-
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۵۰ ب.ظ
سبک زندگی عالمان برتر شیعی | بخش اول
اشاره: آیا بین سبک زندگی و نوع ظهور و بروز اجتماعی عالمان دینی در شرایط تحقق حاکمیت دینی و غیر آن تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا موقعیت حاکمیت دینی اقتضاءات و وظایف تازهای را بر دوش این طیف از نخبگان جامعه میگذارد؟ با پیدایش انقلاب اسلامی شرایط تازهای از حیات دینی برای دین، عالمان، دینمداران و جوامع معنویتگرا بهوجود آمد. شرایطی که تا پیش از آن تجربه مشابهی برای آن نداشتیم. جامعه پس از انقلاب، نیازمندیها و مراقبتهای ویژهای را طلب میکند که اگر به سرعت و دقت رعایت نشود، دیر یا زود عوارض جانبی و بیماریهای مزمن او را از پای درخواهد آورد.
در این یادداشت در صدد ارائه هندسهای از حیات عالمان در بستر انقلاب اسلامی و در نسبت با شرایط جدیدی هستیم که انقلاب پدید آورده است.
مقدمه:
در دوران انقلاب اسلامی و حاکمیت دین دیگر عالمان نمیتوانند به همان کارکردهای سنتی خود بسنده کنند. شاید اگر تا پیش از این شرایط از وظایف عالمان دینی سخن به میان میآمد، تمام مسؤولیتهای فردی و اجتماعی آنها در یک سطر قابل بیان و توضیح بود، چرا که عواملی چون شرایط اجتماعی، موقعیت زمانه، فشارهای حاکمیتی و … مانع گسترش دایره فعالیت ایشان میشد. از سویی عالمان دینی قرنها به شرایط نسبتاً ثابتی از موقعیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خو گرفته بودند. هر چند شرایط ویژه سبک خاصی از کارکرد و زندگی را برای ایشان بهوجود آورده بود اما طولانی شدن این وضعیت در قرنهای متمادی، این سبک از زندگی را بهعنوان یک اصل و پایه ثابت از شرایط حیات عالمان دینی تثبیت کرد به گونهای که اگر کسی خارج از فعالیتها و کارکردهای سنتی حوزویان نکته دیگری را بهعنوان وظیفه این طیف مطرح میکرد با اعتراض مواجه میشد. شاید به همین دلیل است که امروزه سید جمالالدین اسدآبادی، شهید مدرس، نواب صفوی و امام خمینی(ره) به عنوان استثناء و خروج از قاعده اولیه حوزهها معرفی میشوند.
از سویی با یک سبک زندگی سنتی که یادگار و میراث قرنهای متمادی است روبهرو هستیم و از سوی دیگر با زمانه و شرایطی جدید مواجه شدهایم که دیگر مسائل بسیط جامعه گذشته را با خود همراه نیاورده و روزانه وظیفه و موقعیت و شرایط جدید ایجاد میکند. شرایط تازهای که اقدامی متناسب با خود را میطلبد و بسیاری از افراد از انس گرفتن با آن و پذیرش آن در هراساند و زندگی سنتی و همراه با عافیت و راحتی را به این نوع زیست انقلابی و جهادی ترجیح میدهند. باید برای نشان دادن مختصات این زمانه و سبک زندگی متناسب با آن به ارائه طرح و الگویی خاص بپردازیم که بتواند بهخوبی از این مرحله گذر نماید و بگذراند.
بهطور کلی دو نوع سبک زندگی برای عالمان متصور است:
1-زندگی و حیات همراه با راحتی و عافیت و آسودگی از درد دین و مردم و اشتغال به فعالیتهای کم هزینه.
2-سبک زندگی انقلابی و جهادی که آسودگی این جهانی را بر خود عین رنج و عذاب میشمارد و تلاش و مجاهده برای دین و دینداری مردم را عین عافیت و آرامش روحی میداند.
برای برخورداری از یک سبک زندگی فعال باید طرح و برنامهای مدون داشت. در این زمانه یک عالم نمیتواند وظایفی یکبعدی و بسیط برای خود تعریف کند بلکه باید به گسترش دایره اثرگذاری خود بیندیشد. اساساً باید به این نکته توجه داشت که عمر و حیات یک عالم دینی متعلق به خود او نیست، و او هر قدر عالم و بزرگوار هم باشد، باید خود را سرباز حضرت ولی عصر(عج) دانسته و با معیار رضایت ایشان زندگی کند.
پیش فرض این نگاره بر اساس مدلی پیشنهادی و مبنایی است که از آن به مدل حیات منظومهای(پنج وجهی) یاد میکنیم.
یک انسان هر اندازه رشدیافتهتر باشد و سرمایههای وجودی خود را بیشتر بهکار گیرد، نوع کنشهای اجتماعی او نیز گسترش خواهد یافت. این گسترش دایره فعالیت اجتماعی برای یک عالم دینی، بر اساس میزان رشدهای مورد نیاز برای هر اقدام اجتماعی و بهصورتی گام به گام و مرحله به مرحله صورت میپذیرد.
یک عالم دینی در شرایط انقلاب اسلامی و استقرار حاکمیت دین در ۵ عرصه باید اقدام و نقشآفرینی داشته باشد:
عالم دینی و جامعه اسلامی
عالم دینی و حاکمیت دینی
عالم دینی و حوزههای علمیه
عالم دینی و جامعه جهانی
عالم دینی و جامعه نخبگانی
محیط پیرامون یک عالم در این شرایط جدید، دیگر محیطی بسیط نبوده و تنها مخاطبان محدود و معینی اطراف او حضور ندارند. در این اوضاع، تنوع نیازها بر اساس تنوع مخاطبان تعیین شده و هر یک باید بههنگام و متناسب پاسخ داده شود. آنچه امروزه از سبک حیات و زندگی عالمان دینی مشاهده میکنیم، بر اساس شرایط دههها و بلکه قرنهای گذشته است و کمتر کسی به توسعه اقدامات و فعالیتهای خود اقدام میکند. بیپاسخ گذاشتن نیازهای متکثر و متنوع و رو به رشد جامعه اسلامی و اضلاع گوناگون آن موجب میشود به لحاظ نظری، کارآمدی دین مورد تردید قرار گرفته و به لحاظ عملی، خلأهایی که باید با حضور فیزیکی یا تئوریک عالمان دینی پر میشد، با محتوای غیردینی و گاه ضد دینی پر شده و بهمرور جامعه اسلامی را از مسیر اصلی خود دور و منحرف نماید. در این میان نقش عالمان دینی تعیین کننده است چرا که با ایجاد برخی تغییرات سازمانیافته در نوع نگرش خود به مناسبات عالِم دینی با جامعه پیرامونی در فضای انقلاب اسلامی و در مقام بایسته میتوانند بسیاری از کاستیها را جبران نمایند. در ادامه به معرفی هر یک از این ابعاد، ضرورتهای فعالیت و نوع اقدامات مورد نیاز میپردازیم.
عالم دینی و جامعه اسلامی
جامعه از طیفها و طبقات گوناگونی تشکیل شده و هر طیف نیازمندیهای دینی خاصی دارند که باید به آنها توجه کرد. مردم دین خود را از عالمان میگیرند و بسیاری از روحیات و رفتار و خلقیات دینی را نه تنها از راه شنیدن سخنرانی از منابر که با تعاملهای نزدیک و رو در رو با عالمان و از مشی و رفتار عملی آنها درس میگیرند. عالم دینی نمیتواند هیچگاه به بهانه اشتغال به تدریس و شئون علمی خاص و یا به دلیل زیاد بودن مراجعات و تقاضاهای مردمی برای دیدار در گوشهای نشسته و تنها به وظایف علمی سرگرم باشد. شاید بتوان گفت از حقوق یک جامعه بر عالم دینی این است که بتوانند از وجود و حضور او بهره مستقیم ببرند. یک عالم نه میتواند و نه باید خود را از جامعه جدا کند. کمرنگ شدن ارتباط مستقیم مردم و عالمان آسیبهای جبرانناپذیری بر بدنه دینی و مذهبی یک جامعه وارد میآورد.
هرچند این ارتباط باید بر اساس ضوابط صورت پذیرد و به دیگر وظایف عالمان صدمه وارد نکند اما اصل آن به هیچ روی قابل انکار و اجتناب نیست. یک عالم نباید نوعی حصر و حصار اطراف خود بهوجود آورد که مردم بهراحتی به او دسترسی نداشته باشند. شان و شئوناتی که گاه اطرافیان برای یک عالم ایجاد میکنند امکان هر نوع ارتباطی با وی را برای مردم از بین میبرد.
سازنده بودن ارتباط عالمان و مردمان انکارناپذیر است. در این روابط آموزههای دینی بهصورتی ویژه به مخاطب آموزش داده شده و تنها در این سنخ ارتباطات است که میتوان برخی دستورات دینی را برای مخاطبان به ایمان تبدیل کرد. مردم با عالمان خود ارتباطات ویژهای میگیرند. نوع تعامل مردم و عالم حول محور دین و آموزههای دینی است. مردم کنار یک عالم یاد دین، پرسشهای دینی و وظایف دینی خود میافتند.
از سوی دیگر عالمان نباید بنشینند تا مردم به سراغ آنها بروند. گاه به دلایل گوناگون فرهنگی – اجتماعی جامعه خود به سراغ عالمان نرفته و حتی از این ارتباط سر باز میزند. اما آیا میتوان این عدم رغبت را مجوّزی برای عالمان بهشمار آورد تا از وظیفه اجتماعی خود سر باز زنند؟ «طبیبٌ دوارٌ بطبه» کسی است که خود دنبال مریض میگردد.
زمان و نحوه حضور یک عالم در بین مردم نیز بسیار قابل اهمیت است. هنگامه بروز فتنهها و سردرگمیهای اجتماعی است که عالم باید به داد مردم برسد و آنها را از تحیر و سرگردانی نجات دهد. اگر کسی در مواقع حساس سر در جیب مراقبت فرو برد، و مردم را به حال خود رها کند، در برابر تمام گمراهیهای احتمالی برای مردم مسئول خواهد بود.
یک عالم باید حیاتی آگاهانه داشته باشد. دائماً در حال رصد تحولات فکری، فرهنگی و اجتماعی پیرامون خود بوده و در برابر هر گونه انحراف موضعی متناسب اخذ نماید.
از دیگر سوی میزان این ارتباطات اجتماعی و نوع آن به تناسب افراد گوناگون از عالمان متفاوت میشود. گاه یک فرد، عالم و امام جمعه یک شهر است و دیگر شئون چون تدریس و تحقیق برای او وجود ندارد. چنین فردی فراغت و امکان بیشتری برای ارتباطگیری با مردم دارد. همچنین باید همین ارتباط در هر سطحی دارای یک نظام و برنامه باشد. لجام گسیختگی آن نیز آسیبهای دیگری را در پی خواهد داشت. این نوع ارتباطات از مدلهای سنتی آغاز شده و به مدلهای جدید نیز قابل ارتقا هستند که به برخی از آنها اشاره میکنیم. باید توجه داشت هر یک از نقشهایی که در ادامه میآید هرچند ظاهری ساده و کارکردی عادی دارند، اما با نگاهی دقیقتر میتوانند بهعنوان ظرفیتهای تربیت دینی نگریسته شوند.
اقامه نماز جماعت در مسجدی ثابت
سخنرانیهای هفتگی
سخنرانیهای مناسبتی در ایام تبلیغی
حضور در مراسم سُرور و حزن مردم
حضور در برنامههای اجتماعی و عمومی
حضور رسانهای
ساعات ملاقات عمومی و مردمی، پاسخ به پرسشها، و…
عالم دینی و حاکمیت دینی
استمرار حیات دینی یک حکومت دینی به اتصال دائمی به منابع اصلی و اصیل دین بستگی دارد. عالمان، مفسران دین هستند که میتوانند در ابعاد گوناگون سخن دین را برای حاکمیت تبیین و تشریح نمایند. ارتباطهای لازم و ممکن بین عالمان و حاکمیت دارای ابعادی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
نقش آفرینیهای تئوریک و نظری
در فضای انقلاب اسلامی و استقرار حاکمیت دینی، فعالیتها دیگر حالتی خنثی و بر اساس علایق و سلایق افراد نخواهند داشت. فعالیتهای افراد حتی در نوع علمی آن جهت دار و در راستای نیازمندیهای نظام اسلامی باید صورت پذیرد. گاه فعالیت علمی برای برخی اندیشمندان به نوعی تفنن و تفریح لذت بخش تبدیل میشود و این دست افراد از علم ورزیدن لذت میبرند، فارغ از اینکه ثمره عینی و عملی آن چه باشد. تئوری علم برای علم در این رویکرد معنا مییابد؛ اما یک عالم متعهد و انقلابی علم خود را در خدمت نیازمندیهای نظام و حاکمیت دینی قرار میدهد. این چنین فردی نه باید و نه میتواند بر اساس خواستههای شخصی خود به اقدامات علمی و پژوهشی بپردازد. دائماً باید در حال رصد نیازمندیها و خلأهای تئوریک باشد و برای دین و نظام دینی علمورزی نماید. دو اقدام (رصد نیاز) و (حل نیاز) باید پی در پی و بدون وقفه صورت پذیرد.
این رصد کشف نیازها گاه در تعامل بین اندیشمندان و نظام اسلامی صورت میپذیرد؛ یعنی نظام میداند که این عالِم میخواهد و میتواند در مسیر حل مشکلات تئوریک نظام گام بر دارد از این روی همواره در این گونه مشکلات دست نیاز به سوی او دراز میکند. گاه این عالم است که دقیقتر از حاکمان شرایط را تحلیل و نیازها را رصد و کشف مینماید.
از سویی به همین مقدار نیز اکتفا نکرده و با تیزبینی به کشف جلوتر از وقوع برخی بحرانها و نیازهای فکری که جامعه در آینده با آنها درگیر خواهد شد میپردازد. اینکه گفتمان فکری آتی جهانی چه گفتمانی است و چه تاثیری بر فضای فکری جامعه ما میگذارد و چگونه از هم اکنون باید برای مقابله و یا پیشگیری از رواج آن برنامهریزی کرد؛ همه اقداماتی است که انتظار میرود عالمی که از جامعه خود جلوتر حرکت میکند، بهموقع به آنها پاسخ دهد.
حسین ایزدی