-
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ
«این عمامه را از سر من برداشتند، از سر همه برخواهند داشت.» و چه زود پیش بینی شیخ محقق شد دستگاه آزادیخواهان مستبد اول مشروعه خواهان را سپس علمای مشروطه خواه را ترور یا منزوی و یا از صحنه سیاست خارج کردند.
وارث سیاست و مدیریت میرزای شیرازی | بخش دوم
»شیخ فضلاللهنوری» به هیچ جریان و طیفی وابسته نبود. «محمدعلیشاه» کوشید تا با وعده و وعیدهایی، شیخ را به حمایت کامل از خود جلب کند، اما شیخ التفات چندانی به او نکرد و همین امر باعث شد شاه هیچکدام از وعدههایش را عملی نکند. پس از فتح تهران، و با وجود تلاش فراوان افرادی مانند «شیخ ابراهیم زنجانی» برای اثبات موضوع ارتباط «شیخ فضلاللهنوری» با دربار، او هرگونه ارتباط با دربار را رد کرد و محاکمهکنندگان هم نتوانستند دلیلی برای این مسئله اقامه کنند. شیخ، مانند برخی افراد وابسته به سفارتهای خارجی، مانند «امام جمعه» و «محمدعلی شاه»، حاضر به مخفی شدن در سفارت روسیه نشد. او از نصب پرچم بر سر در خانهاش هم خودداری کرد و پرچم بیگانگان را «بیرق کفر» نامید.(6)
«شیخ فضلاللهنوری» حتی حاضر نشد به صورت مخفیانه راهی عتبات شود و در برابر این پیشنهاد گفت که اگر آن را انجام دهد «اسلام رسوا خواهد شد.» پایمردی بینظیر او و مقاومتش تا آخرین لحظات حیات و پافشاری وی بر مسئله انحراف مشروطه از مسیر اصلیاش، مهمترین دلیل عدم وابستگی او به دیگران است. «شیخ فضلاللهنوری» در آخرین لحظات، عمامه را از سر برداشت و تکان داد؛ آنگاه به حضار گفت:
«این عمامه را از سر من برداشتند، از سر همه برخواهند داشت.» و چه زود پیش بینی شیخ محقق شد دستگاه آزادیخواهان مستبد اول مشروعه خواهان را سپس علمای مشروطه خواه را ترور یا منزوی و یا از صحنه سیاست خارج کردند. جنازه شیخ را از دار پایین آوردند و بعد پخش نقل و شیرینی برخی مجاهدین افراطی مشروطه بر رویش ادرار کردند.!!!! بیان این جملات نشان میدهد که او به درکی صحیح و منحصر به فرد از مسئله انحراف مشروطیت، دست یافته بود. «شیخ فضلاللهنوری» آنچه را که دیگران در آیینه میدیدند، در خشت خام میدید.(7)
تهمت وابستگی به روسیه ؟!
تهمت وابستگی به روسیه و خط گرفتن از دولت تزاری نیز به شیخ نمیچسبد. زیرا وی در سختترین شرایط، زیر بار پناهندگی به بیرق روسیه نرفت و در حقیقت، حاضر شد جانش را از دست بدهد، اما شرف اسلامی و ملیش محفوظ بماند.
ماجرای آمدن روسها به خانه شیخ و تقاضاشان از وی که خود را تحت حمایت امپراتور روسیه قرار دهد تا جانش حفظ شود، چنانکه گفتیم، در بسیاری از تواریخ مشروطه، با عبارات مختلف ثبت شده در اینجا برآنیم روایت منتشر نشده ای از این ماجرای شگفت را، به نقل از آیة الله حاج شیخ حسین لنکرانی تقدیم خوانندگان عزیز کنیم.
فترت بعد از مشروطیت صغیر، به وسیله اشغال تهران و خلع محمدعلی میرزا پایان مییابد و مشروطیت دوم به پیشاهنگی همانهایی که مرده یا زنده آنها را خوب شناختهایم تجدید میشود.
در این موقع به شیخ اطلاع میدهند که نقشه قتل شما در بین است، فکری بکنید! و حتی پیشنهاد رفتن به سفارت اسلامی عثمانی به ایشان میشود. میگوید: من شاخص مذهب شیعه هستم، برای حفظ جان خود چنین کاری نمیکنم. با فاصلهای، گیلدن بُرانس رئیس اداره سیاسی سفارت روس به اتفاق قزاق باشی سفارت روس (آتاشه نظامی) و مشهدی رضا زینل اُف تاجرباشی روس و سلمان خان نجار باشی شریف بک اُف معاون تاجر باشی و حاجی تقی خان غلام باشی سفارت و حسن بزرگه و حسن کوچکه (دو غلام سفارت) با یک سینی نقره که در آن بیرق امپراتوری روسیه بوده است به منزل شیخ می آیند و بیرق را از طرف امپراتور روس بر او عرضه می دارند که آن را نصب کند و در امان بماند.
شیخ خشونت نمی کند و مراسم نزاکت را رعایت می کند، ولی میگوید: ما، بین خودمان اختلافاتی داریم. پیغمبر اسلام راضی نمی شود که من برای حفظ جان خود این تقاضا را اجابت کنم. سلام برسانید، خیلی ممنونم! (8)
شیخ فضلالله، مشروطه و قانون
شیخ در جریان مشروطه دارای سه موضع بودهاست: در موضع اول، مشروطهخواه اما نه مشروطۀ سکولار؛ موضع دوم، مشروطۀ مشروعه؛ موضع سوم، مخالف مشروطه. در ابتدا که بحث مشروطه و استبداد مطرح بود و محورهای بحث بر عدالت، آزادی، پارلمان و قانون قرار داشت، شیخ فضلالله نوری نیز مانند سایر روشنفکران، بر جنبههای مثبت و اولیۀ مشروطه (همانند عمل به قانون) تأکید میکرد و لزوم تحول اجتماعی و سست بودن پایههای سلطنت را قبول داشت. بنابراین، شیخ فضلالله در موضوع اول، مشروطهخواه است، اما مشروطۀ ضدّ سکولار. ابتدا عدالتخانه در جایگاه مجلس شورا تشکیل، و سپس مجلس شورای ملی تأسیس، و ایران در عمل دارای نظام پارلمانی و مشروطه اسلامی میشود و رژیم استبداد از بین میرود. سخن شیخ فضلالله نوری در موضع دوم، بر سر این بود که آیا این قانون باید از خارج بیاید یا باید آنچه مردم قبول دارند و از شریعت آنان برگرفته شدهاست، مطرح شود.
شیخ فضلالله و مساوات
شیخ دربارۀ مساوات معتقد است که باید هرچه را اسلام مساوی دانستهاست، پذیرفت و برای آنچه شریعت اسلامی تساوی قائل نشده، نباید قانون جعل شود. در تذکره الغافل مینویسد: «قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی، و بنای احکام آن به تفریق و جمع مختلفات است نه به مساوات. پس به حکم اسلام، باید ملاحظه نمود که در قانون الهی هرکه را با هرکس مساوی داشته، ما هم مساویشان بدانیم و هر صنفی را مخالف با هر صنفی فرموده، ما هم به اختلاف با آنها رفتار کنیم تا آنکه در مفاسد دینی و دنیوی واقع نشویم.
شیخ فضلالله و آزادی
شیخ با اصلِ آزادیهای شرعی مخالفتی نداشت. از همین رو در ابتدای نهضت تا آنجا که موجب محدود کردن قدرت شاه میشد، موافقت مینمود، ولی وقتی آزادی از خودکامگی به آزادی از مرزهای شریعت تبدیل شد، با آن مخالفت کرد.
شیخ فضلالله و مجلس شورا
مرحوم نوری دربارۀ پارلمان و مجلس شورا مینویسد: «قرار بود مجلس شورا فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری که به دلخواه اداره میشد، قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید. امروز میبینیم در مجلس شورا کتب قانونی پارلمنت فرهنگ را آورده و در دایرۀ احتیاج به قانون، توسعه قائل شدهاند.
با صدور فرمان مشروطه، مرحلۀ دوم نهضت آغاز شد. در این مرحله، سخن بر سر این بود که چه قانونی باید ملاک قرار گیرد؛ قانون اسلام یا قانون غیر اسلام. بدین جهت، بحث بر سر مشروطه و استبداد نبود؛ زیرا مشروطه به معنای تحدید سلطنت را پذیرفته بودند؛ بلکه بحث روی نوع مشروطه بود که مشروطۀ اسلامی ملاک باشد یا مشروطه غربی. شیخ فضلالله در این مرحله نیز خواهان اصلاح انحرافات مشروطه است. به اعتقاد وی، اینطور نیست که فقط دو راه وجود داشته باشد (یکی مشروطه و دیگری استبداد) و افراد مجبور باشند یکی را بپذیرند. در تاریخ فقط دو خط وجود ندارد. میشود فردی نه مشروطه غربی را بپذیرد و نه استبداد را؛ بلکه آزادی و مشروطهای را پذیرا باشد که در چارچوب شریعت گام بردارد.
بنابراین، شیخ فضلالله از جمله عالمانی بود که در حدّ وسط این دو طیف قرار داشت. او مخالف قانون، مجلس و پارلمان نبود و در عینحال، استبداد را نیز نفی میکرد. افزون بر این، بسیاری از مفاهیمی که در مشروطه گسترش یافت (مثل آزادی، قانون و مجلس) متشابه بود و منظور گوینده میبایست روشن شود. بدین سبب، جوّ حاکم بر مشروطه را طوری تغییر دادند که اگر عالمان درخواست میکردند که خلاف شریعت کاری انجام نشود، مخالف این مفاهیم قلمداد میشدند؛ در حالی که چنین نبود.(9-10)
«آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آن همه کتیبههای زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، میخواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام»
از سخنان اوست که:
«ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچیک همراه نبودند. و همه را باقامه دلایل و براهین من همراه کردم. از خود آن آقایان عظام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم که بودم. تغییر در مقصد، و تجددی در رأی من بهم نرسیده است. صریحاً میگویم همه بشنوید، و به غائبین هم برسانید، که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. باین معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد. و برخلاف قرآن، و برخلاف شریعت محمدی(ص)، و برخلاف مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارد. من هم چنین مجلسی میخواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم. اختلاف میان ما، و لامذهبها است، که منکر اسلامیت، و دشمن دین حنیف هستند. چه بابیه مزدکی مذهب و چه طبیعیه فرنگی مشرب.»(11)
وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیهای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادیخواهان شدیداً اعتراض کرد و گفت:
«آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آن همه کتیبههای زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، میخواستید یکی را هم بنویسید:
«زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام».(12)
——————————————————————————-
1- پایداری تا پای دار، علی ابوالحسنی (منذر) ص ۱۳۹
2- مکتوبات، اعلامیهها، …و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضل الله نوری، محمد ترکمان، ج 2، ص 326.
3- تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ص 256
4-علی ابوالحسنی (منذر)، آخرین آواز قو
5- علی ابوالحسنی (منذر)، آخرین آواز قو
6- خبرگزاری فارس، ۱۳۹۴/۵/۱۲
7- موسی نجفی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
8- علی ابوالحسنی (منذر)، آخرین آواز قو
9- نجفی، موسی (۱۳۷۸). مقدمۀ تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران
10- ترکمان، محمد (۱۳۶۲). رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و روزنامۀ شیخ فضلالله، ج ۱.
11- اعلامیهها، مکتوبات،… و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ج۱
12- اعلامیهها، مکتوبات،… و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ج۱