-
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۸ ب.ظ
در تمام این مدت پنجاه سال آنکه قیام کرد بر ضد اینها [پهلوی]، علما بودند، و لا غیر. هیچ کس. ملت هم، همراه علما بود؛ تا آن اندازه که میتوانستند.
در تمام این مدت پنجاه سال آنکه قیام کرد بر ضد اینها [پهلوی]، علما بودند، و لا غیر. هیچ کس. ملت هم، همراه علما بود؛ تا آن اندازه که میتوانستند.
آزادگی روحانیون و علمای دین و عدم نفوذ قدرتهای داخلی و جهانی در آنان، موجب آن بوده است که قلدران و حکمرانان خودسر، هیچگاه نتوانند این مجموعهی ربانی(روحانیت) را از سر راه مفسدهجوییها و خیانتهای خود بردارند.
از دیگر جریانات در خور توجه و تأثیرگذار در دهه شصت میتوان به جامعه روحانیت مبارز و همچنین مجمع روحانیون مبارز که با ظهور اختلافات در جامعه روحانیت از دل آن پدید آمد اشاره کرد.
در بخش دوم گفتارنامه جریانشناسی حوزه و روحانیت در دهه شصت، یعقوب توکلی به روند شکلگیری و اقدامات تأثیرگذار جامعه روحانیت مبارز پرداخته است. وی همچنین به اختلافاتی که در این جریان در حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی ظهور و بروز پیدا کرد و منجر به تشکیل مجمع روحانیون مبارز شد اشاره کرده است. متن این گفتار در ذیل تقدیم خوانندگان گرامی میگردد.
پس از شکست قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ه.ش، روحانیان فعال در این عرصه، علت شکست را نداشتن تشکیلات منسجم دانستند و به ضرورت وجود تشکیل یک مجموعه تشکیلاتی پی بردند؛ با این همه، در سالهای بعد نتوانستند تشکیلات منسجمی را پدید آورند، هر چند با تشکیل جلسات هفتگی در منازل افراد و هدایت فعالیتهای بسیاری از مساجد و تکایا، عملاً در مبارزه با حکومت پهلوی حضور فعال داشتند. سال ۱۳۵۶ه.ش، در پی توصیههای امام خمینی(ره)، مبنی بر هماهنگی نیروهای مسلمان در مبارزه با حکومت شاه و با تشویق و حمایت شهید مرتضی مطهری (شهادت در ۱۳۵۸ ه.ش)، نخستین هسته جامعه روحانیت مبارز ایجاد شد.
مؤسسان و اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در ابتدای انقلاب عبارت بودند از: سید محمد بهشتی، سید علی خامنهای(رهبر معظم انقلاب)، مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر، محمدرضا مهدویکنی، محمد مفتح، مهدی شاهآبادی، فضلالله محلاتی، ملکی، خسروشاهی، عباسعلی عمید زنجانی، عرفانی، محمدعلی موحدی کرمانی، سید محسن هزاوهای همدانی، علیاکبر ناطق نوری، مهدی کروبی و سید محمد موسوی خوئینیها.
شایان ذکر است برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز مثل شهیدان مطهری و بهشتی، رهبر معظم انقلاب، مرحومان هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی از بدنه حزب جمهوری اسلامی برآمده و از تأثیرگذارترین افراد این تشکل هم بهشمار میآمدند.
جامعه روحانیت به عنوان تشکلی مذهبی، سیاسی و اجتماعی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضوری مؤثر و تعیین کننده در مجالس قانونگذاری، مجامع و شوراهای مشورتی، قضایی، سیاستگذاری و اجرایی کشور، بهویژه از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ ه.ش، داشته است. برخی از اعضای جامعه روحانیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رسمیت یافتن فعالیتهای جامعه، حزب جمهوری اسلامی را نیز تشکیل دادند.
جامعۀ روحانیت مبارز در سال ۱۳۵۸ ه.ش و در اولین دورۀ ریاست جمهوری از نامزدی ابوالحسن بنیصدر حمایت کرد که با اکثریت قاطع آرا به پیروزی رسید.
سپس در انتخابات مجلس اوّل در سال ۱۳۵۸ ه.ش و انتخاب شهید محمدعلی رجایی در سال ۱۳۶۰ ه.ش و سپس انتخاب آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری در همان سال، پیروزیهای چشمگیری به دست آورد. پس از وقایع ۱۳۶۰ ه.ش و عزل بنیصدر و ترورهای کور سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، تقریباً تمام احزاب سیاسی منحل و یا جلوی فعالیتهای آنان گرفته شد و تنها جامعۀ روحانیت مبارز فعال بود که اکثر مقامهای کلیدی کشور را در دست داشت. در دورۀ دوم مجلس شورای اسلامی نیز نامزدهای این تشکل اکثریت آرا را به خود اختصاص داده و به مجلس راه یافتند؛ ولی بیشتر این افراد بعدها، جناج چپ را تشکیل دادند. از این رو در اوایل سال ۱۳۶۷ ه.ش و در انتخابات سومین دورۀ مجلس دو فهرست جداگانه در تهران ارائه دادند که بیشتر افراد در دو فهرست مشترک بودند و مجمع روحانیون مبارز به پیروزی قابل توجّهی دست یافت.
در بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ ه.ش که دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای و نخست وزیری آقای میرحسین موسوی بود، بیشتر اعضای دولت از جناح چپ یا مجمع روحانیون مبارز بودند. سال ۱۳۶۸ ه.ش هر دو گروه از نامزدی آقایهاشمی رفسنجانی حمایت کردند در نتیجه، ایشان با کسب بیش از ۹۰ درصد آرا به ریاست جمهوری انتخاب شد؛ اما مرحوم هاشمی بیشتر چهرههای وابسته به جامعۀ روحانیت و جمعیت مؤتلفۀ اسلامی را وارد کابینه خود کرد و از جناح مقابل، تنها به سید محمد خاتمی، مصطفی معین، عبدالله نوری و غلامرضا آقازاده اکتفا نمود. این عمل و سپس انتخاب حجتالاسلام کروبی به ریاست مجلس شورای اسلامی پس از ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی و نیز وجود دیدگاههای متفاوت و سرانجام ردّ صلاحیت عدۀ زیادی از اعضای جناح چپ در آستانۀ انتخابات مجلس چهارم (۱۳۷۱)، اختلافات را به اوج خود رساند. در هر حال جامعۀ روحانیت مبارز و تشکلهای همسو توانستند اکثریت آراء را به دست آورند و مجمع روحانیون مبارز تقریباً از صحنه کنار رفت.
برخلاف اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همه اعضای جامعه روحانیت در قم نبودند، عدهای در تهران و عدهای در مشهد حضور داشتند. علاوه بر این در آن زمان برخی از روحانیان عضو این تشکل، مجتهد و مدرس در حوزه علمیه هم نبودند ولی بر فضای سیاسی جامعه تأثیرگذاری داشتند مثل علی اکبر ناطق نوری و علی اکبر محتشمی و.. .
در واقع جامعه روحانیت مبارز طیفی سیاسی تر از جامعه مدرسین است که اکثر اعضای آن در ساختار مدیریتی کشور حضور فعال دارند. علاوه بر این، حضور جامعه روحانیت مبارز در عرصه های مختلف انقلاب و در سطح شهرستانها حضور فراگیرتری است تا آنجا که شعبات مختلفی از آن در شهرها وجود داشت و رأیی که هسته مرکزی اعلام مینمود از طریق این شعبات در کل کشور فراگیر میشد. این در حالی است که حضور فعال جامعه مدرسین فقط در شهر مقدس قم بود و حتی گاهی اوقات رأی و نظر آن بهوسیله شعبات جامعه روحانیت مبارز گسترش مییافت. بهطور کلی میتوان گفت، جامعه مدرسین دارای یک دفتر بود و تشکیلات ساختاری منسجم در شهرستانها نداشت.
در جریان تحولات دهه شصت به دلیل اینکه نوعی تصمیمات سیاسی و اقتصادی بسیار جدی باید گرفته میشد، برخی از اعضای جامعه روحانیت، در حوزه تصمیمگیریها، دچار اختلاف و دوگانگی روش شدند. همچنین رفتن به سمت اقتصاد دولتی یا اقتصاد بخش خصوصی، مورد مناقشه سیاستمداران و تأثیرگذاران انقلاب قرار گرفت.
با توجه بهاینکه فضای موجود کشور مبتنی بر جنگ بود، در چنین فضایی عدهای بر این باور بودند که میبایست اقتصاد دولتی را تقویت کرد، دولت بر همه امور اقتصادی کشور نظارت کند و از طریق نظارت بر این امور، اجازه ندهد که بخش بورژوا و ثروتمند جامعه بتواند از طریق احتکار یا به اصطلاح تصاحب اموال و خرید و فروش آن با قیمتها بازی و به مردم فشار بیاورد. لذا این گروه ترجیح را در اقتصاد دولتی میدیدند، به اضافه اینکه در روند تقسیم و اصلاحات ارضی معتقد بودند که باید اراضی بزرگ و اراضی زمین داران در کشور تقسیم شود که این امر سبب بروز اختلافات جدیدی در این زمینه شد.
در جامعه روحانیت عدهای هم معتقد بودند که ما نباید به سمت اقتصاد دولتی برویم، اقتصاد دولتی نوعی اقتصاد اشتراکی است، اقتصادی است که استعدادها را کور میکند و عملاً باعث توقف چرخه اقتصاد کشور میشود. لذا باید اقتصاد را بهصورت اقتصاد آزاد و اقتصاد بازار نگاه داریم تا دست پنهان قدرت بازار بتواند فضای اقتصادی کشور را اداره کند.
در نهایت در اوایل سال 1367ه.ش و در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی، وجود اختلاف دیدگاهها بر سر کنترل دولت بر توزیع ثروت و اقتصاد که در بالا به آن اشاره شد، تعبیر و تفسیر اصل 44 قانون اساسی، شرعی یا غیر شرعی بودن تعاونیها، حدود فعالیت بخش خصوصی، دولتی کردن تجارت خارجی و شرعی یا غیر شرعی بودن قانون ملی کردن صنایع و… باعث شد که به تدریج اختلاف نظراتی که در جامعه وجود داشت، شفافیت بیشتری پیدا کنند و نهایتاً از دل جامعه روحانیت مبارز تشکل جدیدی با نام مجمع روحانیون مبارز پدید آید.
اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز این موضع را با امام(ره) در میان گذاشته و ایشان ابتدا موافقت شفاهی فرمودند و سپس به صورت مکتوب موافقت خود را با تشکیل مجمع روحانیون مبارز بدین شرح اعلام می دارند:
«انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمدالله، با شناختی که من از روحانیون دست اندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت. من به شما و همه کسانی که دلشان برای اسلام عزیز میتپد دعا میکنم، و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم.»
جامعه روحانیت در دهه شصت تاثیرات خودش را داشت اما با ظهور مجمع روحانیون مبارز باید پذیرفت که بخش وسیعی از تاثیرات جامعه روحانیت کاهش پیدا کرد و به عبارتی انشعاب داخلی، انشعاب اجتماعی را هم ایجاد کرد.
نسل جوانتری که علاقهمند به سیاستهای اقتصاد دولتی بودند یا به دولت جنگ علاقه بیشتری داشتند یا ادبیات تندروانه ضد امریکایی را بیشتر میپسندیدند، گرایش به سمت مجمع روحانیون پیدا کردند خصوصاً اینکه تشکیلاتی مثل انجمن تحکیم وحدت، انجمنهای اسلامی دانشجویان و سایر تشکلهای جوان، شعارهای تندروانهتری را میپسندیدند. این ماجرا باعث شد که جامعه روحانیت از طرف این دسته از جوانان و تشکلها مورد انتقاد و به تبع آن مورد فشار اجتماعی نیز قرار بگیرد.
باگفتار: یعقوب توکلی
رویارویی علما و روحانیون شیعه در مقابل رژیم رضا شاه با توجه به ویژگیها و عملکرد بیسابقه این حکومت، از مهمترین دورههای تاریخی مربوط به حیات سیاسی- فرهنگی تشیع است، کما اینکه بررسی این رویارویی از نظر روند کلی تاریخ معاصر ایران نیز اهمیت فوق العادهای دارد. قالب پژوهشی در این بررسی حالت جغرافیایی و منطقهای (نجف، قم، اصفهان، …) دارد، اما ارتباط موضوعی و پیوند کلی میان اقدامات و واکنش علما نیز در خلال مباحث مورد توجه قرار گرفته است.
پیش از ورود به بحث اصلی، مقدمهای لازم و ضروری به عنوان مواضع علما و روحانیون داخل و خارج ایران در اواخر عمر رژیم قاجار و واکنش کلی آنان در برابر تغییر رژیم آورده میشود: