-
يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۴ ق.ظ

هفتم تیر نه یک روز که تاریخ یک امت است، تاریخی که تکرار کربلاست و کربلائی که همه چیز ما است. آری کربلا پشتوانه حیات ما. مبدأ جوشش نسلهای ما و 1400 سال تلاشها و ویژگیهای ارزشمند معنوی و تاریخی و فرهنگی ماست، و ما وارثان کربلائی خونبار از ۷۲ تن حسین(ع) تا ۷۲ تن بهشتی هستیم. واین چنین است که « همچنان راست قامتان جاودانه تاریخ ماندهایم».
او خود یک امت بود
گوئی آن روز که حسین مظلوم(ع) در کنار اجساد یاران وفادارش در ساحل فرات فریاد: هل مِن ناصر ینصرنی را غریبانه به امواج فرات سپرد، بهشتی این مظلوم مکرر زمان از پی قرنها فریاد لبیک یا اباعبدالله را سرداد و در میثاقی مقدس، از پس 1400 سال فاصله در کربلائی دیگر وفا نمود. و چه خوب فرمود روح خدا، امام عزیز (که بهشتی خود یک امت بود).
آری او خود یک امت بود و میکوشید تا با درسآموزی از تجارب تاریخی گذشته و به علت توطئههائی که انقلاب راستین اسلامی ما را تهدید میکرد و ترس او از پراکندگی که نفوذ روشنفکرنمایان و لیبرالها را میسر نموده بود. و نیز بعلت آگاهی او نسبت به این مسئله که انقلابی به عظمت انقلاب اسلامی ما بدون تشکل و بدون تبلور یک کانون محوری اسلامی و مطمئن که فرایند تشکل همه نیروهای پیرو روحانیت اصیل و در رأس آن مقام شامخ ولایت فقیه است نمیتواند بصورت دایمی متضمن رشد و تعالی و حرکت مشخص و معلوم همه مردم باشد.
به همین سبب شهید مظلوم با جهت دادن به هزاران هزارتن، بلکه همه مردمی که شیفته رهبری روحانیت بودند، و مشخص کردن نوع فعالیت، و شتاب دادن به نیروهای کم شتاب مردم و امت حزب الله یکی از مهمترین و حساسترین رسالتهای خویش را به انجام رساند. و دراین برهه از تاریخ پرافتخار اسلام در ایران توانست بالندهترین نیروها را عاشقانه متشکل کرده و سازمان دهد.
مزدوران آمریکا نیز آرام ننشسته و از آزادی که سرتاسر سرزمین اسلامی را فرا گرفته بود. استفاده کرده و نشو ونمای خویش را در جهت اثبات سرسپردگی خویش آغاز نمودند. از هیچ کاری روی گردان نشدند، از نفوذ در مراکز تجمع و تشکل مردم، تا قبضه دانشگاه و محیط مدارس، تا نفوذ درجنب پستهای کلیدی و مقامات مسئول.
بهشتی مظلوم بزرگ زمان
زمان بدینسان میگذشت و لیبرالیسم با تظاهر به پیروی از امام بر مسند قدرت نشست و بهشتی مظلوم ماند و زبان در کام فرو برد و به فرمان امام سکوت اختیار کرد، خار در چشم و استخوان در گلو. و جبهه مخالف بوسیله تبلیغات قوی هرچه خواست گفت و نارواها بافت، و بهشتی مظلوم بزرگ زمان همچنان مهر سکوت برلب، تا جاییکه بعضی از سادهلوحان سکوتش را حمل بر قبولش کردند.
اما مردم ما نتوانستند سکوت مقدس و وحدتبخش فرزند راستین اسلام را بیش از این تحمل کرده و شاهد یاوهسراییهای لیبرالها و منافقین و ملحدین و منحرفین علیه او باشند. لذا با اشاره امام ملت یکپارچه بسیج شد و در کنارش مجلس حزبالله، لیبرالیزم یعنی پل پیروزی التقاطیون را به زبالهدان تاریخ فرستاد. درهمین مقطع بود که سرسپردگان منافق و دشمنان قسم خورده اسلام دست خیانتکار خویش را به جنایتی هولناک آلودهتر ساختند.
جنایتی که تاریخ متحیر گشت که این همه جنایت را میتوان در زیر سقف کدامین خانه آموخت و کدامین حیوان فرمان چنین جنایتی را به کدامین مزدی خواهد داد و کدامین قدم این جنایت وحشتناک را به وقوع نزدیکتر گردانید.؟!...
و کدامین دست به چنین خونهایی آغشته شد، و کدامین روز درگذرگاه جنایت جانیانی این چنین در انتظاری شرمآگین به سوگ نشسته است؟!!
بغض استکبار از شهید بهشتی
چه بگویم هفتم تیر است، اما نه، هنوز هفتم تیر نیست، هفتم تیر تا شامگاه آن شب، هفتم تیر نبود. و بهشتی بود که در کنار ۷۲ تن از یارانش بر پیکر بیروح شامگاه هفتم تیر، روح حیات جاودانه دمید. او سخن میگفت، شامگاه هفتم تیر بود، او از باری که بردوش مستضعفان سنگینی مینمود احساس درد میکرد، درد تورم، درد گرانی، بهشتی از همه چیز سخن گفت، و راهحل مینمود. بغض استکبار بر روی هم تلمبار میشد و فشردهتر میگردید. تا با انفجاری سهمگین مبدل شد.
آن شب هالهای از نور صورت چون روحش را نورانیتر میکرد. هرلحظه که میگذشت او به مَحمِل سرخ شهادت نزدیکتر میگشت. نمیدانم به چه میمانست، او در آن شب که جاودانه شد به روح شبیه بود یا به وحی، یا به لحظهای که رسولالله از غار حرا خارج شد، یا به ابراهیم که از آتش بیرون آمد یا به عیسی آن زمان که عروج کرد، یا به موسی آنگاه که کلیم شد و نور دید و یا به خود، به بهشتی آن زمان که زنده، زنده سوخت، و دود آتش عشق شهادت او و یارانش سرشک دیدگان امت ما را تا انتهای تاریخ جاری ساخت.