-
چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۶ ق.ظ
آیت الله سید جعفر مرتضی عاملی در ۲۵ صفر سال ۱۳۶۴ ق در روستای عیتا الجبل، در ۱۱۰ کیلومتری شهر بیروت واقع در جنوب لبنان به دنیا آمد. نسب خاندان پدریاش به «الحسین ذوالدمعه»، فرزند زید، فرزند امام سجاد علیه السلام میرسد. وی تحصیلات خود را به صورت غیررسمی نزد پدرش – که معلم بود – آغاز کرد و در ۱۳۸۲ ق برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف سفر کرد. در آنجا مدرسه آیت الله بروجردی و «جامعة النجف الدینیة» را برای اقامت برگزید و به تحصیل علوم دینی مشغول شد. در سال ۱۳۸۸ ق به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. در حوزه علمیه قم، ابتدا باقیمانده دروس سطح را نزد آیت اله میرمحمدی آموخت و سپس در درس حضرات آیات زنجانی، فانی، حائری و آملی حاضر شد و همزمان به پژوهش درباره مسائل تاریخی و عقیدتی شیعه همت گماشت.
از فعالیتهای مهم علامه جعفر مرتضی عاملی – در سالهای اقامت در قم – میتوان به پژوهش در زمینههای مختلف تاریخ و عقاید شیعه، راه اندازی «منتدا» یا «مدرسه علمیه جبل عاملی-ها» و تدریس برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس اشاره کرد. وی در همین سالها از تدریس، ارائه مشاورههای تحقیقاتی و تأمین شرایط مناسب برای تحصیل طلاب لبنانی نیز غافل نبود.
آثار حضرتعالی طوری با مباحث امامتی آمیخته است که جدا کردن آثار امامتی از غیر آن کار سادهای نیست به همین خاطر از شما درخواست میکنیم که مهمترین آثار خود در موضوع امامت را اجمالا معرفی بفرمایید.
امام و پیامبر با مردم زندگی میکنند
علامه سید جعفر مرتضى: لازم است به عنوان مقدمه نکتهای را متذکر شوم؛ در دین اسلام امام و پیامبر شخصیتهایی منزوی از مردم و زندگی آنان نیستند؛ طوری که از مردم خواسته شده باشد که فقط تقدیسشان کنند و به آنان تبرک جویند. امام و پیامبر این گونه نیستند که در جایگاه مقدسی قرار داشته باشند و مردم فقط امر و نهیهایشان را دریافت کنند؛ جایگاهی که نزدیک شدن به آن برای مردم ممنوع باشد؛ مگر اینکه بخواهند اظهار کوچکی و خشوع نمایند یا از اشراقات فرشتهگونه ایشان – که فرصت کوتاهی برای نگاه کردن ارادتمندانه ایجاد میکند – بهره ببرند و خیلی زود دوباره به پشت پردههای خفا باز گردند و در پوششی رازگونه مخفی شوند.
امام و پیامبر با مردم زندگی میکنند؛ برای مردم زندگی میکنند؛ بین آنها به سر میبرند و حتی میتوان گفت به نزدیکترین شکل ممکن میان مردم هستند. مردم آنها را میبینند و مستقیم و بدون هیچ واسطهای با ایشان تعامل میکنند
اینگونه نیست که پردههایی از ابهام و معما در اطراف امام و پیامبر وجود داشته باشند. آنها خود را در جنگلهای تودرتوی توهم و خیال پنهان نکردهاند؛ بلکه امام و پیامبر، مردان تلاش و کوشش هستند؛ با مردم زندگی میکنند؛ برای مردم زندگی میکنند؛ بین آنها به سر میبرند و حتی میتوان گفت به نزدیکترین شکل ممکن میان مردم هستند. مردم آنها را میبینند و مستقیم و بدون هیچ واسطهای با ایشان تعامل میکنند و هر ریز و درشتی را از آنها فرا میگیرند و تمام حرکات و سکناتشان را به دقت از نظر میگذرانند، میتوان گفت به همین دلیل است که خداوند آنان را اسوه و پیشوا قرار داده است و چون از هر عیب و نقصی که موجب خجالتشان شود مبرا هستند، چیزی را از مردم مخفی نمیکنند؛
مگر آنچه را خداوند مخفی کردن آن را بر او و بر سایر مردم واجب فرموده باشد که البته این پنهان کردن هم از سر تعبد و دیانت است و با هدف حفظ مصونیت و سلامت عمومی جامعه صورت میگیرد این حضور دائمی و شفاف امام با پیامبر، لازمه مأموریت ایشان در جامعه است. مأموریتی که میتوان از آن با این تعابیر یاد کرد هدایت امت؛
هدایت امت و اصلاح امور جامعه
اصلاح و رتق و فتق امور جامعه؛ راهنمایی مردم به خیر، صلاح، موفقیت و رستگاری؛ زمینهسازی برای جلوگیری از تجاوز اشرار و اوباش؛ تربیت شخصیت مردم به گونهای که بتوانند رفتار خود را کنترل کنند و به نفس خود مسلط شوند و از طغیان هوسها، شهوات و غرایزشان جلوگیری کنند و آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار گیرند؛ ایجاد امکانات و مقدماتی که مردم در سایه آن بتوانند آیندهای درخشان و پربار را پایهریزی کنند؛ آیندهای که خیرات و برکات در آن جوشان و فراوان است و برترین و ارزشمندترین اهداف در آن محقق میشوند؛ آیندهای که شیرینترین و روشنترین آرزوها در آن به وقوع میپیوندند.
اگر انبیا و اوصیای ایشان از عالمی دیگر آمده بودند یا اینکه خود را از زندگی مردم دور میکردند، امر به الگوپذیری و تبعیت بیهوده بود و معنای واقعی تاسّی و موجودیت و تأثیر آن نیز از بین میرفت، زیرا این احتمال پیش میآمد که شاید آنها هم با فراز و نشیب زندگی کردهاند و در بخشهایی از زندگی آنان هم معایبی پیش آمده باشد یا اینکه در مسائلی دچار لغزش شده باشند و امکان اطلاع از آن برای مردم فراهم نبوده است. اما حضور همیشگی و همراهی آنان با مردم -حتی در ریزترین جزئیات زندگیشان- مانعی است در برابر تهمتهایی که هیچ توجیهی ندارند و در نهایت تهمت زنندگان را رسوا میکند.
همچنین از آنجا که بنا بوده است انبیا و اوصیا با تکبر مستکبرین و طغیان هوسهای مردم و نیز شکستن حصار شرع مقابله کننده [طبیعی است که] دشمنانشان زیاد میشوند و با شیاطینی روبه رو میگردند که از درون، هر انسانی را به تمرّد، مقاومت و دشمنی با انبیا فرا میخوانند. از سوی دیگر تهمت زنندگان و کارشکنان هم فراوان میشوند و به همین خاطر نسبت به هرچه از جانب انبیا رسیده باشد ایراد فراوان گرفته خواهد شد و اهل باطل هرچه را در توان داشته باشند برای مقابله با انبیا به کار میگیرند؛ از هیچ دروغی که بشود منتشر کرد یا حادثهای که بشود وارونه جلوه داد یا آیه و روایتی که بشود معنا یا اساس آن را تحریف کرد، فروگذار نکردهاند.
امام و پیامبر انسان را در مسیر صحیح زندگی قرار میدهد
[میتوان گفت] هرجا که انسان و هوسهایش، سرکشیهای سیاسی و مالیاش و زورگوییها و ظلم و ستمهایش حضور دارند، پیامبر یا امام هم حضور دارد تا مقابل آنها بایستد و انسان را در مسیر صحیح زندگی قرار دهد. این حضور مؤثر و قاطع باعث شده است که مباحث امامت، شئون امامتی و حتی شخصیت و زندگی امام و پیامبر همیشه هدف حیلهها و حملههای دشمنان باشد.
به همین دلیل لازم است هر محقق مسئولی، با اَشکال مختلف تحریف، تقلب و تهمت مقابله کند. علت اینکه میبینید تألیفات علمای شیعه پر است از بحثهایی که به نوعی پاسخ به این حملات و تجاوزات است و میراث شیعه را از آن پاک میکند نیز همین است. در جایجای نوشتههای من هم مباحث زیادی در پاسخ به این حملات به چشم میخورند.
اما در پاسخ به این سؤال که پرسیدید: مشخصأ در موضوع امامت چه کتابهایی نوشتهام، میشود از کتابهای أهل البیت فی آیة التطهیر ، الغدیر و المعارضون، لست بفوق أن أخطی، الولایة التشریعیة و … نام برد.
بخشی از آثار حضرتعالی مانند : الحیاة السیاسیة للإمام الرضا علیه السلام، ماساة الزهرا سلام الله علیها، المواسم و المراسم، ابن عباس و آموال البصرة، أبوذر لا إشتراکیة ولا مزدکیة، الولایة التشریعیة، کربلا فوق الشبهات و … با انگیزه پاسخ به یک شبهه، یک توهین و یا یک هجمه به کیان تشیع تألیف شدهاند: لطفا در مورد این انگیزه برای امامتپژوهان و مخاطبان خاص این مجله توضیح بفرمایید.
علامه سید جعفر مرتضی: شاید جوابی که به سؤال قبل دادم برای پاسخ به این سؤال نیز کافی باشد، اما میشود این نکته را هم اضافه کرد که شبهه، در حقیقت همان باطلی است که به ظاهر و زیور حق آراسته و علامات و ظواهر حق به آن داده شده است؛ به طوری که برای بسیاری از مردم تشخیص آن دشوار است و این امر، مهارت متقلبان را نشان میدهد. شبهه مانند درهم و دینار تقلبی است که جنس واقعی آن پست و بیارزش است؛ اما به گونهای رنگ شده که آن را شبیه فلزات گران قیمتی چون طلا و نقره کرده است.
باید با تمام تلاشهایی که در زمینه خرابکاری، تحریف، هتک حرمت، کوچک کردن و بیتأثیر نمودن مقدسات بر وجدان مردم صورت میگیرد، مقابله نمود؛ چون فرصت دادن به دشمن در این زمینه به معنای اجازه دادن به او برای نابود کردن آثار خیر و صلاحی است که مایه حفظ مرزهای دین و تشیع از تجاوز دشمن است.
چنین تقلبهایی معمولا نسبت به اشیا و مسائلی صورت میگیرند که مورد توجه و رقابت هستند و در رشد، تکامل و پیشرفت نقش حیاتی دارند. زمینههای اعتقادی و ایمانی هم که در موضعگیریهای اخلاقیات، زندگی و اهداف بشر تأثیر به سزایی دارند، از جمله مواضعی است که طمعکاران و هواپرستان تلاش دارند تا در آن دست به تقلب و فریبکاری بزنند؛ چون زمینههای اعتقادی بسیار مهم و از جمله مسائلی هستند که به ناچار هرکسی به شکلی با آن سر و کار دارد. همین اهمیت فوق العاده، دست اندرکاران و آگاهان را وا میدارد که همیشه اقدامات خصمانه اهل باطل را علیه حق و اهل حق زیرنظر بگیرند؛ اقداماتی که عقیده، فکر و ایمان آنها را مورد هدف قرار میدهد.
باید با تمام تلاشهایی که در زمینه خرابکاری، تحریف، هتک حرمت، کوچک کردن و بیتأثیر نمودن مقدسات بر وجدان مردم صورت میگیرد، مقابله نمود؛ چون فرصت دادن به دشمن در این زمینه به معنای اجازه دادن به او برای نابود کردن آثار خیر و صلاحی است که مایه حفظ مرزهای دین و تشیع از تجاوز دشمن است. همین موضوع اهل فکر و قلم را وادار میکند تا با هوشیاری در مقابل این خطر بایستند و برای دفع آن تلاش کنند. اهل فکر و قلم مدافعان، رهبران، حامیان و مرزبانان فکری و ایمانی این امتاند و هوشیار نبودن آنها به معنای کوتاهی در حق کیان اسلام است و این یعنی نابودی دین و تشیع.
بیشتر آثار شما ناظر به ضرورت و نیاز جامعه هستند؛ اگر امروز بخواهید با همین نگاه تألیف کتابی را شروع کنید، کدام موضوع و زمینه را ضرورت و نیاز جامعه میدانید؟
علامه سید جعفر مرتضى: مشکلی که از آن رنج میبریم این است که وقتی میخواهیم برای مردم کار فرهنگی انجام دهیم یا در زمینه تربیتی و اخلاقی تلاشی صورت دهیم، نهایتا کاری ساخته و پرداخته فکر خودمان ارائه میکنیم و به ناحق -صراحتا یا تلویحا- آن را به دین نسبت میدهیم. در صورتیکه آنچه باید منتشر شود، تعالیم اسلام و عقاید و دستورات آن است؛ یعنی همان مضامین آیات قرآن و فرمایشات معصومین علیهم السلام که توسط متخصصان دین استخراج میشوند. در واقع این تعالیم که با معنای قداست آمیختهاند، روح عبودیت، تسلیم و آرامش را در مردم تثبیت میکنند.
در مقابل، آنچه ساخته و پرداخته ذهن ماست ارزشی ندارد چون هیچ عبودیت و قداستی را در بر ندارد و به همین دلیل آرامش بخش نیست و ما را به مقام تسلیم نمیرساند؛ هرچند ممکن است این نظرات شخصی برای مردم ساده لوح اعجابآور باشند یا موجب پسند و رضایت افراد غیرمطلع نسبت به امور دینی هم بشوند.
مردم را باید با راه ارائه روش زندگی اهل بیت، با اسلام آشنا کنیم
خلاصه اینکه ما باید از طریق آیات محکم قرآن و روایات تفسیری معصومین علیهم السلام و نیز از راه ارائه روش زندگی آن حضرات و زیباییهای کلام ایشان، مردم را با اسلام آشنا کنیم چون این روش برگرفته از خود آن حضرات است؛ فرمودهاند: اگر مردم زیباییهای کلامشان را بشناسند از آنان پیروی میکنند.
این نکته هم قابل توجه است که همانطور که لازم است بین مردم و الگوهای عملیشان -که معصومین هستند- رابطه قلبی ایجاد کنیم لازم است بین مردم و قرآن (مضامین، معانی، لطایف و اهداف آن) نیز رابطهای قلبی ایجاد کنیم.
از آنجا که اسلام به تمام شئون زندگی انسان نظر دارد و حتی در جزئیات امور هم همراه مردم است، این به معنای ضرورت تحقیقات فراوان در اسلام و دقت نظر در آن است در اینجا اصلی است که باید تمام فروع به آن منتهی شود و دریایی است که تمام نهرها باید به آن بریزند. اصل «امامت.»
امام مردم را از زشتیها باز میدارد
امام همان کسی است که آنها را از زشتیها باز میدارد و بلا را از آنها دور میکند، ائمه علیهم السلام پناهگاهی برای حل مشکلات و عبور از معضلات هستند
اصلِ امامت – یا همان پیشوایی و چشمه معرفت و الهام – در انبیا و اوصای ایشان تحقق مییابد؛ همان کسانی که راهنمای حق و دین هستند و تنها ایشان راه مستقیم، درست و اصلیاند. این همان چیزی است که باید همت گذاشت و مردم را به آن راهنمایی کرد و بین آنها با این اصل ارتباط برقرار کرد؛ چون امام چشمه زلالی است که سیرابشان میکند و به روحشان جانی دوباره میبخشد.
امام همان کسی است که آنها را از زشتیها باز میدارد و بلا را از آنها دور میکند، ائمه علیهم السلام پناهگاهی برای حل مشکلات و عبور از معضلات هستند. البته در معرفی امام به مردم باید توجه داشت که امامت، صرف تصورات مجرد و مفاهیم ذهنیه نیست؛ بلکه مسئلهای واقعی و خارجی است که در تمام جزئیات زندگی همراه انسان است و در او تأثیر میگذارد.
امامت راه زندگی و روش زیستن است. امامت همه جا با انسان حضور دارد؛ حتی زمان خوردن و آشامیدن خرید و فروش حضور در کنار همسر یا فرزندان بیداری و خواب شب و روز؛ سیاست، اقتصاد و تربیت جنگ و صلح و خلاصه در تمام شئون چه شئون مهم و حیاتی و چه شئون کوچک و کم تاثیر. پس موضوع امامت باید در تمام بحثها، سخنرانیها و کتابها وجود داشته باشد؛ چون مردم همانطور که به آب، غذا و هوا نیازمندند، به معنا و مفهوم امامت هم نیازمندند.
از جمله مبانی شما در تحلیل تاریخ اسلام که در بخش مدخل لدراسة السیرة و التاریخ به آن اشاره فرمودهاید، این است که پژوهشگر تاریخ باید به برخی علوم دیگر نیز اشراف کافی داشته باشد؛ در رابطه با این مبنا توضیح بفرمایید.
علامه سید جعفر مرتضى: وقتی پژوهشگر تاریخ اسلام با گزارشاتی سر و کار دارد که دلالتهای مشخص دارند و او میبایست صحت و سقم آن را معین کند، نیاز به ابزاری دارد که به او چنین امکانی را بدهد. مثلا فرض کنید او با گزارشی سر و کار دارد که با سند متصل نقل شده و متضمن ادعای شأن نزول خاصی برای آیهایست و از طرفی نسبت دروغ، کفر، دزدی یا فراموشی در نماز به پیامبر یا وصی پیامبری هم میدهد و نیز میگوید فلان شخص از مردم عادی به او اعتراض کرد و تمام این ماجرا هم در فلان سرزمین اتفاق افتاده است که زیر مجموعه هند یا مثلا فارس است.
این محقق تاریخ باید در مورد تک تک این موضوعات تحقیق کند؛ او باید در مورد سند تحقیق کند؛ شاید در سلسله سند، شخص مجهولی باشد یا کسی باشد که به دروغگویی شهرت دارد. در مرحله بعد باید در آیهای که شان نزول خاصی برای آن ادعا شده، دقیق شود؛ شاید در سورهای باشد که مثلا پنج سال قبل یا بعد از آن تاریخ نازل شده است. پس از آن باید در روایتی که به پیامبر یا وصی ایشان نسبت داده شده توجه کند و چون با دلیل قطعی، عصمت پیامبران برایش ثابت شده -و میداند که شیطان بر پیامبر مسلط نمیشود و هیچ سهو و اشتباهی از او صادر نمیشود- در نتیجه ضعف و سستی این روایت بیشتر میشود.
همچنین وقتی برایش مسلم شد که شخصی که ادعای اعتراض او در این روایت آمده است، قبل از آن تاریخ فوت کرده یا اینکه در آن تاریخ هنوز متولد نشده بوده یا اصلا پیامبر را در طول زندگیاش ندیده است، باز ضعف روایت بیشتر برایش روشن میشود؛ یا مثلا اگر برایش ثابت شد جایی که روایت از آن سخن میگوید مکه است، نه هند و یا فارس -یعنی حجاز محل وقوع حادثه بوده است- پس از اثبات همه این امور باید این روایت را رد کند یا آن را به کذب و جعلی بودن محکوم کند.
با این توضیحات معلوم شد که پژوهشگر در مثل چنین روایتی نیازمند علم رجال، علوم قرآنی، علم کلام و جغرافیا و سایر علوم است؛ در حالی که این تنها یک روایت است و چه بسا روایتی شامل مسائل دیگری هم باشد. مثلا به علم پزشکی مرتبط باشد و ادعا کند که نوشیدن آب موجب درمان جذام است یا به علم انساب مرتبط باشد و بگوید معاویه پسر عبدالملک مروان است. همچنین است ارتباط روایت به سایر علوم مانند عروض، فقه و… . در نتیجه پژوهشگر باید سعه علمی داشته باشد به طوری که علمش شامل علومی که احیانا در روایات هست هم بشود تا در صورت نیاز با اشراف بر آن علوم بتواند حقایق را کشف کند.
از آنجا که بدون تردید حضرتعالی از صاحب نظران تاریخ اسلام و اعتقادات اسلامی در عصر حاضر هستید، ارتباط بین امامت پژوهی و تاریخ پژوهی را چگونه و کدامیک را پیش نیاز دیگری میدانید؟
علامه سید جعفر مرتضى: ضمن پاسخ به سؤال اول به این سؤال هم پاسخ دادم.
در یکی از مصاحبهها فرمودهاید: «در تاریخ اسلام نیاز به کاری در حد اجتهاد هست…» در مورد این جمله کمی توضیح بفرمایید.
علامه سید جعفر مرتضى: روش تعامل با روایات تاریخی فرقی با روش تعامل با سایر روایات (مانند: روایات فقهی، اعتقادی، تفسیری و …) ندارد. محقق در روایت فقهی نیاز به بحث سندی و دلالی دارد؛ نیازمند ترجیح بین روایات یا جمع روایات به ظاهر معارض است و باید روایت را بر قرآن یا بر مسلمات فقهی، اعتقادی، پزشکی و سایر علوم عرضه کند. در مورد روایات تاریخی هم که واقعهای را نقل میکند یا مسالهای را به پیامبر یا امام یا عالمی نسبت میدهد نیز مساله به همین شکل است؛
وقتی قرآن به واقعهای اشاره میکند، محقق تاریخ باید زمان و مکان نزول سوره یا آیه را مشخص کند. او نیازمند جستجو در احادیث تفسیری است و باید با دقت آن احادیث را بر آیه منطبق کند. گاهی نیاز به جستجوهای فراوان و عمیق دارد تا به اهداف آیات و اشارات و خصوصیات زیادی که در آنها نهفته است دست یابد، چه بسا احادیث نقل شده در کتابهای حدیثی حاکی از رویدادی باشند که مرتبط به تاریخ یک شخص یا گروه باشند یا اینکه در آنها اشاره به مسالهای اصولی، فقهی، اعتقادی و یا غیر آن باشد. بسیاری از اتفاقات متضمن حکمی شرعی است که شاید معارض با ادله فقهی باشد یا اصلا در تناقض با آن باشد یا موافق یا مخالف قاعدهای باشد.
بسیاری از رویدادهای تاریخی به نکته ای از نکات اعتقادی اشاره دارند یا مرتبط با یک رفتار اخلاقی، سیاسی اقتصادی یا تربیتی هستند. چه بسا تصدیق یک واقعه تاریخی نیازمند شناخت حق و باطل در پرتو یک مسأله اصولی یا فقهی نقل شده در روایات باشد و یا اینکه نیاز به مراجعه به ادله آن مسأله و اجتهاد باشد تا بتوان نظر درست را از نادرست و نقل سالم و محکم را از ساختگی و تحریف شده تشخیص داد. خلاصه اینکه ممارست محققانه در روایات مشخص میکند که در بسیاری از موارد پژوهشگر باید در تحقیقاتش از ابزار اجتهاد برای یافتن حق و حقیقت استفاده کند.
ادامه دارد…
منبع: فصلنامه امامت پژوهى/سال دوم، شماره 6