-
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۲۱ ب.ظ
اشاره: برای شناخت فرایند شکلگیری و تأسیس جریان التقاطی در ایران معاصر، مروری بر بستر تاریخی تحولات سیاسی - اجتماعی ایران از ابتدای دوره قاجاریه، ضروری مینماید. چگونگی تأسیس سلسله قاجار و بررسی اوضاع ایران در اوایل قرن سیزده هجری (نوزده میلادی)، در ابعاد مختلف به ما در درک و تحلیل جریانشناسی فکری - سیاسی این دوره کمک میکند.
2- 1. فرایند سیاسی - اجتماعی، زمینه ساز افکار التقاطی در این دوره
قاجار، طایفهای از ترکان غربی بودند که سرزمین اصلی آنها چرکس [قفقاز] بوده است. قاجارها حدود قرن هشتم یعنی دویست سال پس از مغولها پی تحولات ایجادشده در آسیای میانه با دیگر طوایف ترک ماوراء قفقاز، ابتدا به شام مهاجرت کردند و پس از مدتی به ایران آمدند. صفویه آنان را از آذربایجان به مازندران و گرگان و مرکز ایران آوردند. آنان هنگام تشکیل سلسلهی صفوی توسط شاه اسماعیل، جزء ایلاتی بودند که به یاری او پرداختند و در جرگه قزلباشها در آمدند.
در دوران حکومت شاه عباس صفوی، او برای ایجاد توازن قدرت بین قبایل و استفاده از شیوههای نظامی قبیلهی قاجار، آنان را به سه قسمت تقسیم کرد و در سه منطقه جغرافیایی کشور به شرح زیر اسکان داد:
- بخشی در شمال خراسان تا در مقابل ازبکها بایستند؛
- گروهی در گرگان و ترکمن صحرا تا با ترکمن ها مقابله کنند؛
- بخشی دیگر در آذربایجان تا در مقابل ترکان عثمانی و گروههای صحرانشین قفقاز امنیت را تأمین نمایند.
تاسیس سلسه قاجار
با سقوط صفویه، سرانجام پس از یک دوره درگیری بین قبایل مختلف مانند افشار، زند و قاجار که هر یک بخشی از کشور را در تصرف خود داشتند و حکومتهایی را پایهگذاری کرده بودند، در نهایت این قاجارها بودند که با تلاشهای آغامحمدخان، قدرت سیاسی را در ایران به دست گرفتند و سلسله قاجار پس از غلبه آغامحمدخان بر لطفعلی خان زند، تأسیس شد.
ایرانِ قرن سیزدهم هجری و در آغاز قرن نوزده میلادی، کشوری با حدود شش تا هشت میلیون نفر جمعیت بود که از این تعداد شصت درصد را دهقانان و روستاییان، ده درصد را شهرنشینان و سی درصد جمعیت را ایلات و عشایر کوچنده تشکیل میدادند و به دلیل موقعیت جغرافیایی، فاصله نسبتا زیادی در بین واحدهای جمعیتی وجود داشت. اقتصاد ایران در این دوره، به دلیل ناامنیهای سیاسی پس از سقوط صفویه و نبود شبکه حمل و نقل مناسب، وضعیت نامناسبی داشت. وجود اختلافات فرقهای و قومی و گروهی از دیگر مشکلات جامعه آن روز بود.
کنار ساختار اجتماعی مشحون از اختلافات و پراکندگی، به ویژه شکاف بین دربار، زمینداران و اشراف با روستاییان و ساختار اقتصادی نابسامان و تا حدودی خودکفا، ساختار سیاسی حکومت قاجار بر استبداد استوار بود. حکومت بر محور شخص شاه میچرخید و دولتمردان، به نوعی نوکران شاه محسوب میشدند. دربار شاهنشاهی صاحب قدرتی بالا بود و فساد و چاپلوسی، محیط پیرامون شاه را فراگرفته بود.
به این ترتیب، قاجاریه بر کشوری مسلط شدند که خود از مشکلات آن به شمار میآمدند. منظور از این مشکل، ماهیت استبدادی شاهان قاجار و شیوه رفتار ظالمانه آنان با مردم است.
امام خمینی در مقام شاهد عینی در اشاره به اوضاع آن زمان میگوید:
«شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد. همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی میکردند، معذلک حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه را داشت، هر کاری میخواست میکرد و بسیاری از جاها را هم اجاره میدادند. این فرض کنید که استانداری که میخواست یک جایی برود، آن والی که میخواست برود فرض کنید والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن فرض کنید که امیر والا، آن یک وجهی میداد خراسان را میخرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری میخواهی بکن، ما گوش نمیدهیم به حرفهای مردم. او میرفت آنجا هرکاری دلش میخواست میکرد. مردم را هرطور میخواست عذاب میداد و البته آن پولی [را] که داده است، باید در آورد با اضافاتش. پولها هم در میآمد.»
عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور
معضل یا مشکل بزرگ دیگر، عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور بود. این پدیده شوم که خود معلول ساختار گذشته و ساختار قومی و قبیلهای حاکم بر کشور و همچنین اجرا نشدن احکام و ارزشهای اسلامی بود، با وجود استبداد شاهان قاجار، عقب ماندگی کشور را دو چندان میکرد. آقامحمدخان قاجار، هر چند در جنگهای اولیه در لشکر کشی به قفقاز برای حفظ مرزهای ایران تا حدود زیادی موفق بود، در دوره حاکمیت جانشینانش، به ویژه فتحعلی شاه قاجار، پس از دو دوره جنگهای ایران و روس که سیزده سال طول کشید، مشکل بزرگتری کنار دو معضل یا مشکل تاریخی یاد شده پدیدار شد و آن حاکمیت استعمارگران خارجی و گسترش نفوذ آنان بر کشور بود. دخالتهای گسترده روسیه و انگلیس، ایران را در سال ۱۹۰۷م. به سه منطقه (شمال منطقه نفوذ روس، جنوب منطقه نفوذ انگلیس و مرکز به عنوان منطقه بی طرف) تقسیم کرد. سال ۱۹۱۵م. آن منطقه بی طرف نیز برداشته شد. اوضاع به حدی مشمئز کننده بود که شاه قاجار برای سفر به شمال یا جنوب کشور باید از روس و انگلیس اجازه میگرفت. امتیاز خواهی قدرتهای خارجی، به ویژه روس و انگلیس - که برخی روشنفکران غربگرا همچون میرزا ملکم خان در زمینهسازی آن نقش مهمی داشتند و همچنین شکستهای پی درپی سیاسی - اقتصادی و به ویژه نظامی با تحمیل قراردادهای ننگین علیه ایران به اوج خود رسید. قراردادهای خسارت بار ترکمن چای و گلستان و اعطای امتیازات شیلات و راه آهن و معادن و در واقع همه امور کشور، موجب شد تا برخی جریانهای فکری سیاسی - اجتماعی در کشور در صدد حل معضلات کشور برآیند. حال که دولت تا این حد ضعیف شده و خود به عاملی برای استعمارگران روس و انگلیس تبدیل شده بود، مراجع شیعه، روحانیت و مردم مسلمان برای رفع مشکلات کشور وارد میدان شدند.
آنگاه که دولت قاجار در عصر ناصرالدین شاه، امتیاز رویتر را که همه معادن ایران را در اختیار بارون ژولیوس دو رویتر قرار میداد و همچنین امتیاز توتون و تنباکو را به کمپانی رژی و ماژور تالبوت داد، مردم و علما خطر سلطه بیش از پیش استعمار بر کشور را احساس کردند. آنان با توجه به اقدامات کمپانی هند شرقی در هند که این کشور را به مستعمره انگلستان بدل کرد، وقتی قرارداد رژی را عامل سلطة استعمار ایران یافتند، با قیام تنباکو (۱۲۷۰ش) این قرارداد استعماری را در هم شکستند و استبداد داخلی را مفتضح کردند. پیروزی مردم در این قیام، قدرت بالای مراجع شیعه و مردم را بر آنان آشکار کرد. این پیروزی، حاکی از آن بود که با رهبری مرجعیت و روحانیت مبارز شیعه و کمک اقشار مختلف مردم، میتوان بر معضلات تاریخی ایران همچون استبداد داخلی و استعمار خارجی فایق آمد.
روحانیت و مبارزه با استبداد و استعمار
مبارزه روحانیت و مردم با استبداد و استعمار و همچنین عقب ماندگی کشور، با توجه به روحیهای که آنان از پیروزی در جنبش تنباکو گرفتند، شدت یافت. بر این مبنا در زمان پادشاهی مظفر الدین شاه قاجار، مبارزه برای اجرای عدالت و نهضت عدالتخواهی و عدالتخانه به اوج رسید. مردم در کنار مبارزه با استبداد داخلی، سلطنت مطلقه را به سلطنت مشروطه تبدیل کردند؛ اما با اقدامات روشنفکران وابسته و منحرف، نهضت عدالتخواهی به سوی مشروطه غربی منحرف شد و آنچه با مجاهدت علما و مردم مسلمان به دست آمده بود، به زودی از سویی با نقش منفی روشنفکران وابسته به غرب و حاملان افکار التقاطی و از سوی دیگر، باخوی استبدادی محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط لیاخوف روسی که استبداد صغیر نام گرفت، از دست رفت.
حال هر چند نظام سیاسی کشور به ظاهر مشروطه سلطنتی است، در واقع همان سلطنت مطلقه است که با نام مشروطه حکومت میکند. بنابراین، در رفع معضلات تاریخی کشور، مردم و روحانیت فقط توانسته بودند در ظاهر بر یکی از مشکلات اساسی پیروز شوند؛ اما مشکل استعمار خارجی و عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، همچنان حیات کشور را در معرض خطر جدی قرار داده بود. در اواخر حکومت قاجار، دولت استعماری انگلیس پس از آنکه روسها به دنبال انقلاب سوسیالیستی ۱۹۱۷ م. به مسائل داخلی خود مشغول شدند، در صدد برآمد تا با تحمیل قرارداد ۱۹۱۹ م. وثوق الدوله، ایران را تحت الحمایه خود در آورد؛ اما باز با مخالفت علما (به ویژه شهید سید حسن مدرس)، مردم و بازار و دیگر اقشار اجتماعی، این قرار داد ناکام ماند. مشکل توسعه نیافتگی کشور نیز با بی کفایتی دولت قاجاری، روز به روز افزون میشد و ایران با آن پیشینه درخشان تاریخی از حوزه پیشرفت و تمدن جا میماند.
ادامه دارد...
منبع: جریانشناسی تفکر التقاطی در ایران معاصر(آیت مظفری)