-
يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ق.ظ
قصه گوهرشاد از زمانی شروع شد که آیت الله حسین قمی نامهای به رضاشاه مینویسد و به تغییرات جدید در کشور اعتراض میکند، تغییراتی که تمایل شدیدی دارد تا ارزشهای دینی مانند حجاب را کنار بگذارد. علمای مشهد بسیار نگران هستند. آیت الله قمی راهی تهران میشود تا شخصا با رضاشاه صحبت کند. رفتار پهلوی بسیار بد است و ایشان را در باغی در تهران محصور میکنند و اجازه ملاقات با شاه هم نمیدهند.
شاگرد آیت الله حسین قمی یعنی محمدتقی بهلول در قائن است که خبر را میشنود و به سرعت به مشهد میآید. کمتر از سه روز بعد، مردم مشهد با رهبری بهلول، به حرکت ضد ارزشی پهلوی در ترویج بیدینی و بیحرمتی به آیت الله قمی در حرم امامرضا(ع) جمع میشوند.
استبداد رضا خان
این خیلی مایه تأسف است که حادثه مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتابهای رمان ما نداشته باشد .
هیچکس نمیتواند بگوید که استبداد رضا خان از استبداد ناصر الدّین شاه کمتر است؛ بلکه بلاشک بیشتر از آن است. ناصر الدّین شاه در قضیهی تنباکو وقتیکه حرکت مردم را دید، عقب نشست؛ اما رضا خان در سال ۱۳۱۴ هنگامی که حرکت مردم و علما را دید، حرکت مردم را سرکوب کرد و علما را دستگیر نمود و واقعهی مسجد گوهرشاد را پیشآورد! (1)
حاج آقا حسین قمی
قضیه ی مسجد گوهرشاد برای چه به وجود آمد؟ این را فراموش نکنیم. نکته ی محوری، مرحوم حاجآقا حسین قمی است. مرحوم حاجآقا حسین قمی سر مسئله کشف حجاب گفت من میروم با رضاشاه صحبت می کنم و مجبورش میکنم که گوش کند.
با همین نیت از مشهد بلند شد رفت تهران، که البته وقتی رسید تهران، ایشان را از طرف دولتیها هدایت کردند به شاه عبدالعظیم و آنجا در یک جایی نگه داشتند و شاه هم ملاقات نداد.....و بعد از همانجا ایشان را تبعید کردند به عراق. وقتی که ایشان در تهران بود، علمای مشهد در مسجد گوهرشاد جمع شدند برای اینکه بگویند که:
اولاً حاجآقا حسین برگردند به مشهد؛
ثانیاً حرفهایی که ایشان خواستهاند، باید تحقق پیدا کند.
اصلاً اجتماع علما در کشیک خانه مسجد گوهرشاد که بعد منجر به اجتماع مردم شد، برای این بود. یعنی عنصر مرحوم حاج آقا حسین قمی فراموش نشود؛ یک ملای واقعاً مجاهد فی سبیل الله نترس آمادهای که حاضر بود برود در دهان شیر دیگر، یعنی هیچ ابایی نداشت. از اینجا هم که بلند شد رفت، تنها رفت؛ با خودش مثلاً حشم و خدم و اینها نبرد، فقط دو تا از پسرهایش ظاهراً رفتند. این نکته قابل توجهی است.
شیخ محمد تقی بهلول؛ زبان گویای حقطلبان در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد
روحانی وارسته و پارسا مرحوم حجةالاسلام آقای شیخ محمد تقی بهلول (رحمةاللَّهعلیه) بندهی صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکی از شگفتیهای روزگار ما بود. هفتادسال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان و حقطلبان شد و آماج کینهی حکومت سرکوبگر پهلوی گشت.
بیستوپنج سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنجها و آزارها را تحمل کرد. پس از آن سالها در مصر و عراق ندای مظلومیت ملت ایران را از رسانهها به گوش مسلمانان رسانید. سالها پس از آن در ایران بیهیچ پاداش و توقعی به هدایت دینی مردم پرداخت.
در سالهای دفاع مقدس همه جا دلهای جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانهی خود نشاط و شادابی بخشید، نود سال از یک قرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او، تحرک و تلاش بیوقفهی پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظهی بینظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانهی او، شجاعت و فصاحت و ویژگیهای اخلاقی برجستهی او، از این مؤمنِ صادق، انسانی استثنائی ساخته بود.(2)
- ۰۴/۱۲/1370
- 10/۰۵/1384