرق صلیبی آمدند و از تفنگ بهجای شمشیر استفاده کردند و از آن مهلکتر کوشش آنان برای استحالة فرهنگی و تخریب باورهای مسلمانان و دیگر ملل تحت سلطه بود.
یورش دوم فرنگیها را باید جنگ صلیبی دوم نامید که پیچیدهتر از اولی بود و این بار صلیبیان با بیرق صلیبی آمدند و از تفنگ بهجای شمشیر استفاده کردند و از آن مهلکتر کوشش آنان برای استحالة فرهنگی و تخریب باورهای مسلمانان و دیگر ملل تحت سلطه بود.
این حرکت فراگیر غربیان آثار ویرانگر خود را در جهان اسلام گذاشت و به تعبیر محمد قطب مسلمانان را به «عصر جاهلی» جدیدی سوق داد که شکلی تازه از استعمار فکری یا استعمار مزیّن به استدلالهای فکری و فلسفی و مبتنی بر تفکر جدایی دین از عرصة اجتماع بود و به عنوان نمونهای موفق در این رابطه، از تجربة غرب نام میبردند که ترقی آنها براثر رهایی سیاسی ـ اجتماعی غرب از «حاکمیت کلیسا» بود که از سدههای تاریک به عصر روشنایی گام نهاد. اکنون بر شما مسلمانان است که برای ورود به جادة ترقی از اسلام جدا شوید!
این تبلیغات فرنگیان که مؤثرتر و کارگرتر از گلولههای توپ آنها بود، شماری از دلسوختگان سادهاندیش و گروهی از سرخوردگان سیاسی ـ اجتماعی جوامع مسلمان را به خود جذب کرد و پدیدهای عجیب در جهان اسلام به وجود آمد که پیشتر سابقه نداشت، بدین معنا که جمعی از مسلمانزادگان، مبلّغ بیجیره و مواجب تفکر غربیان شدند! فرنگیها بهتر از این نمیتوانستند موجب استحالة امت اسلامی شوند و لذا این راه و رسم استعماری را با اتخاذ شیوههای گوناگون ادامه دادهاند، لیکن پیوسته تغییر شیوه میدهند. این دور از رکود جدیتر از رکود پس از حمله اول صلیبی و ایلغار مغول بود. در آن زمان، مهاجمانِ زمینگیر شده، مغلوب فرهنگ مسلمانانی شدند که در عرصة نظامی بر آنها پیروز شده بودند! ولی در رکود دوم، در آغاز، غلبة فرهنگی با مهاجمان بود و فنّاوری فرهنگ بیدینی را نیز با خود آورده بود.
حملة فکری غرب برای استحالة فرهنگی مسلمانان، جهان اسلام را حیرتزده کرد صرفنظر از پیامدهای آن یورش، این شوک، موجب پدیدآمدن امواجی سازنده شده که بعدها پدیدآورندة دستهای از جنبشهای پیوستة تاریخی در جهان اسلام گردید که از آن به بیداری اسلامی یا دعوت برای بازگشت به اسلام تعبیر میکنیم.
مرحلة یازدهم: بیدرای اسلامی
حوادث ۲۰۰ سال اخیر در جهان اسلام را میتوان، تاریخ بیداری اسلامی نامید. این مرحله از تاریخ با افت و خیزهایی، با توجه به شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سرتاسر جهان اسلام اجرا شده است. البته از نظر زمان آغاز، سرعت و کیفیت تحولات یکسان بوده است مثلاً با وجود اینکه مراحل آغازین بیداری اسلامی در جهان عرب زودتر از ایران آغاز شد ولی انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از انقلابها که حتی زودتر آغاز شده بودند، هماکنون جلوتر است.
تعیین تاریخ دقیق برای بیداری اسلامی کاری مشکل است؛ اما در هر یک از این چهار سرزمین میتوان از حادثه یا حوادثی بهعنوان مبداء تاریخ بیداری و آشنایی با تمدن غرب، و بالمآل بیداری یاد کرد.
ناکامی دولت عثمانی در فتح وین (۱۰۹۴ق/ ۱۶۸۳م) و افتادن آزوف به دست روسیه (۱۱۰۸ق/ ۱۶۹۶م) و انعقاد قرارداد کارلوویتس (۱۱۱۱ق/ ۱۶۹۹م) میان روسیه و عثمانی که در آن برای اولینبار عثمانی در مقام دولتی شکست خورده قراردادی را امضاء میکرد و سرانجام از دست دادنِ شبه جزیره مسلمان نشین کریمه[۳۰] (۱۲۷۲ق/ ۱۸۵۶م)، شکست ایران از روسیه*، از دست رفتن داغستان، ارّان و شیروان و دیگر متصرفان ایران در قفقاز و امضای دو معاهدة ننگین گلستان (۱۲۲۸ق/ ۱۸۱۳م) و ترکمانچای[۳۱] (۱۲۴۳ق/ ۱۸۲۸م) و حمله ناپلئون به مصر (۱۲۱۳ق/ ۱۷۹۸م) و شام[۳۲] (۱۷۹۹م) و تسلط استعمار انگلیس بر شبه قاره هند و شکست مقاومت مسلحانه مسلمانان هند در مقابل انگلیس در نبرد پَلاسی (۱۱۷۰ق/ ۱۸۵۷م)[۳۳] از مهمترین حوادثی است که موجب آشنایی مردم این سرزمینها با تمدن جدید و بیداری آنان شد.
هر چند این قسمت از کشورهای اسلامی تأثیر و نقش عمده در جریان بیداری اسلامی داشتهاند ولی بیداری اسلامی منحصر به آنها نیست بلکه بیداری اسلامی مربوط به کل جهان اسلام است. بر این اساس میتوان در تاریخ دویست ساله اخیر کشورهای اسلامی در آسیای مرکزی[۳۴]، جنوب شرق آسیا[۳۵]، و شرق آفریقا[۳۶] بیداری اسلامی را رصد کرد. براین اساس حتی بیداری اسلامی در غرب نیز قابل تحلیل است.[۳۷]
حجت الاسلام محسن محمدی
——————————————————————-
[۱]یکی از برجستهترین نمونههای این نگرش را میتوان در دیدگاه توماس بوتکو، استاد علوم سیاسی دانشگاه آلبرتا دید. برای بررسی نظرات ایشان ر.ک:
“Revelation or Revolution: A Gramscian Approach to The rise of Political Islam, Thomas j. Botko , British Journal of Middle Eastern studies, Vol 31, No 1, May 2004.
[۲]. ر.ک: آینده اسلام و غرب، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۶٫
[۳]. ر.ک: جامعه شناسی سیاسی جنبشهای اسلامی، حمید احمدی، ص ۲۸ و ۲۷٫
محقق پاکستانی و عضو جماعت اسلامی پاکستان.[۴][۵]
[۵]. او یک مسیحی ارمنی است که به گفته خود در یکی از کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه متولد و پرورش یافته است. او با تسلط بر زبانهای عربی و فارسی و رجوع به منابع دست اول به ویژه آثار عربی نظریه پردازان جنبش اسلامی، به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیان و نیویورک توانسته است اطلاعات اولیه و اصیل را در قالب تحلیلهای جامعه شناسی سیاسی ارائه دهد. برای مطالعه نظریات او ر.ک: اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان غرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلام)، هرایر دکمجیان، ترجمه حمید احمدی، کیهان، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۷٫
[۶]. ر.ک: اسلام در انقلاب نه جنبشهای اسلامی معاصر در جهان غرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ص ۵۸ و ۵۷٫
[۷]. ر.ک: جامعه شناسی سیاسی جنبشهای اسلامی، حمید احمدی، ص ۳۱ ـ ۲۸٫
[۸]. اصولاً تحولات اندیشه سیاسی در اسلام را از لحاظ زمان شناسی و ادوار تاریخی نباید با سه مرحله تاریخ غرب (عهد یونانیان، قرون وسطی و رنسانس) منطبق کرد. فلسفه تاریخ و نمودار ادوار اساسی تحول در تمدن اسلامی، مختصات خاصی دارد که عمدتاً در پنج دوره تاریخی (سه دوره رشد و اعتلا و دو دوره زوال و انحطاط) قابل بررسی است.
«تمدن اسلامی از قرون اول تا قرون پنجم قمری روبه ترقی گذاشت. سپس رفتهرفته تنزل کرد و با حمله مغول به حضیض مرگباری در افتاد و آثار عمده عظمت سیاسی و فرهنگی آن یکسره ویران شد. با این همه این تمدن از میان نرفت و بار دیگر اوج گرفت. در مرحله دوم ترقی که از آخرین دهه قرن هفتم تا پایان قرن یازدهم ادامه یافت، در سرزمین اسلام سه امپراتوری از بزرگترین امپراتوریهای جهان یعنی امپراتوری عثمانی، ایران دهند استقرار یافت. این مرحله از اعتلا، بار دیگر از آغاز قرن دوازدهم تا اواسط قرن سیزدهم رو به افول گذاشت و اینک تقریباً در همه سرزمینهای اسلامی، نشانههایی از سومین موج به چشم میخورد. (تاریخ فلسفه در اسلام، م.م. شریف، ج۱، ص ۳، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۲؛ همچنین ر.ک: آیندهنگری بیداری اسلامی، احمد رضایی، صص ۲۵ ـ ۲۹؛ نهضت نرمافزاری (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی)، تهران، ۱۳۹۱٫(
[۹]. ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج۱، صص ۳۷ ـ ۴۶؛ مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶٫
[۱۰]. ر.ک: همان، صص ۴۱ ـ ۴۶٫
[۱۱]. برای مطالعه بیشتر در این موارد ر.ک: تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سید جعفر شهیدی، صص ۷۲ ـ ۱۳۰، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۳؛ تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج۲، صص ۳۹۳ ـ ۴۰۹، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۹؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، صص ۱۴۳ ـ ۳۰۰، تهران، صدرا، ۱۳۷۰؛ تاریخ گسترش اسلام، توماس واکر آرنولد، ترجمه ابوالفضل عزتی، صص ۲۹۰ ـ ۳۱۰، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، ۱۳۸۵٫
[۱۲]. البته این انتقال و تبادل علمی و فرهنگی علاوه بر جهات نرمافزاری و روشی از جهات سختافزاری نیز جای بررسی دارد مثلاً مسلمانان در تولید، توزیع و استفاده از کاغذ جهت گسترش علم تلاشها و ابتکارات فراوانی انجام دادند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج۱، صص ۵۸ ـ ۶۴٫
[۱۳]. آثار مربوط به تاریخ تمدن اسلامی، این دوره را به تفصیل مورد بررسی قرار دادهاند؛ از جمله مهمترین آنها میتوان به الفهرست نوشته ابن ندیم (ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۶)، «طبقات الأطباء» و کتاب «اخبار العلماء باخبار الحکماء» نوشته ابن ابی اصیبعه و «تاریخ الحکماء» نوشته ابن قفطی اشاره کرد. برای مطالعه بیشتر در مورد مراحل و تأثیر نهضت ترجمه در تمدن اسلامی ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج۱، صص ۷۵ ـ ۸۷٫
*. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک: انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، دلیسی اونز اولیری، ترجمه احمد آرام، صص ۲۵۸ ـ ۲۶۳، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۲٫
**. برای مطالعه درمورد حمایت از سنت آموزش و تأثیر آن برشکوفایی و رشد جوامع اسلامی در طی قرون اولیه و همچنین چگونگی مراکز علمی و کتابخانههای معتبر در تاریخ اسلام ر.ک: تاریخ سرچشمههای اسلامی آموزش و پرورش غرب، مهدی نخستین، ترجمه عبدالله ظهیری، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۷، تاریخچه کتابخانههای ایران و کتابخانههای عمومی، رکن الدین همایون فرخ، اتحاد، تهران با تاریخ تمدن (کتاب چهارم، عصر ایمان)، ویل دورانت، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۶؛ تاریخ علوم اسلامی، جلال الدین همایی، نشر هما، تهران، ۱۳۶۳؛ تاریخ آموزش در اسلام، احمد شلبی، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۶۱؛ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ذبیح الله صفا، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۳۱٫
[۱۴]. برای مطالعه بیشتر در این مورد ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج۱، صص ۸۹، ۹۹، ۵۴۵ ـ ۵۴۸٫
[۱۵][۱۶]. برای مطالعه بیشتر در این مورد ر.ک: تاریخ علوم در اسلام، سید حسن تقیزاده (به کوشش عزیز الله علیزاده)، صص ۷۸ ـ ۱۰۶؛ تاریخ نگارشهای عربی، فؤاد سزگین، ترجمه و آمادهسازی، مؤسسه نشر فهرستگان به اهتمام خانه کتاب، ج۳، صص ۳۹ و ۴۰ (مقدمه)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۰؛ علوم اسلامی و نقش آن در تحولات علمی جهان، آلدو میدلی، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی، صص ۷۷ ـ ۸۴، آستان قدرس رضوی، مشهد، ۱۳۷۱؛ تفکر یونانی، فرهنگ عربی (نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی)، دیمیتری گوتاس، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، صص ۳۴ ـ ۳۸، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۱٫
[۱۶]. برای نمونه ر.ک: از اوگوستن تاگالیله، علم در اواخر قرون وسطی و اوایل قرون جدید، آ.سی. کرومبی. ترجمه احمد آرام، ج۱، صص ۳۰ ـ ۵۰، تهران، ۱۳۷۳٫
[۱۷]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، ج۱، علی اکبر ولایتی، ج۱، صص ۱۱۷ ـ ۵۳۰٫
[۱۸]. ر.ک: همان، صص ۵۳۵ ـ ۶۶۰٫
[۱۹]. برای مطالعه بیشتر در این مورد ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، ج۱، علیاکبر ولایتی، صص ۲۸۳ ـ ۳۳۱٫
[۲۰]. ر.ک: همان، صص ۴۸۷ ـ ۵۳۳٫
[۲۱]. ر.ک: همان، صص ۶۱۶ ـ ۶۶۰٫
[۲۲]. ر.ک: همان، ج۲، صص ۹۷۷ ـ ۹۸۲٫
[۲۳]. ر.ک: همان، صص ۹۴۰ ـ ۹۵۱٫
[۲۴]. در مورد تاریخ: مراحل و آثار جنگهای صلیبی برای نمونه ر.ک: تاریخ جنگهای صلیبی، رنه گروسه، ترجمه ولی الله شادان، فرزان روز، تهران، ۱۳۸۴؛ جنگهای صلیبی، محمد رشاد، نشر اندیشه، تهران، ۱۳۷۳؛ جنگهای صلیبی، هانس ابرهارد مایر، ترجمه عبدالحسین، شاهکار، انتشارات دانشگاه شیراز، شیراز، ۱۳۷۱؛ علل و آثار جنگهای صلیبی، عبدالله ناصری طاهری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۳؛ تاریخ قرون وسطی تا جنگ صد ساله، آلبر ماله و ژول ایزاک، ترجمه عبدالحسین هژیر، ابن سینا، تهران، ۱۳۴۳؛ برخی تاریخ نگاران در بخشی از آثار خود به این موضوع پرداختهاند؛ مانند گوستاو لوبون در کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب؛ ویل دورانت در ج۴ کتاب تاریخ تمدن.
[۲۵][۲۶]. برای مطالعه بیشتر در مورد حمله مغول و آثار تخریبی آن برجهان اسلام ر.ک: امپراطوری صحرانوردان، رنه گروسه، ترجمه عبدالحسین میکده، علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۸؛ تاریخ مغول و اوایل تیمور در ایران، عباس اقبال آشتیانی، نشر نامک، تهران، ۱۳۷۶؛ مغولها، دیوید مورگان، ترجمه عباس مجنر، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۱؛ مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، شیرین بیانی، سمت، تهران، ۱۳۷۹؛ چنگیزخان، هارد لمب، ترجمه رشید یاسمی، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱٫
[۲۶]. ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (از رکود تا بیداری اسلامی)، ج۲، علیاکبر ولایتی، صص ۸۲۱ ـ ۹۱۷٫
[۲۷]. ر.ک: همان، صص ۹۵۳ ـ ۱۰۰۷٫
[۲۸]. ر.ک: همان، صص ۹۱۹ ـ ۹۵۱٫
[۲۹]. برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخچه، مراحل و اهداف و برنامههای استعمار و استعمارگران در جهان اسلام و ایران ر.ک: چهره استعمارگر، چهره استعمارزده، آلبر ممّی، ترجمه هما ناطق، خوارزمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۴۹؛ فهم سیاست جهان سوم، برایان کلایو اسمیت، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۰؛ مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم, احمد ساعی، سمت، تهران، ۱۳۷۷؛ سیر تحولات استعمار در ایران، علیرضا ثقفی خراسانی، نشر نیکا، مشهد، ۱۳۷۵؛ خلیج فارس در عصر استعمار، ر.وادالا، ترجمه شفیع جوادی، کتاب سحاب، تهران، ۱۳۶۴٫
[۳۰]. برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخ بیداری اسلامی در ترکیه ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (از رکود تا بیداری اسلامی)، ج۲، علیاکبر ولایتی، صص ۱۲۵۹ ـ ۱۲۸۵٫
*. بیداری اسلامی در ایران را میتوان بعد از جنگهای ایران و روس دانست که در ادامه در قالب پنج جنبش و نهضت بزرگ نمایان شد: قیام تحریم تنباکو، نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزده خرداد ۱۳۴۱ و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ (ر.ک: تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی، موسی نجفی، صص ۱۹ ـ ۲۶، آرما، اصفهان، ۱۳۹۰).
[۳۱]. برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخ بیداری اسلامی در ایران، ر.ک: همان، صص ۱۱۹۵ ـ ۱۲۵۸٫
[۳۲]. در مورد تاریخ بیداری اسلامی در جهان عرب، ر.ک: همان، صص ۱۱۷۱ ـ ۱۱۹۵٫
[۳۳]. در مورد تاریخ بیداری اسلامی در هند، ر.ک: همان، صص ۱۲۸۵ ـ ۱۳۱۲٫
[۳۴]. ر.ک: همان، صص ۱۳۲۹ ـ ۱۳۴۰٫
[۳۵]. ر.ک: همان، صص ۱۳۴۱ ـ ۱۳۶۶٫
[۳۶]. ر.ک: همان، صص ۱۳۸۹ ـ ۱۳۹۳٫
[۳۷]. ر.ک: همان، صص ۱۳۶۷ ـ ۱۳۸۷