-
جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۰ ب.ظ
دفتر تبلیغات ابتدا یک ارگان انقلابی بود؛ اما آرام آرام به ارگانی با رنگ روشنفکری تبدیل شد که از هدف اصلی خود بازماند اما امروز این وضعیت را ندارد و تغییراتی به وجود آمده لیکن هنوز رسوباتی از آن تفکرات باقی مانده که تا کاملاً جمع نشود کار به درستی انجام نخواهد شد.
اشاره:
اکنون که نظامی به نام جمهوری اسلامی ایران توانسته پایههای نظام سلطه را به لرزه افکند، دشمنان آن دائماً به ابزار و روشهای نوینی متوسل میشوند که از طرفی پایههای دینداری جوانان را سست کرده و از طرف دیگر انقلاب اسلامی را از محتوا تهی کنند. حال در این جنگ باورها، تبلیغ درست و منطقی دین میتواند برگ برنده اشاعه صحیح اسلام در بین نسل جوان باشد، بدیهی است که این امر مهم در نظام سیاسی شیعه وظیفه اصلی روحانیت بهشمار میرود و بر کسی پوشیده نیست که باوجود تمام تلاشها در این زمینه، نهادهای متولی تبلیغی و در رأس آن دفتر تبلیغات اسلامی دچار ضعف و ناکارآمدی شده است.
در بیان اهمیت تبلیغ و شناخت جریانات تبلیغی از دوره پهلوی تا کنون پژوهشگر پایگاه تخصصی جریانشناسی اسباط گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین مصطفی اسکندری استاد حوزه علمیه قم ترتیب داده که متن آن در ذیل به خوانندگان گرامی تقدیم میگردد.
اسباط: لطفاً از سابقه تبلیغی و تجربیات خود در این زمینه توضیحاتی ارائه بفرمایید.
تبلیغ را رسما از سال ۵۵ در شهرستان تویسرکان آغاز کردم؛ اما بعد از سال ۵۶ و همزمان با انقلاب، تبلیغ هم عمدتاً به مسائل انقلابی مربوط شد. بعد از پیروزی انقلاب هم در دوران جنگ عمدتاً در کارهای تبلیغی مشغول بودم و در قالب رزمندگان اسلام به عنوان طلبهای کوچک در جبههها حضور داشتم. بعد از اتمام جنگ هم ۱۰ سال در دانشگاه ها و بعد از آن هم در میان مردم، شهرها و استانهای مختلف کشور به تبلیغ پرداختهام.
اسباط: در بین نهاد های تبلیغی که در حوزه وجود دارد آیا با نهادی همکاری خاصی داشتهاید؟
در زمان جنگ دفتر تبلیغات و مدرسه فیضیه از نهادهایی بودند که اعزام مبلغ انجام میدادند بعد از انقلاب هم گاهی از سوی دفتر تبلیغات، دفتر عقیدتی ـ سیاسی سپاه و دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها و نهادهای تبلیغی مختلف دیگری به تبلیغ اعزام شدم.
اسباط: به نظر شما آموزشهایی که در حوزه علمیه داده میشود چقدر برای یک مبلغ کافی و مفید است و آیا این آموزشها میتواند پاسخگوی نیاز مردم باشد؟
این آموزشها لازم است اما کافی نیست. چراکه یک سری از آموزشها تخصصی است و زمینه ورود مبلغ به مباحث و شرایط را برای مطالعه، تسلط بر مسائل کتاب و سنت آماده میکند؛ اما بالاخره مسائلی که میخواهیم برای مردم بیان کنیم نیاز به اطلاعات بهروزی مانند روانشناسی، مردم شناسی، اطلاعات دقیق از اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه هدف و همچنین شناسایی خرده فرهنگهای آن وجود دارد که طلبه باید به آن مجهز شود که تنها راه بهدست آمدن این اطلاعات مطالعه و آموزش دقیق و بهروز است است.
علاوه بر این از آنجایی که اموزشهای اولیه در حوزه بیشتر ادبیات و فقه و اصول است و در زمینه تفسیر، کلام و روایات مقدار کمتری کار میشود لذا برگزاری کلاسها و آموزشهای تکمیلی در این زمینه ضروری است.
اسباط: امروز شاهد آن هستیم که نهادهای مختلف تبلیغی وجود دارد لیکن بسیاری از مناطق روستایی، مدارس و حتی شهر هنوز مدارس و روستاها و دانشگاه های ما مبلغ و روحانی ندارند. نقطه ضعف اصلی این نهادها در چیست؟
نهادهایی تبلیغی در دانشگاهها و مراکز دیگر به این دلیل به وجود آمد که تا قبل از انقلاب نهاد این چنینی وجود نداشت و از سویی یک مرکز لازم بود که به وسیله آن بعد از هماهنگیها مبلغ و روحانی اعزام شود. درحال حاضر سه نهاد عمومی در عرصه تبلیغ فعال هستند که یکی از آنها دفاتر مراجع عظام است که از قبل از انقلاب هم بودند. علاوه بر این دفتر تبلیغات و سازمان تبلیغات هم در این زمینه فعالیت دارند. فعالیت های تبلیغاتی پیش از انقلاب نظم و انضباط دقیقی نداشت و کسانی به منظور تبلیغ اعزام می شدند که تحصیلات کافی نداشتند و حتی ممکن بود خطوط فکری انحرافی را منتشر کنند، به همین منظور دفتر تبلیغات به صورت خودجوش و بعد از آن سازمان تبلیغات شکل گرفت و از همان ابتدا تصمیم بر این شد که آموزش هایی برای طلاب صورت گرفته و کمبودهای طلاب جبران شود.
یکی از مشکلاتی که نهادهای تبلیغی دارند عدم اطلاع از وضعیت کشور است، تعداد روستاها و شهرها و مساجد نیاز به یک جامعه آماری دقیق دارد که این نهادها از آن بی اطلاع اند. علاوه بر این داشتن یک پرونده تبلیغی برای هر روستا و منطقه از جمعیت، فرهنگ، فرقه های اسلامی و ادیان مختلف باید به صورت پرونده مشخص شده و چکیدهای از این پرونده ایجاد شود. با داشتن چنین پروندهای میتوان چکیده پرونده را در اختیار طلابی که به منطقه اعزام میشوند قرار داده و به این صورت طلبه با دانش و آگاهی در منطقه حضور پیدا کند و در پایان دوره تبلیغ هم خود همین طلبه گزارش را به پرونده اضافه کند که در این صورت هم بیگدار به آب زده نمیشود و هم کار و اقدامات تکراری انجام نمیشود.
ناهماهنگی بسیاری در بین نهادهای تبلیغی وجود دارد که سبب موازی کاری شده و نشان میدهد که خود این نهادها از نهاد دیگر و از مناطق تبلیغی اطلاعی ندارند، مناطق بسیاری وجود دارد که هیچ طلبهای از آن گذر نکرده است و هیچ کدام از این سازمانها از دیگری خبر ندارد و مناطق دیگری هم وجود دارد که انرژی طلاب هرز رفته و مفید واقع نمیگردد.
دفتر تبلیغات در قم کار میکند و در چند استان دفتر دارد و کارهای دیگری به جز اعزام هم دارد؛ اما سازمان تبلیغات صرفاً به همین منظور ایجاد شد واین سوال ایجاد میشود که این سازمان عریض و طویل در طول سال مشغول چیست و لازم است که کارمندان و نیروهای خود را بسیج کند و به یک جمعبندی جامع در رابطه با وضعیت تبلیغی مناطق مختلف به دست بیاورد.
مشکل بعدی هم این است که این سازمانها هر کدام دورههایی دارند که نیاز به بررسی فکری دارند، دفتر تبلیغات ابتدا یک ارگان انقلابی بود؛ اما آرام آرام به ارگانی با رنگ روشن فکری تبدیل شد که از هدف اصلی خود بازماند اما امروز این وضعیت را ندارد و تغییراتی به وجود آمده لیکن هنوز رسوباتی از آن تفکرات باقی مانده که تا کاملاً جمع نشود کار به درستی انجام نخواهد شد.
گروههای تبلیغی که به صورت خودجوش و به فرمایش آتش به اختیار رهبر معظم انقلاب تشکیل شد که معتقد بودند این سازمانهای تبلیغی به درستی و به صورت کامل به وظایف خود عمل نمیکنند و به همین دلیل خود به صورت خودجوش گروههای تبلیغی را ایجاد کردند.در فضای جدید دفتر تبلیغات نیز سعی میشود که از ظرفیت این گروهها استفاده شود.
اسباط: زمانی که حضرت امام به کمک طلبهها نهضت را پیش میبردند روحانیانی بودند که دین را تبلیغ میکردند؛ اما کاری به شاه و طاغوت نداشتند و درخط انقلاب نبودند. پیشینه و سبقهای از این گروهها گفته و بفرمایید چگونه است که هنوز چنین روحیه ای در برخی از نهاد های تبلیغی وجود دارد؟
برخلاف حوزه علمیه نجف که رسم تبلیغ نداشت، تبلیغ از سنتهای حسنه حوزه علمیه قم بوده که در زمان آیتالله بروجردی بسیار تقویت شده و در دو قالب اجرا میشود. یکی از آنها قالب نوشتاری و مکتوب است مانند کتابها و مجلات تبلیغی از جمله مجله مکتب اسلام در قم که از سوی دارالتبلیغ پشتیبانی میشد. اما عمده تبلیغ به صورت شفاهی و در قالب وعظ و خطابه بود که کار موفقی هم بهشمار میرفت انقلاب و حفظ دین محصول همین جلسات این چنینی بود.
خود این تبلیغات شفاهی هم به دو صورت انجام میشد. بخشی از آنها منبریهای برجستهای بودند که جلسات بسیار گسترده و با جمعیت زیادی در زمان منبر آنها برگزار میشد، بخشی هم طلبههای معمولی بودند که جلسات گستردهای نداشتند؛ اما همین محتوای تبلیغی را در قالب دورهمیها و جلسات کوچک ارائه میدادند لیکن بعد از انقلاب از این موضوع غفلت شده است در صورتی که قبل از آن طلبهها در هیئتها حضور فعال داشتند و پایههای انقلاب از همین جلسات بهوجود آمد.
منبریهای پیش از انقلاب را هم می توان به سه قسم تقسیم کرد.
بخشی از آنها منبریهایی بودند که دنبال تبلیغ اسلام بودند؛ اما اسلام سیاسی کاری نداشتند و در احکام شرعی و عقاید باقی ماندند مانند مرحوم کافی، عبدالرضا حجازی، مرحوم ال طه و مرحوم برقعی که در سراسر کشور فعال و در کار خود موفق بودند.
بخش دیگری بودند که هم تبلیغ اسلام میکردند و هم اسلام سیاسی را بیان میداشتند، مانند مرحوم فلسفی، شهید مطهری، شهید باهنر، شهید مفتح، آیت الله خامنهای و امثال این شخصیت ها که رژیم برای آنها ممانعت ایجاد می کرد و مشکلات بسیاری را تجربه کردند.دسته سومی هم حضور داشتند که وعاظی بودند که معمولا سواد هم نداشتند و جانب حکومت را میگرفتند که جلساتشان هم چندان مشتری نداشت، البته شاید بتوان در میان آنها افراد تحصیل کرده هم دید اما چندان طرفدار نداشتند مانند امامی که در زمان پیش از انقلاب در تهران امام جمعه بود.
البته در زمان قبل انقلاب هم شخصیتهایی بودند که جز مراجع حساب نمی شدند اما بسیار در کار خودموفق بودند و هر جایی برای تبلیغ می رفتند یک شبکه محسوب می شدند مانند آیت الله شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی که اگر زندان و تبعید نبود و در قم بود بیش از سازمان و دفتر تبلیغات مبلغ اعزام می کرد.
علاوه بر اینها در قبل از انقلاب سازمان هایی تاسیس شده بود که از مشهورترین آنها دارالتبلیغ بود که چیزی که در اساسنامه آن آمده بود تربیت مبلغ بود و جایی برای اعزام مبلغ نبود.
دارالتبلیغ اسلامی
دارالتبلیغ اسلامی از آنجایی که در آن زمان نمیتوانست بدون اجازه رژیم عمل کند قشر اسلامی از خود امام راحل گرفته تا سایر طلاب و روحانیون به این مرکز بدبین بوده و اما و اگرهایی به آن وارد میکردند. دیدگاه بدبینانه این بود که بسیاری معتقد بودند که این نهاد جایگزین سازمان وعظ و خطابهای است که شاه بنا داشت راه اندازی کند. دیدگاه خوشبینانه هم این بود که حتی اگر در نظر بگیریم که این مرکز با رژیم وقت هماهنگ نبوده حداقل همه واقف بودند که این نهاد انحرافی از انقلابیگری بود و به همین دلیل انقلابی ها حاضر به همکاری با آنجا نبودند. این مرکز تنها دو دوره نیرو گرفت و ادعا داشتند که می خواهند برای تبلیغ داخل و خارج نیرو تربیت کنند اما اینکه چه میزان موفق بوده اند مشخص نیست.
اسباط: این جریان حداقلی که اسلام را منحصر به اسلام فردی میداند و کاری به اسلام سیاسی و اجتماعی ندارد آیا در بعد از انقلاب هم در قالب سازمان ها و نهادهای تبلیغی ادامه داشته است؟
اینکه عده ای قبل از انقلاب اسلام را تبلیغ می کردند اما اسلام سیاسی را تبلیغ نمی کردند لزوما به این معنا نیست که سکولار و اسلام حداقلی قائل بودند، گرچه نتیجه آن با سکولاریسم یکی می شد اما به سکولاریسم قائل نبودند.
ابتدا با شکل گیری دفتر تبلیغات این مشکل وجود نداشت چرا که تفکرات انقلاب با هم موضع گیری نکرده بودند. اما بعد از اینکه تفکرات روشنفکری به وجود آمد به سمت سکولاریسم حرکت کردند لیکن سکولاریسم خیلی حاد نبود. سالهای بعد از جنگ دفتر تبلیغات و خصوصاً در دوره شکلگیری روزنامههایی مانند انتخاب یا در دور اول شکلگیری دانشگاه باقرالعلوم مشاهده میکنیم که تفکرات سکولار قویتر شد. بخشی از آن هم به شکل گیری کتابخانه سیاسی باز میگردد که بین دفتر تبلیغات و سید مهدی هاشمی مشترک بود.
سید مهدی هاشمی یک آدم بسیار تشکیلاتی بود که در حقیقت برنامه و سیر مطالعاتی که دفتر تبلیغات میداد بر اساس مذاق خود این فرد بسته شده بود و سیر مطالعاتی که به اعضای این کتابخانه میدادند آزاد نبود. بعد از اینکه یک دوره مطالعاتی تمام میشد از بین کسانی که خلاصههایی از این سیر مطالعاتی داده بودند مصاحبههایی ترتیب داده میشد و براندازیهایی از نظر فکری ایجاد میکردند و اگر فرد در مصاحبه از نظر چیزی که مورد نظر آنها بود پذیرفته و بعداً به عنوان کادر وزارت خارجه به کار گرفته و مشغول به کار میشد.
در حقیقت بخشی از بنیان اصلی انحراف از اینجا شکل گرفت. بعد از اختلافاتی که شکل گرفت و دستگیری سید مهدی هاشمی این کتابخانه دو بعدی شد که بعد منحرف آن منحل و بعد دیگر در دفتر تبلیغات فعال شده و زمینه شکل گیری دانشگاه باقرالعلوم شد.
زمانی این تفکرات بسیار شدید شد و کسانی مانند حسین بشیری که نئو مارکسیست بود در دانشگاه باقرالعلوم تدریس میکردند و به همین دلیل در بسیاری از تحصیل کرده های آنجا هم هنوز رسوبات این تفکرات وجود دارد.