-
جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ
لیبرالیسم جهانبینىِ اجتماعى، سیاسى و اقتصادى است که در قرون هفده و هجده میلادى در غرب پدید آمد. این مکتب صورتى از اندیشه دموکراسى است که به لحاظ حقوقى و اجتماعى به نوعى فردگرایى معتقد است.
جریان شناسی لیبرالیسم
لیبرالیسم
لیبرالیسم به مساوات شهروندان در قبال قانون، ز، آزادی معتقدات سیاسی، اجتماعی و مذهبی، آزادی احزاب و رقابت آنها برای حصول اکثریت پارلمانی، دستگاه قضائی مستقل، رعایت حقوق بشر، اجراء سکولاریسم از راه استقرار حکومت مدنی یا عرف (غیرمذهبی)، آزادی پرستش یا عدم اعتقاد به خدا، تکثرگرایی و اقتصاد بازار آزاد معتقد است اما مهمترین اصل برای آنان همان آزادی است. البته بسیاری از این اصول، در حد حرف و شعار باقی مانده و هیچگاه اجرا نشدهاند.
لیبرالیسم در مفهوم معاصر آن، مجموعهای از عقاید و آموزهها نیست که مردم با انتخابی آگاهانه بدان گردن نهند، بلکه شیوه نگرشی به جهان اجتماعی و مجموعه مفروضاتی درباره آن است که چنان طبیعی و تدریجی توسط فرد جذب میشود که او مطلقاً بر وجود چنین فرضیاتی آگاهی ندارد.
شاخههای لیبرالیسم
لیبرالیسم دارای سه شاخه به شرح زیر است:
اول: لیبرالیسم اقتصادی؛ یعنی افراد را از نظر فعالیت اقتصادی آزاد بگذارند تا هر کسی بنابر ساخت طبیعیاش به دنبال منافع خود برود؛ این سودطلبی شخصی در مجموع باعث تنظیم منافع جمعی خواهد شد. گویا طبیعت یا خداوند نوعی هماهنگی بین منافع فرد و جامعه بهوجود آورده است.
تنها حدی که میتواند آزادی اقتصادی و سودطلبی مردم را محدود کند، آزادی اقتصادی دیگران است. لیبرالیسم اقتصادی همان «کاپیتالیسم» یا »سرمایهداری» است.
دوم: لیبرالیسم سیاسی؛ یعنی تنها وجه مشروع حکومت آن است که بر رأی مردم و بر اساس خواست اکثریت آنان شکل بگیرد. هم قانون آن، بر اساس خواست مردم نوشته شود و هم مجریان بر اساس خواست مردم انتخاب شوند. لیبرالیسم سیاسی همان چیزی است که امروز تحت عنوان «لیبرال دموکراسی» از آن یاد میشود.
سوم: لیبرالیسم فرهنگی؛ یعنی قدرتی فوق قدرت عقل وجود ندارد. هرگونه نفی و اثباتی در باب پدیدههای عالم باید در محکمه عقل باشد. در لیبرالیسم فرهنگی نوعی بیمهری نسبت به وحی و شهود دیده میشود. انسان از مرحله بندگی خدا، به نوعی خدایی ارتقا پیدا میکند. لیبرالیسم بر این باور است که انسان خودبسنده است و میتواند خودش مشکلات خود را حل کند.
باید توجه داشت که از حیث اندیشهای پذیرفتن یک شاخه از لیبرالیسم مستلزم، پذیرفتن شاخههای دیگر نیست. بر این اساس، ممکن است فردی در یک شاخه لیبرال باشد اما در شاخههای دیگر لیبرال نباشد.
ورود لیبرالیسم به ایران
لیبرالیسم تفکری غربی و بیگانه است که از اروپا وارد جهان اسلام شده است. شروع ورود لیبرالیسم به ایران را باید از دوران مشروطه پی گرفت؛ زمانی که عدهای از اولین روشنفکران ایرانی، سفرهایی به دیار فرنگ داشتند و آشنایی ابتدائی با مظاهر تمدن غرب و از جمله با لیبرالیسم پیدا کردند و این تفکر را وارد ایران کردند. اما رشد لیبرالیسم در ایران، به دوره بعد از انقلاب و در دو مقطع حکومت کارگزاران و اصلاحطلبان برمیگردد. البته لیبرالهای ایرانی، در اصل اعتقاد به روشهای لیبرالی، از یکدیگر متمایزند و نمیتوان همه را در اعتقاد به لیبرالیسم در یک سطح دید.
مهمترین ویژگیهای لیبرالهای ایرانی
لیبرالهای ایرانی از هر دسته و گروهی که باشند، کم و بیش در یکسری ویژگیها اشتراک دارند که مهمترین آنها از این قرار است:
الف: باورمندی به توان غرب و لزوم تقلید از غرب
در این که غرب دارای توانمندیهای مادیِ خاص است، نمیتوان شک کرد اما این به معنای ناتوانی دیگران از کسب توانمندی و رسیدن به رشد و توسعه مادی نیست. لیبرالهای ایرانی معتقد به انحصار توانمندی غرب و در مقابل به ناتوانی نیروهای خودی قائلند؛ از دید بسیاری از آنان، توانمندی امری منحصر به غربیها است و غیر آنان چنین استعدادی ندارند، مگر اینکه به سلک غربیها درآیند و به روش آنان تأسی جویند. به همین جهت است که برای جبران ناتوانیهای خود، تقلید از غرب را پیشنهاد میکنند. برای نمونه، میرزا ملکمخان معتقد است:
شرط فرزانگی آن است که آیین اروپایی را از جانِ دل بخریم و جهت فکری خود را با سیر تکامل تاریخ و روح زمان دمساز کنیم.
همچنان که از نظر وی:
در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکری، حق نداریم در صدد اختراع باشیم، بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم و در جمیع صنایع از باروت گرفته تا کفشدوزی محتاج سرمشق غیر بوده و هستیم.
نمونه دیگر سیدحسن تقیزاده است که میگوید: «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس.»
این ویژگی نه فقط مربوط به اولین لیبرالهای ایرانی، بلکه امری ساری و جاری در اکثر لیبرالهای ایرانی در طول تاریخ است. نمونهای از این مسأله را میتوان در یکی از سخنرانیها سیدمحمد خاتمی در مورد توسعه مشاهده کرد که گفت:
توسعه به معنی امروزش میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است، اگر آن تمدن آمد، توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن کسانیکه میگویند ابتدا باید «خرد» غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر «خرد» و «بینش غربی» باید «منش غربی» متناسب با این بینش را نیز پذیرفت… امروز به جرأت میتوان گفت: در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی را کرده است، هیچ تحول کارساز پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی «تجدد» است… باری شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با آن، آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامینظیر هنوز از آن محروم هستیم.
از دید برخی لیبرالها:
ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم.(۹) (و لذا) همانطور که در بخش ورزشی مربی خارجی به کشور میآوریم، در اقتصاد نیز نیازمند به آوردن مدیران اقتصادی خارجی هستیم«.
ب: مرعوب بودن نسبت به قدرت نظامی غرب
دیگر ویژگی لیبرالهای ایرانی این است که مرعوب غرب، خصوصاً مرعوب قدرت نظامی آن هستند. برای مثال، آقای ظریف وزیر امور خارجه ایران که به مناسبت ۱۳ آبان در سال ۱۳۹۲ در تالار علامه امینی دانشگاه تهران سخنرانی میکرد، در پاسخ به سؤال یک دانشجو چنین گفت:
آیا فکر کردید آمریکا که میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی را از کار بیاندازد، از سیستم دفاعی میترسد؟ آیا واقعا به خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمیآید؟(۱۱)
نمونه دیگر، تأکید مکرر برخی از مسئولین دولت تدبیر و امید، بر این مطلب است که برجام سایه جنگ را از سر ملت ایران رفع کرد. با اینکه آمریکا در سالهای اخیر هیچگاه به طور جدّی قصد جنگ با جمهوری اسلامی ایران را نداشته است.
ج: پذیرش سلطه آمریکا
دیگر ویژگی این گروه پذیرش سلطه مستکبران و در رأس آنان آمریکا بر جهان است و حتی برخی از این افراد بدان تصریح کرده و گفتهاند:
آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است.
این دیدگاه بر تفکر تهیهکنندگان کتاب «مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه»، نیز حاکم بوده است و لذا گفتهاند:
امروزه بر همه مسئولین جمهوری اسلامی ایران اثبات شده که کشورمان در تقابل با قدرت آمریکا و اسرائیل، با حالت انزوا و صرفاً متکی بر خود، قادر نخواهد بود مسائلی از قبیل فقر، بیکاری، عدم توسعه، عدم تولید، عدم صادرات و… را حل نماید. حل معضلات فوق، در همه جهان با اتصال به اقتصاد جهانی و بهرهبرداری از سرمایهگذاری و تکنولوژی خارجی، مقدور و ممکن میباشد.» این تفکر به جای تکیه بر توان خودی، چشم به بیگانه دوخته و به قول حافظ «آنچه خود داشت/ ز بیگانه تمنا میکرد». از دید آنان: «هر گونه تعبیر نوازندگی خارج از ارکستر بینالمللی، به خارج کردن جمهوری اسلامی ایران از فهرست کشورهای مطمئن برای سرمایهگذاری و به اطلاق کشوری با درجه ریسک بالا و به کشوری که صدور تکنولوژی به آن خطرناک است و از این قبیل تبدیل میشود که وقوع چنین حالاتی سمّ مهلک برای هر برنامه توسعه در نسخه قدرت ملی میباشد
نویسنده دیگری میگوید:
»اگر نخبگان سیاسی یک کشور تصمیم گرفتند تا از مخزن ثروت، کار، فنآوری و توانایی جهانی بهرهبرداری کنند، به لحاظ سیاسی باید با آن هماهنگ و همسو باشند»(۱۵) (چون) «سرمایه، فنآوری، نوآوری مدیریت کالاهای راهبردی، کیفیت تولید، کارآمدی حملونقل و انتقال فنآوری، عموماً نزد قدرتهای بزرگ اقتصادی است… (چون) رشد و توسعه و رقابت اقتصادی، بدون همکاری با قدرتهای بزرگ اقتصادی امکانپذیر نیست… هر اندازه که با قدرتهای بزرگ، مشکل سیاسی و امنیتی وجود داشته باشد، روابط اقتصادی نیز تحتالشعاع قرار میگیرد و بهرهبرداری محدود خواهد بود.«
حتی اگر این هماهنگی مستلزم دست کشیدن از آرمانها و عقاید باشد. بر این اساس، انقلاب اسلامی نیز راهی جز دست کشیدن از آرمانهایش ندارد، زیرا:
تفکر اسلامی با سرمایهداری، نظم موجود بینالمللی و مناسبات قدرت در خاورمیانه بسیار مشکل دارد. واقعیت این است که اگر کسی و حکومتی بخواهد به تمامی اصول و مقررات اسلامی عمل کند، طبعا نمی تواند با غرب همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد. موضوع را پیچیدهتر کنیم. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با نظم موجود جهانی و ماتریس قدرت و ثروت آن، نه آنکه اختلافی دارد، بلکه در تضاد اصولی است. فرآیندهای جهانیشدن با ماهیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران در تناقض است… جمهوری اسلامی ایران برای پیشرفت، باید پارادوکس خود را با غرب حل کند.
د: دستکشیدن از تفکر انقلابی
اگرچه فرض شود که جریان لیبرال کشور، ابتداء انقلابی بوده اما امروز دیگر انقلابی نیست، بلکه جریانی خسته از انقلاب است، بلکه انقلاب را منشأ مشکلات کشور میداند. برای نمونه، تهیهکنندگان کتاب «مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه» معتقدند:
بازبینی موضعگیری رهبران عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران از هفته آخر اردیبهشت ماه تا دهم خرداد ۱۳۸۲، نشان میدهد که از منظر بازیگران اصلی و حتی فرعی بینالمللی، ایران به عنوان بازیگری معترض و تعارضجو مطرح است. بازتاب این نگرش در کلیه عرصههای زندگی اجتماعی ـ سیاسی ایران و حتی در حوزه رد درخواست ویزای شهروندان ایرانی به کشورهای اسلامی منطقه نیز متجلی است» و لذا چارهای نیست جز اینکه «ایران ذاتاً باید طرفدار تغییر وضع موجود خود در قالب حفظ وضع موجود بینالمللی باشد. تعارضگری ستیزجویانه به انحطاط ایران دامن خواهد زد.
خستگی این جریان از انقلاب به حدی است که آنان حتی حاضرند شعار عدالت را که یکی از اصلیترین شعارهای این انقلاب بود، به پای توسعه فدا کنند و بگویند:
تغییر گفتمان (لحن توأم با التزام عملی) در سیاست خارجی و جهتگیری آن از سیاستهای عدالتجویانه به سیاستهای رشد و توسعه اقتصادی ـ فرهنگی ـ فنی کشور.
از این دیدگاه انقلاب و استکبارستیزی، امری منفی است و لذا اصول ۱۵۲ و ۱۵۳ قانون اساسی، از زمینههای عدم تعامل با جهان است،چون این دو اصل، انعکاس روحیه انقلابی و مخالف با سلطه قدرتهای استکباری است و هر اندازه که با قدرتهای بزرگ، مشکل سیاسی و امنیتی وجود داشته باشد، روابط اقتصادی نیز تحتالشعاع قرار میگیرد و بهرهبرداری محدود خواهد بود.
پشتوانه نظری سیاستهای دولت تدبیر را همین تفکرات تشکیل میدهد، خصوصاً که غیر از شخص رئیس دولت، برخی دیگر از صاحبان این تفکر، سالها در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت، با وی همکار بوده و امروزه نیز در سمت مشاوران وی قرار دارند.
ه: اشرافیتگرایی
به دلیل آنکه بسیاری از لیبرالها، خود خوی اشرافیت و تجمل دارند، فقط اشراف و قشر سرمایهدار را لایق مدیریت جامعه میدانند، بلکه مدیریت غیر اشراف را عامل مشکلات قلمداد میکنند، گرچه آن مدیر غیراشرافی کارآمدی خود را در عمل هم به اثبات رسانده باشد. یکی از لیبرالها میگوید:
رجال جمهوری اسلامی از بومیترین و محلیترین اقشار اجتماعی ایران بودهاند. اشراف، سرمایهداران، صاحبان صنایع، بانکداران، مالکین بزرگ و زمینداران جزء رجال سیاسی اوائل انقلاب اسلامی ایران نبودند. به تعبیر متخصصین اقتصاد سیاسی، رجال ایران بینالمللگرا نبودند و به جز آیتالله بهشتی و تا اندازهای آیتالله رفسنجانی و حجتالاسلاموالمسلمین خاتمی، عموم رجال سیاسی پس از انقلاب ایران، اطلاعات و بینش گستردهای از جهان و مسائل آن نداشتند.
به عبارت دیگر، از منظر لیبرالها، امام خمینی(ره) که دنیا را مبهوت رهبری خود کرده بودند و یا مقام معظم رهبری(مدظله العالی) که در سختترین شرایط بینالمللی موفق به هدایت صحیح نظام اسلامی شدهاند و دوست و دشمن به بینش و توان آنان اعتراف دارند، اطلاع گستردهای از جهان و مسائل آن نداشتند. شاید از نظر لیبرالها، انقلابی به این عظمت، آن هم در شرایط پیچیده بینالمللی، با چشمبندی مدیریت شده است.
همین ویژگیها، لیبرال ایرانی را به علمگرایی مفرط سوق داده است و باعث شده است بیش از حد به قدرت علوم تجربی معتقد شود، تکنوکرات باشد و تخصص را بر تعهد ترجیح دهد، به حکومت و مدیریت جامعه، نگاهی کاملا غربی و لیبرال داشته باشد و به دنبال ارزشزدایی و هضم در نظم نوین جهانی باشد و رفاه اقتصادی را بر عزت مرجح بداند، و به مدیریت انقلابی که طلایهدار مقاومت و ستیز با استکبار است، اعتقادی نداشته باشد.
جریانهای لیبرالیستی ایران
متأثران از لیبرالیسم را میتوان ذیل دو جریان دستهبندی کرد:
جریان اول: کسانیکه لیبرال خالص هستند. البته ممکن است بیاعتقاد به خدا نباشند و یا احیاناً برخی از فروعات دین را هم انجام دهند اما به اسلام، به عنوان مکتب حیاتبخشی که توان اداره جامعه را دارد، هیچ اعتقادی ندارند.
جریان دوم: کسانیکه بین اسلام و لیبرالیسم جمع کرده و التقاطی شدهاند.
لیبرالهای ایرانی که به دین اسلام به عنوان مکتبی حیاتبخش اعتقاد ندارند، در قالب گروهها و تشکلهای زیر قابل دستهبندی هستند.
جبهه ملی ایران
در سال ۱۳۲۸ شمسی، توسط گروهی متشکل از ۱۸ نفر بنیانگذاری شد که عبارت بودند از:
محمد مصدق، احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره)، محمدحسن کاویانی، دکتر کریم سنجابی، احمد زیرکزاده (مدیر روزنامه جبهه)، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، سیدعلی شایگان، شمسالدین امیرعلائی، سیدمحمود نریمان، ارسلان خلعتبری (شهردار تهران در سال۱۳۳۰)، غروی، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی (روزنامهنگار)، مظفر بقائی، عبدالقدیر آزاد، سید محمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامه کشور)، حسین فاطمی (مدیر روزنامه باختر امروز) و مشار اعظم.
این حزب که از پیوستن چند گروه و حزب کوچکتر به وجود آمده بود به تمام معنی لیبرال بود و رهبر فکری خود را مصدق میدانست.
تفکرات و مواضع جبهه ملی ایران
اساسیترین تفکرات و موضع این حزب، اعتقاد به: «ناسیونالیسم و ملیگرایی»، «جدایی دین از سیاست» و «قانونی بودن سلطنت» بود. این جبهه با انقلاب خوب نبود و از روی ناچاری به موج انقلاب پیوست و به زودی نیز از آن جدا شد. اوج رویارویی آنان با انقلاب و اسلام را میتوان در مخالفت این گروه با لایحه قصاص دید که در اعلامیهای آن را «حکمی غیرانسانی» نامیدند. امری که سبب شد امام خمینی(رضوانالله تعالی علیه) حکم به ارتداد آنان نماید. جبهه ملی تغییرات متعددی داشته ولی فعالیت آن در داخل کشور غیر قانونی است اما در خارج از کشور و عمدتاً در فضای مجازی به فعالیت علیه نظام مشغول است.
دفتر تحکیم وحدت
«دفتر تحکیم وحدت» یا «اتحادیه انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویی سراسر کشور»، یک سازمان دانشجویی است که در سال ۱۳۵۹، انجمنهای اسلامی بیستودو دانشگاه آن را تأسیس کردند اما تشکیل آن به صورت رسمی، در سال ۱۳۶۱ اتفاق افتاد. آنچه زمینهساز تشکیل این سازمان شد، توصیههای مکرر حضرت امام نسبت به «تحکیم وحدت» بین اقشار مختلف جامعه بود.
بر اساس اساسنامه اولیه دفتر تحکیم، این سازمان با اهداف «اصلاح جامعه بر طبق دستورات اسلام، تلاش در ایجاد دوستی و اتحاد بین افراد مسلمان، مخصوصاً جوانان روشنفکر، انتشار حقایق اسلامی به وسیله ایجاد مؤسسات تبلیغاتی و نشر مطبوعات و مبارزه با خرافات» تشکیل شد. اولین شورای مرکزی، از بیطرف، میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، سیدزاده و محمود احمدینژاد تشکیل شد.
دفتر تحکیم وحدت تا آغاز دهه ۱۳۷۰، خط مقدم انقلاب اسلامی در دانشگاهها بود اما پس از آن، بهدلیل فقر ایدئولوژی و خلاء گفتمانی، دچار تحولاتی شد که این پدیده را به سمت چالشهای نوینی با انقلاب پیش برد.
آنچه دفتر تحکیم را به چالش با انقلاب سوق داد، تغییر در اهداف و شعارهای آن بود. این دفتر زمانی به دنبال عدالتخواهی و استکبارستیزی بود اما به سمت و سویی رفت که لیبرالیسم و استکبارپذیری مطالبات اصلی آن شدند و چاره دستیابی بدین مطالبات را در ارتباط با اپوزسیون نظام و همسویی با بیگانگان و رسانههای آنان جستجو میکرد و در نهایت هم به مقابله با نظام کشیده شد.
انشعاب در دفتر تحکیم
در اسفند ۱۳۸۰ دفتر تحکیم وحدت، خود از تحکیم افتاد و به دو جناح منشعب شد: جناح سنتی در طیف شیراز و جناح مدرن در طیف علامه قرار گرفت و هر جناح دارای شورای مرکزی جداگانهای شد. در سال ۱۳۸۱ انجمنهای اسلامی سه دانشگاه رشت، شیراز و شاهرود بهطور جداگانه، در جلسهای در دانشگاه شیراز، شورای مرکزی دیگری را انتخاب کردند. این شورا به طیف شیراز یا طیف اقلیت دفتر تحکیم معروف شد. این جناح معتقد به فعالیت در چارچوب قانون اساسی بود. همچنین به جهت آنکه نشست سالانه شورای عمومیِ طیف اصلی انجمن، در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شده بود، به طیف علامه معروف شد.
عوامل انشعاب در دفتر تحکیم موارد زیر بودند:
– تغییر گفتمان و اهداف و مطالبات؛
– اختلاف درونی و اختلاف بر سرِ ترکیب شورای مرکزی و ارکان دفتر تحکیم؛
– دخالتِ آشکار و حسابشدهی جبههی دوم خرداد، بهویژه چهرههای رادیکال حزب مشارکت در برنامهریزی دفتر.
ادوار تحکیم وحدت
ادوار تحکیم وحدت یا «سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی»، سازمان لیبرال دیگری است که در سال ۱۳۸۲ تشکیل شد. این سازمان توسط کسانی تأسیس شد که قبلاً عضو دفتر تحکیم و عمدتاً از طیف علامه بودند که چون بعد از فارغالتحصیلی نمیتوانستند در دفتر تحکیم فعالیت کنند، برای ادامه فعالیتهای سیاسی، جهت مقابله با نظام، این سازمان را تشکیل دادند.
دبیر این سازمان احمد زیدآبادی بود که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم دستگیر شد و به ۶ سال زندان و تبعید در گناباد و محرومیت مادامالعمر از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی محکوم شد. عبدالله مؤمنی نیز سخنگوی آن بود که به ۶ سال حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
ادوار تحکیم مواضع تندی ضد نظام اسلامی دارد. در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری ایران در موضع تحریم بود اما در دور دوم، از اکبر هاشمی رفسنجانی و در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری، از مهدی کروبی حمایت کرد. این تشکل از طریق پایگاه اینترنتی «ادوار نیوز» به شدت علیه نظام فعال است.
«برگرفته از کتاب جریانشناسی احزاب و گروههای زاویه دار در ایران به قلم مصطفی اسکندری»
(۱). Liberalism
(۲). Individualism
(۳). Liberty
(۴). آنتونی آربلاستر، لیبرالیسم غرب؛ ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر، چ۵، تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۱ش.، ص۶٫
(۵). فریدون آدمیت، فکر آزادی، بیجا، نشر سخن، بیتا، ص۱۰۳٫
(۶). فریدون آدمیت، همان، ص۱۱۳٫
(۷). دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر: غلامعلی حداد عادل، چاپ اول، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۲، ج۷، ص۸۸۹ و ۸۹۰٫
(۸). سیدمحمد خاتمی، «توسعه و آزادی»، متن سخنرانی سیدمحمد خاتمی در سمینار توسعه، روزنامه سلام، سال پنجم، شماره۱۴۳۱، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۵ش، ص۶٫ همچنین رجوع کنید: گفتوگوی اختصاصی شهروند امروز با سیدمحمد خاتمی، شهروند امروز، شماره ۱۷، اول مهرماه ۱۳۸۶٫
(۹). اکبر ترکان در نشست تخصصی صنعت خودرو، دیماه ۱۳۹۳، «ما نمیتوانیم»؛ از رزمآرای پهلوی تا شیرزاد اصلاحطلب»، خبرگزاری تسنیم، کد خبر: ۶۰۷۵۳۰، ۱۳/۱۰/۱۳۹۳٫
(۱۰). محمدرضا نعمت زاده در همایش روز ملی صادرات، مهرماه ۱۳۹۴، «باید مدیر اقتصادی از خارج وارد کنیم»، خبرگزاری تسنیم، کد خبر: ۸۹۳۸۹۰، ۲۸/۷/۱۳۹۴٫
(۱۱). فیلم سخنرانی مذکور موجود است و بخشی از آن نیز در شبکه یوتیوب منتشر شده است.
(۱۲). حسن روحانی، «آمریکاییها کدخدا هستند و با کدخدا بستن راحتتر است»، مشرقنیوز کدخبر: ۲۱۴۵۲۱٫
(۱۳). سازمان مدیریت و برنامهریزی کشورـ دفتر اقتصاد کلان، مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه، معاونت امور اقتصادی و هماهنگی برنامه و بودجه، تهران، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، معاونت امور پشتیبانی، مرکز مدارک علمی و انتشارات، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۴۲ و ۳۴۳٫
(۱۴). مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه، ج۱، ص۳۴۳٫
(۱۵). محمود سریعالقلم، ایران و جهانی شدن چالشها و راهحلها، چ۱، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، ۱۳۸۴، ص ۵۰٫
(۱۶). همان، ص ۱۰۶ و ۱۰۷٫
(۱۷). منبع پیشین، ص ۱۲۶ و ۱۲۷٫
(۱۸). مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه، پیشین، ج۱، ص۳۳۳٫
(۱۹). همان، ص۳۳۹٫
(۲۰). همان، ص۳۵۷٫
(۲۱). ر.ک: محمود سریع القلم، پیشین، ص۹۷٫
(۲۲). همان، ص۱۰۷٫
(۲۳). همان، ص۱۰۸٫
(۲۴). http://advar-news.biz