-
پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ ق.ظ
انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطفی در دینگرایی و بیداری دینی در پایان قرن بیستم بود. دو مکتب غربی حاکم بر شرق و غرب، یکی کمونیسم بود که دین را افیون تودهها معرفی میکرد و دیگری لیبرالیسم بود که دین را پدیدهای از مد افتاده که دوران آن به سر آمده، قلمداد میکرد. لذا دین در معادلات و محاسبات سیاسی و اجتماعی جایگاهی نداشت و برای نوع دینداران نیز دین، امری صرفاً فردی بود که نباید در زندگی سیاسی و اجتماعی دخالت نماید.
آشنایی با جریانشناسی
مقدمه
این مشکل نسبت به مذهب تشیع مضاعف بود؛ تا قبل از انقلاب اسلامی، تشیع در دنیا چندان شناخته شده نبود، تا آنکه انقلاب اسلامی بر پایه دین اسلام و مکتب اهلبیت شکل گرفت. وقوع انقلاب اسلامی، علاوه بر آنکه تشیع را در سطح جهانی مطرح نمود، به جهانیان ثابت کرد که دین نه تنها نمرده، بلکه عاملی فوقالعاده قدرتمند در بسیج تودههای مردم و مبارزه با ظلم و استکبار است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و مشاهده برخی تأثیرات ابتدایی آن در منطقه و امت اسلامی، علاوه بر آنکه زنگ خطری برای تهدید منافع استکباری آنان محسوب میشد، به یکباره همه رشتههای دینستیزان، دینگریزان و مستکبرین را پنبه کرد. به همین دلایل دینستیزی که مدتها در دستور کار مستکبران قرار داشت، شدت بیشتری یافت و دینستیزان شرقی و غربی، بدین نتیجه رسیدند که مبارزه با انقلاب، تنها از طریق مبارزه فکری با دین، بهعنوان بنمایه اصلی انقلاب، ممکن خواهد بود.
نمونهای روشن از این توطئه را میتوان در طرح کنت الکساندر دومارانش مشاهده کرد. وی مدتها ریاست سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه[1] را بر عهده داشت. او در زمان ریاست جمهوری ریگان، با وی ملاقاتی داشت و در آن ملاقات برای براندازی انقلاب اسلامی ایران، طرح «پشه مالاریا» (مسکیتو) را پیشنهاد کرد. او میگوید پشه مالاریا نمیتواند یک خرس را بکشد اما میتواند با وِزوِز کردن، خواب را از او ربوده و گیجش کند، درعینحال که تاکنون کسی ندیده است که خرس، بتواند پشه مالاریا را بکشد.
او معتقد بود برای مقابله با انقلاب اسلامی، باید اساس کار را بر فروپاشی عقیدتی، روحی، اخلاقی و جسمی رقیب قرار داد و برای این منظور، هم باید از روشنفکران بهاصطلاح، جِنتلمن استفاده کرد، هم از مترجمان زبده و هم از قاچاقچیان مواد مخدر. به اعتقاد وی دو قشر اول، هدف استراتژیکِ «فروپاشی ایدئولوژیک» جمهوری اسلامی را دنبال میکنند و قشر سوم هم با توزیع مجانی یا ارزان مواد مخدر، ایران را با انحطاط اخلاقی و جسمی مواجه میکنند.[2] از دیدگاه او «فروپاشی ایدئولوژیک» مقدمه «سقوط فیزیکال» یک نظام است و انقلاب اسلامی، نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بدون شک مبارزه با دین، فرهنگ و انقلاب اسلامی، از طریق جریانهای فکری زاویهدار با اسلام و انقلاب اسلامی صورت میگیرد و بدون اطلاع از تفکرات آنها نمیتوان با دشمنان مقابله کرد. استعمارگران مستکبر، بهخوبی دریافتند که بهترین روش تضعیف اسلام و نظام اسلامی، مبارزه فکری با آن است و لذا ترویج افکار منافی با دین در دستور کار آنان قرار گرفت. بهحق باید گفت در هیچ زمانی، جریانهای ضد دین تا این حد فعّال نبودهاند و اگر نبود حقانیت اسلام و انقلابِ برخاسته از آن، خدا میداند چه سرنوشتی در انتظارمان بود.
قبل از ورود به اصل بحث، اشارهای اجمالی به مفهوم چند اصطلاح لازم است.
«جریان» حرکتی ادامهدار است که بر مبنای تفکر و عقیدهای مشخص، شکل گرفته و به دنبال تأثیرگذاری بر عموم مردم جامعه است.
«هدف»، تأثیرگذاری در نظام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
چگونگی شکلگیری یک تفکر، شناخت آن، معرفی مؤسسان و چهرههای شاخص تأثیرگذار آن و نحوه اثرگذاری بر تفکر، عقاید و رفتار مردم جامعه را «جریانشناسی» میگویند.
«جریانشناسی سیاسی»، شناسایی بسترها، زمینهها و چگونگی شکلگیری گروهها و احزاب سیاسی همسو در مواضع، رویکردها و گفتمانها و تعامل مثبت و منفی میان آنها، همراه با شناخت مبانی فکری، اعتقادی و دیدگاههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها است.
ضرورت شناخت جریانهای فکری ـ سیاسی
زندگی در جوامع انسانی، مستلزم مشارکت در انبوهی از مسائل عمومی و همگانی است که بدون داشتن درکی صحیح از وقایع سیاسی و اجتماعی موجود و تحلیل دقیق آنها، ممکن نیست. چنین درک و تحلیلی، نیز مستلزم شناخت ماهیت جریانهای فکری ـ سیاسی موجود در آن جامعه و زمانه است. براین اساس، آگاهی یافتن از ماهیت فکری و نقاط قوت و ضعف هر جریان سیاسی، بهویژه برای نسلی که نسبت به چگونگی پیدایش و شکلگیری این جریانها و مواضع آنها در طول حیاتشان اطلاع کافی ندارد، امری بسیار ضروری است. زیرا افراد جامعه با این شناخت، میتوانند در مواقع لزوم، عکسالعمل آگاهانه در برابر حوادث و وقایع داشته باشند و در برنامهریزی برای آینده گرفتار تحیر و سردرگمی نشوند.
ضرورت اطلاع علما و روحانیون از جریانهای فکری ـ سیاسی
شناخت جریانهای فکری ـ سیاسی موجود در یک جامعه، برای علما و روحانیون آن جامعه، به مراتب بیشتر از دیگر اقشار آن جامعه ضرورت دارد؛ زیرا علما و روحانیون، پیشوایان دینی مردماند و بهعنوان وارثان انبیاء، مسئولیت حفظ و گسترش دین را بر عهده دارند؛ حفظ دین، در میان کسانی که بدان عمل نمیکنند و در برابر کسانی که درصدد نابودی آن هستند و گسترش دین، در میان ناآگاهان و بیخبران از دین. بر همین اساس در روایتی منسوب به امام عسکری(ع)، مردم به پیروی از فقیهانی توصیه شدهاند که حافظان آگاه دین باشند:
فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ. وَ ذَلِک لَا یکونُ إِلَّا [فِی] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَه لَا جَمِیعِهِم؛[3]پس کسی از فقها که نگهدارنده نفس خود، حافظ دین، مخالف هوسهای خود باشد و دستور مولایش را اطاعت کند، باید عامه مردم از او تقلید نمایند و این کس نخواهد بود، جز بعضی از فقیهان شیعه نه همه آنان.
بنابراین، مسئولیت حفظ دین و نگهبانی از آن در زمان غیبت، بر عهده عالمان و مستلزم آن است که اولاً فرد دین را بشناسد و دریافت درستی از آن داشته باشد و ثانیاً زمانه و اوضاع و احوال حاکم بر آن را بشناسد و تحلیل درستی از آن داشته باشد. شناخت روزگار نیز در گروی شناخت اهل زمان، افکار، عقاید و جهتگیریهای فکری و سیاسی آنان است؛ لذا امام علی(ع) خطاب به امام مجتبی(ع) میفرماید:
یا بُنَیَّ، إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلْعَاقِلِ مِنْ أَنْ ینْظُرَ فِی شَأْنِهِ، فَلْیحْفَظْ لِسَانَهُ و لِیعْرِفْ أَهْلَ زَمَانِهِ؛ فرزندم! شخص عاقل ناگزیر باید در کار خود بیاندیشد و زبان خود را نگاه دارد و مردم زمان خود را بشناسد.[4]
امام صادق(ع) نیز در توصیف عالم فهیم و خردمند میفرماید: عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ[5]؛ [عالم] اهل زمانه خود را میشناسد. چراکه شناخت زمانه و اوضاع و احوال حاکم بر آن، یکی از عواملی است که انسان را از سقوط در گرداب اشتباهات حفظ میکند، لذا در جایی دیگر نیز میفرمایند:
اَلْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس؛[6] کسی که به اوضاع زمانش آگاه باشد، امور مشتبه، ناگهان بر او هجوم نخواهد آورد.
چنین عالمی است که امام صادق(ع) مرگ او را موجب رخنه در اسلام میدانند و میفرمایند:
إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَة لَا یسُدُّهَا شَیءٌ؛[7] هرگاه مؤمن فقیهی بمیرد رخنهای در اسلام وارد میشود که چیزی آن را سد نخواهد کرد.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب(دامت برکاته):
کسی که زمانه را میشناسد؛ یعنی وقتی اوضاعواحوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را میداند و میفهمد جریانهای گوناگون جهانی کیهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه میشوند، دچار اشتباه نمیشود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمیکند و دچار اشتباه نمیشود.[8]
انجام این رسالت در زمانه کنونی بسیار حساستر و مشکلتر است و وظایف فضلا و طلابی که مسئولیت ارشاد و راهنمایی مردم را بر عهده دارند، بهمراتب مشکلتر از گذشته شده است. اگر در زمان حاضر عالم دینی، از جریانهای فکری موجود در جامعه بیخبر باشد، نه توان نگهبانی از دین را خواهد داشت و نه موفق به تربیت صحیح نسلهای آینده در حوزههای علمیه خواهد شد، هرچند متأسفانه امروزه برخی از این وضعیت یا بیخبرند و یا خود را به بیخبری زدهاند. غافل از اینکه به فرموده مولای متقیان:
مَنْ نَامَ لَمْ ینَمْ عَنْه؛[9] کسی که به خواب رود، دشمنِ او نخواهد خوابید.
همین چیزی که امروز جامعه گرفتار آن شدهاست؛ جریانها و تفکرات انحرافی در درون جامعه و حتی حوزههای علمیه نیز نفوذ کردهاند و افکار، عقاید و ارزشهای بسیاری از افراد را تحت تأثیر قرار میدهند.
جریانهای فکری ـ سیاسی انحرافی بعد از انقلاب
جریانهای فکریـ سیاسی متعددی در ایران وجود دارد که برخی از آنها تحت تأثیر جریانهای فکریـ سیاسی جهانی، برخی دیگر درنتیجه تأثیرپذیری از جریانهای موجود در جهان اسلام و برخی دیگر نیز خارج از این دو شکل گرفتهاند. بررسی ویژگیهای فکری و سیاسی هر یک از این جریانها، خارج از حوصله این مختصر است، لذا تنها به ارائه تصویری اجمالی از آنها بسنده میکنیم.
دستهبندی جریانهای فکری ـ سیاسی
برای دستهبندی جریانهای فکری ـ سیاسی معیارهای مختلفی وجود دارد که پرداختن به همه آنها در این اثر ممکن نیست، لذا این جریانها را تنها بر اساس معیاری خاص دستهبندی میکنیم؛ اگر اسلام، بهعنوان دین حق، تشیع اثنی عشری، بهعنوان مذهب حق و انقلاب اسلامیِ برآمده از این دو عنصر متعالی را معیار و ملاک قرار دهیم و جریانهای فکری را با این معیارها بسنجیم، جریانهای فکری موجود در داخل کشور را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
دسته اول) جریانهای دینگریز و معنویتگریز که با هر دین و معنویتی، ناسازگاری دارند.
دسته دوم) جریانهای دینگریز و معنویتگرا که با دین ناسازگارند اما با معنویت مشکلی ندارند و معنویت را از راههای غیردینی میجویند.
دسته سوم) جریانهای دینگرا و اسلامگریز که با اصل دین مشکلی ندارند اما با اسلام، بنای ناسازگاری دارند.
دسته چهارم) جریانهای شریعتگریز که ممکن است نسبت به اصل دین، بیاعتقاد نباشند اما از رفتن زیر بار شریعت دینی و انجام تکالیف دینی اِبا دارند.
دسته پنجم) جریانهای اسلامگرای مذهبگریز که با دین اسلام مشکلی ندارند اما با مذهب تشیع، سر ناسازگاری دارند.
دسته ششم) جریانهای انقلابستیز که با انگیزههای مختلف، در برابر انقلاب میایستند و با آن ناسازگارند.
«برگرفته از کتاب جریانشناسی احزاب و گروه های زاویه دار در ایران به قلم مصطفی اسکندری»
[1]. به فرانسویService de Documentation Extérieure et de Contre-Espionnage و بهاختصار(SDECE)
[2]. پیام فضلینژاد، «کارگزاران موتور محرک نفوذ رسانهای است…»، خبرگزاری فارس، کد 13941126000516.
و نیز: «طراحی و هدایت جنگ پنهان رژیم صهیونیستی علیه ایران با کیست؟»، خبرگزاری فارس، کد 13920913001234، (www.farsnews.com/13920913001234).
[3]. التفسیر المنسوب الی الامام الحسنالعسکری، چ 1، قم، مدرسة الامامالمهدی، 1409 ه.ق، ص 300.
[4]. محمدبن الحسنالطوسی، الامالی، چ 1، قم، دارالثقافه، 1414 ق.، ص 146.
[5]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چ 4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ه.ق.، ج 1، ص 41، حدیث 5.
[6]. همان، ص 27، حدیث 29.
[7]. همان، ص 38، حدیث 2.
[8]. بیانات مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها، 2/6/ 1390.
[9]. نهجالبلاغه، خطبه 62.