تاریخ علما | تشیع زیربنای نهضت­‌های مردمی

رایج‌­ترین شیعه­‌ی مذهب تشیع در ایران است، محمد منتظر امام دوازدهم را که در سال ۷۸5 میلادی غایب شده بود، مهدی می‌­خواندند. شیعیان امامیه معتقد بودند که حضرت امام مهدی زنده است و پنهان گشته ولی دیر یا زود ظهور خواهد کرد و تجددی در دین پدید خواهد آورد.

 

تشیع زیربنای نهضت­‌های مردمی

دانشمند محقق روسی در بخش «معتقدات این نهضت­‌ها» می‌­نویسد: «در ایران قرون وسطی مذهب تشیع بیشتر در میان روستاییان شایع بوده و در موارد بسیار، پایه‌­ی عقیدتی نهضت­‌های مردم را تشکیل می­‌داده، سپس می‌­نویسد:

«جنبش­‌های روستایی قرون وسطی در ایران بارها زیر علم سبز «تشیع» توسعه یافت. زیرا بعضی از افکار و عقاید شیعه با روحیه­‌ی مخالف‌­آمیز روستاییان هماهنگ بود. نخست اینکه تقریبا در تمام دولت­‌های فئودالی ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم (میلادی) مذهب «تسنن» حاکم بود، و تشیع مورد تعقیب و ایذاء قرار می­‌گرفت.

احترام به شهیدان (علی و حسین و دیگر امامان شهید) در عقاید شیعه جای مهمی داشت، و این خوشایند روستاییان ستمدیده بود. ولی چیزی که بیش از همه برای عامه‌­ی مردم جذاب بود اعتقاد به ظهور مهدی بود که با «رجعت مسیح» مشابهت دارد».

 

شیعیان امامیه

رایج‌­ترین شیعه­‌ی مذهب تشیع در ایران است، محمد منتظر امام دوازدهم را که در سال ۷۸5 میلادی غایب شده بود، مهدی می‌­خواندند. شیعیان امامیه معتقد بودند که حضرت امام مهدی زنده است و پنهان گشته ولی دیر یا زود ظهور خواهد کرد و تجددی در دین پدید خواهد آورد، و همچنان­که در صدر اسلام بوده است برقرار خواهد ساخت، و یاسای چنگیزی و نظامات ظالمانه‌­ای را که سنیان و فاتحان مغول معمول کرده‌­اند، با شمشیر بر خواهد انداخت.

بدین سبب «چشم به راه مهدی بودن» در عقاید مردمی که نهضت­‌های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند، مقام بلندی داشته است. ولی در قرن چهاردهم و پانزدهم میلاد هم این عقیده راسخ‌­تر و مشهودتر گشت.

 

شیخ خلیفه روحانی شیعی

پایه­‌گذار نهضت فکری سربداران

در آخرین سال­‌های حکومت ایلخان ابوسعید نارضایتی و غلیان افکار قشرهای پایین مردم روستا و شهر در خراسان به حد اعلا رسیده بود، و هم در آن زمان واعظی پدید آمد که کوشید تا نهضت نارضیان را سازمان دهد، و از لحاظ فکر رهبری کند. به گفته مورخان قرن پانزدهم میلادی که هم­زمان تاریخ مفقود «سربداران» بوده‌­اند، واعظ مزبور یکی از شیوخ صوفیه و از مردم مازندران بود، به نام شیخ خلیفه.

وی در جوانی به تحصیل علم پرداخت و قرآن را از بر کرد و علم منطق و علم‌ ­الفراسه آموخت، سپس به مطالعه­‌‌ی اصول تصوف پرداخت و مرید «بالوی زاهد» از شیوخ درویشان که در آمل مازندران بود، گشت. خلیفه پاسخ مسائلی را که ناراحتش می­‌کرد در سخنان وی نیافت و به سمنان نزد علاءالدوله سمنانی که در آن عهد معروف­‌ترین شیخ دراویش ایران بود رفت.

شیخ مزبور روزی از خلیفه پرسید که وی پیرو کدام­یک از چهار مذهب بر حق تسنن می‌­باشد؟ خلیفه پاسخ داد: «آنچه من می­‌جویم از آن مذاهب اعلاست» شیخ مؤمن که طاقت شنیدن سخنان کفرآمیز این بی­‌دین را نداشت دوات خود را بر سر خلیفه شکست.

آنگاه خلیفه به بحرآباد نزد شیخ‌ ­الاسلام غیاث­ الدین عبدالله الحموی رفت «ولی آنجا نیز مراد و مقصود او حاصل نشد» و ترکش گفت. خلیفه جویای چه چیز بود؟ آیا گم­گشته­‌ی وی همان مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و پیکار علیه بیداد - که بعدها بدان پرداخت - نبود؟ مورخان در این باره خاموشند، شاید این سکوت عمدی باشد. فقط این نکته محقق است که خلیفه از تعلیمات نامی‌­ترین شیوخ صوفیه نیز راضی نبود، و با ایشان اختلاف ­نظر داشت. چیزی نگذشت که وی به سبزوار رفت و لقب شیخ بر خود نهاد...

ادامه دارد ...

منبع: نهضت روحانیون ایران

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی