گفت‌وگو| نقش منافقان داخلی در ترور دانشمندان هسته‌ای کشور

اگر هزینه انتقام سردار سلیمانی برای منافقین داخلی و صهیونیست‌های گران تمام می‌شد آن‌ها جرأت نمی‌کردند در روز روشن دست به چنین جنایتی بزنند. ما در افشای چهره نفاق وظیفه‌مان را انجام نداده‌ایم تا بی‌هزینه منافقین از ایران خارج شوند. این کارها نشان می‌دهد که نتوانستیم عرصه را بر جاسوس‌ها تنگ کنیم تا بی‌هزینه آن‌ها فرار را بر قرار ترجیح دهند.

کلام ولایت|امیرالمومنین امام چه کسانی نیست

 

وقتی که همه نبودند، او بود

 امیرالمؤمنینی که به خانه‌ی فقیر سر میزند، در دهان بچه‌ی یتیم با دست خودش، غذا می‌گذارد. حالا کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که آن چیزی که در دوران حکومتش، قدرتش، ریاستش ولو بر یک مجموعه‌ی کوچک؛ ریاست بر یک ده؛ بر یک گوشه از گوشه‌های کشور به یادش نمی‌آید، این دسته از مردمند: محرومین، فقرا، مستضعفین! چنین کسی می‌تواند بگوید که «او امام من است»!؟ اینها با هم نمی‌سازد!

 امیرالمؤمنین آدمی بود که در راه تبلیغ دین و کار برای خدا و مبارزه با دشمنان خدا، شب و روز نمی‌شناخت. در همه‌ی جنگ‌هایی که پیغمبر رفتند، حضور داشت؛ جز در موارد خیلی معدود. وقتی که همه نبودند، او بود. آن‌وقت که کار از همیشه سخت‌تر بود، او در نزدیکترین جای خطر حضور داشت. کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که حاضر نباشد در راه خدا و دین خدا، یک سیلی به بناگوشش  بزنند!؟ این می‌شود!؟ حاضر نباشد که به دشمن خدا، به دشمنان دین و به دشمنان اسلام، به خاطر قدرت و گردن کلفتیشان بگوید بالای چشمتان ابروست!؟

 امیرالمؤمنین، [با قدرت‌های ستمگر درافتاد] حالا یک عدّه، امروز بگویند: «بله؛ او امام ماست.» اما حاضر نباشند به استکبار، به قدرت مسلط امریکا، به کسانی که امروز صد برابر قدرتمندان فاسد صدر اسلام به مردم ظلم می‌کنند یک کلمه حرفی بزنند که آنها را بد بیاید!؟

بعد هم بگویند: «ما شیعه‌ی علی هستیم و او امام ماست»!؟ امام یعنی چه؟(1)
 

اسوه بودن امیرالمومنین (ع) در همه‌ی دورانهای زندگی


در همه‌ی دوران‌های زندگی، او[امیرالمومنین (علیه السلام) ] اسوه است. نوجوان‌های ده‌ساله و دوازده‌ساله و سیزده چهارده‌ساله می‌توانند به علی اقتدا کنند؛ او را الگوی خودشان قرار بدهند. چرا؟ چون او در ده یازده‌سالگی، اول کسی بود که اسلام را شناخت و پذیرفت و به دنبال پیغمبر راه افتاد. این، خیلی مهم است.

یک کودک ده یازده‌ساله حقیقت را در میان آن همه دشمنی و انکار بشناسد و پای آن بایستد و برای آن سر از پا نشناسد. جوان‌های بیست‌ساله و بیست‌ودوساله و بیست‌وپنج‌ساله می‌توانند امیر المؤمنین را الگوی خودشان قرار بدهند؛ چرا؟

چون او کسی بود که در بیست و سه‌سالگی- که پیغمبر اکرم در آن زمان از مکه به مدینه هجرت فرمود- مهم‌ترین بار این هجرت بزرگ را بر دوش گرفت و پیامبر عزیزترین شخصیت‌های خاندانش یعنی «فواطم» را به او سپرد تا با خودش از مکه به مدینه بیاورد؛ وکالت خودش را در مکه به او داد که امانتهای مردم را بدهد، قرض‌های پیغمبر را ادا کند، طلب‌های او را جمع‌آوری کند و در مدینه به پیامبر ملحق شود. شب هم که بنا بود بریزند در آن خانه و پیغمبر را با شمشیرهاشان قطعه قطعه کنند، او بود که حاضر شد جای پیغمبر بخوابد؛ خود را در معرض این خطر قرار بدهد. این شخصیت را ببینید! عظمت را ببینید! این می‌شود الگو.

وقتی پیغمبر در مدینه حکومت تشکیل داد، امیرالمؤمنین شد سرباز درجه‌ی یک پیغمبر در تمام این ده ساله؛ از بیست‌وسه سالگی تا سی‌وسه سالگی. هر جا پیغمبر مسئله یا مشکلی داشت، علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السّلام) اول کسی بود که آنجا در کنار پیغمبر و برای دفاع از حقیقت پیغمبر حاضر بود. در جنگ‌ها پیشروِ جنگ، او بود؛ در گره‌های مشکل و باز نشدنیِ جنگ‌های پیغمبر، شمشیر او گره‌گشا بود. هرجا همه عقب می‌نشستند، او جان خود را کف دست می‌گرفت و می‌رفت جلو. هیچ چیز هم برای خود نخواست؛ یکسره در راه خدا و برای خدا و در خدمت پیغمبر.
(2)

 

 

1-امام خامنه‌ای/ ۶ دی ۱۳۷۲

2-امام خامنه‌ای/ ۱۳۸۶/۰۵/۰۶