-
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۰ ق.ظ
مسئلهای که پس از گذشت بیش از سی سال همچنان بیپاسخ و پر ابهام باقی مانده، ماجرای انفجار در دفتر نخستوزیری است. این پرونده به خاطر اعمال فشارها همچنان به نتیجه نهایی نرسیده است. موسوی خوئینیها از همان آغاز کارش در دادستانی کل کشور در سال ۶۴ اعلام کرد که از نظر وی به دلیل اینکه به پرونده انفجار حزب جمهوری رسیدگی نشده است، رسیدگی به این پرونده صرفا اهداف سیاسی دارد.
بررسی شخصیت محمد موسوی خویینیها | بخش سوم
دادستانی در ابهام
در همین راستا، خسرو تهرانی و حسن کامران دستگیر و بازجویی از آنها آغاز گردید در این بین بود که تقی محمدی از متهمین پرونده که اطلاعات خوبی را در اختیار بازجوی خود گذاشته بود، قبل از آنکه اقاریر خود را مکتوب کند، در اتاق محل بازداشت خود، خودکشی مینماید. خوئینیها پس از دریافت گزارش خودکشی تقی محمدی، مسئولین پرونده را تحت فشار میگذارد که وضعیت به این صورت زیاد قابل دوام نیست.
در ادامه مسیر رسیدگی به پرونده نیاز به حضور سعید حجاریان و بهزاد نبوی برای بازجویی به موسوی خوئینیها میگردد؛ اما موسوی خوئینیها به شدت موضعگیری کرده و دوباره ادعای سیاسی بودن این ماجرا را مطرح میکند و میگوید: «شما قصد دارید سازمان مجاهدین انقلاب را محاکمه کنید... من اجازه نخواهم داد آقای بهزاد نبوی به اینجا بیاید، شما میخواهید همه مسئولین را دستگیر کنید، خودم از وی تحقیق میکنم.»
جالب آنکه علیرغم اصرار خوئینیها به تعجیل در کار چهار کیفرخواستی که به او تحویل میشود، را به دادگاه تحویل نمیدهد. در این میان از سوی یکی از مطلعین، اطلاعات جالبی ارائه میگردد که با در میان گذاشتن آن با متهمین، موارد بسیار مهمی کشف میگردد. این اقدام موجب عصبانیت خوئینیها میشود و وی میگوید:
« دستور من این بود که تحقیق نکنید، به چه علت تحقیق کردهاید؟... تحقیقات شما فقط به درد تاریخنویسی میخورد!»
خوئینیها سپس دستور میدهد متهمین کنار هم باشند که علیرغم توضیح در این خصوص که موارد اتهامی اینها یکی است و هنوز تحقیقات تمام نشده و دادگاه نیز در پیش است و این امر میتواند باعث تبانی شده و در روند رسیدگی اخلال ایجاد کند، او تأکید میکند که این دستور همین امشب انجام گردد، که این امر موجب اعلام استعفای مسئولین پرونده میشود. در این میان موسوی خوئینیها خواستار آزادی متهمین با قرار وثیقه و تأمین میگردد که با توجه به محرز بودن جرم، جز درباره ۲ تن از متهمین محقق نمیگردد.
طومار نمایندگان و وزرا به حضرت امام
در این میان ۶۱ تن از وزرا، نمایندگان و مسئولین طوماری به دفاع از متهمین امضا کرده و به محضر حضرت امام ارسال مینمایند، همزمان ۶۲ نماینده مجلس نیز به قوه قضائیه تذکر داده و خواستار پیگیری جدی پرونده نخست وزیری میشوند. این طومار و تذکر مورد توجه رسانهها قرار میگیرد و متعاقب ارسال طومار به حضرت امام، ایشان آیت الله اردبیلی رییس وقت شورای عالی قضایی، موسوی خوئینیها دادستان کل وقت و دادستان انقلاب وقت تهران را به حضور میطلبند و از کم کیف قضایا سؤال میکنند. آقای موسوی اردبیلی توضیحاتی درباره پرونده و اعترافات میدهند در این میان آقای خوئینیها بیان میکنند:
«نه آقا! من پرونده را دیدم و چیزی نبوده است.» اما آقای رئیسی مخالف نظر وی را عنوان میکند و بیان میدارند که پروندهای است و افراد اعتراف کردند، حتی متهمی است که برایش کیفر خواستی صادر شده است اما اصرار موسوی خوئینیها ادامه پیدا میکند.
حضرت امام در نهایت درباره این پرونده دو دستور میدهند. یکی اینکه «این پرونده باید خاتمه داده شود.» و دیگر اینکه «این افراد را من خودم باید دربارهشان تحقیق کنم.» آنچه مسلم است یکی از دلایل دستور امام چه مسکوت ماندن باشد و چه خاتمه نامه ۶۱ مسئول به ایشان و شهادت بر بیگناهی متهمین بوده است.
جالبتر از همه در این ماجرا حکم شهادت بهزاد نبوی درباره برائت خودش است. وی اتهام وارده را از سوی بیبیسی و عمال و اذناب داخلیاش عنوان میکند و متهمین را نزدیکترین و صدیقترین یاران شهید رجایی مینامد. آقای خوئینیها به عنوان دادستان کل از آقای رئیسی میخواهد رسما اعلام کند که پرونده مختومه شده است اما آقای رئیسی زیر بار چنین دستوری نمیرود و خوئینیها نیز میگویند:
«تو اعلام نمیکنی من اعلام میکنم.» فردای آن روز روزنامههای تهران اطلاعیهای را به نقل از روابط عمومی دادستانی کل کشور با همان مضمون مورد علاقه خوئینیها درج نمودند و اینگونه این پرونده مختومه میشود.
عامل اختلاف بین دو طیف اصلی انقلاب
«مجمع روحانیون مبارز» در سال ۶۶ از جامعه روحانیت مبارز منشعب شد. رئیس جمهور وقت برای وفاق بین دو طیف جلسهای را تشکیل داد، در این جلسه که به گفته حاج احمد خمینی، امام راحل از تشکیل آن خوشحال شده بودند، وقتی بحثها به نتیجهگیری مثبت نزدیک میشد، موسوی خوئینیها، جلسه را به هم ریخت و گفت: «اختلافات مبنایی است.»
این روایت را آیت الله محمدرضا مهدویکنی نقل میکند. اما علیاکبر ناطق نوری مبسوطتر این ساز جدایی را اینچنین نقل میکند: «[در آن جلسه] آقای هاشمی صحبت کردند و گفتند اصلا جدا شدن آقایان کار عاقلانهای نبود و باید با یک برنامه قضیه حل شود.» در اینجا آقای موسوی خوئینیها بحثی کرد که اصلا بساط جلسه را به هم ریخت...
ادامه دارد
منبع: بازگشت از نیمه راه / علی الفتپور