گفت‌وگو | جان‌مایه دینداری و تقوا مانع افول حوزه علمیه است

واکاوی جریان‌های حوزوی امری است که برای حفظ روند رو به رشد حوزه علمیه و جلوگیری از نفوذ افکار و جریانات منحرف و آسیب‌زا ضروری است و این امر باعث شد تا مصاحبه‌ای با حجت‌الاسلام و المسلمین حسن غفاری‌فر از محققین و صاحب‌نظران این عرصه داشته باشیم. وی در بخش‌های گذشته چرایی وجود این جریانات و نقش عوامل مختلف در به وجود آمدن آن‌ها را تبیین کرد و در این بخش ضمن بیان دیگر عوامل نفوذ، چرایی پایداری و عدم افول حوزه با وجود این جریانات را تحلیل می‌کند. 

 

مصاحبه‌ با حجت‌الاسلام و المسلمین حسن غفاری‌فر

آیا به غیر از انحراف در تفکر و اندیشه، مباحث اخلاقی هم در به وجود آمدن این جریانات نقشی دارند؟ اگر مورد مشخصی هم در این زمینه می‌شناسید، بیان کنید.

بله همه مواردی که عرض شد، در عرصه اندیشه بود همه این حرف‌هایی که مطرح کردم، در عرصه اندیشه بود. دسته سومی هم هستند که این‌ها هم جریانی درست می‌کنند. تا اینجا عرصه اندیشه بین افراط‌ و تفریط را عرض کردم، دسته سوم عرصه اخلاق است، این جریان همه چیز را یاد دارد، همه چیز را می‌داند، اما دنیا و رفاه خود را چکار کند؟ در واقع گرفتار آن است.

عزیزی نقل می‌کرد که یکی از موجّهین و بزرگان انقلاب و حوزه و عرصه اندیشه، یعنی هر طور حساب کنید یکی از برجستگان معاصر است، حتی منتقدان او هم نمی‌توانند این‌ را انکار کنند، نهایت ممکن است که روشش را بگویند که شُل، سفت یا تند است، اما همه اخلاص و علم و همه چیز او را قبول دارند؛ ایشان در پاسخ به یک دیداری که از او شده بود، خواست بازدید داشته باشد؛ نزد آن فرد رفت که به‌ظاهر از دوستان بود؛ گفت وقتی وارد خانه شدند اصرار کرد که این آقای مهمان که عرض کردم از نخبگان و برجستگان است، ایشان را به زیرزمین ببرد، من همه این جریانات را با مثال عینی می‌گویم، ملموس حرف می‌زنم و خیلی گُنگ نمی‌گویم. محافظان او با توجه به سن بالای این شخصیت، مناسب ندیدند که ایشان بتواند این پله‌ها را طی کند چون این مسیر برایش آسیب‌رسان بوده است و وضعیت جسمی خوبی نداشته است. در نتیجه اصرار از صاحب‌خانه و انکار از محافظان صورت می‌گیرد. یکی دو محافظ گفتند که بگذارید ما برویم ببینیم رفت‌وآمد چگونه است، می‌توانیم ایشان را ببریم و بیاوریم؟ داخل زیرزمین رفتند و هم مسیر را شناسایی کردند و هم خانه را دیدند که چه شکلی است، خانه گلیم بود و عکس آقا بود و زندگی ساده بود؛ بالا که آمدند گفتند ما به‌هیچوجه ایشان را پایین نمی‌بریم، بایستی حتماً بالا برویم، بالا که رفتیم دنیای دیگری بود، خانه دیگری بود خانه‌ای اشرافی بود.
این قُماش در حوزه کم نیستند؛ و این‌ها اتفاقاً عامل جوش دادن این دو جریان ضد هستند. لذا شما وقتی به صحنه عمل بروید، یک آدم‌هایی را می‌بینید که با این دو ضد کنار می‌آیند، همین که گفتم دونبش، بعضی‌ها با دونبش سیاسی، بعضی با دونبش عقیدتی، بعضی با دونبش دیگر، جورِ جور هستند.
آقای دیگری را فرد دیگری برایم نقل می‌کرد؛ همه این‌ها را که می‌گویم به سندش اطمینان دارم؛ گفت وقتی در محل کارش می‌روی، هنوز میز و صندلی پدرش که از زعمای پنجاه سال پیش بود شاید داشته باشد، اجازه نمی‌دهد که از این کولرهای گازی جدید استفاده کنند، صندلی، مبل، حیات، همه چیز ساده است؛ اما خانه شخصی او یکی از دو نقطه خوش آب‌وهوای قم هست که چهارصد یا پانصد متر یک خانه تمیز و اَشرافی و اعیانی دارد؛ این‌ها دسته سومی هستند که خطرشان اگر از دو تای اول بیشتر نباشد کمتر نیست.

آدم‌هایی که با خودشان کنار می‌آیند و دو چهره دارند، در حوزه جریان‌ساز نمی‌شوند؟ اینها در ثروت و رفاه هستند؛ این‌ها یک جریان هستند، جریان خشنی هم هستند.

اگر آن حرام است چرا آنجا استفاده می‌کنید؟ اگر حلال است چرا اینجا تظاهر به زهد می‌کنید؟ اگر از امام گفتن خوب است، امام از داخل خانه تا بیرون همین طور بود، اگر خانه بزرگ داشت همه در قم می‌دیدند، وقتی نجف رفت، خانه اندرون او هم کوچک بود؛ اگر جماران رفت، خانه اندرونش هم کوچک بود، فقط حسینیه‌اش گِلی نبود، همین امروز بعد از سی سال از رحلت امام همه می‌توانند بروند و خانه امام را ببینند که امام در این ده سال در چه خانه ساده‌ای در جماران زندگی می‌کرد؛ یک مجموعه خانه ویلایی دو اتاقه یا تراس، دو تا اتاق سه در چهار و یک آشپزخانه معمولی بود؛ این‌طور نبوده است که فقط حسینیه امام گِلی و کاهی باشد. مقام معظم رهبری شاید درون خانه‌اش ساده‌تر از اتاق دیدارش هست.
بنابراین این آدم‌هایی که این‌طور با خودشان کنار می‌آیند و دو چهره دارند، در حوزه جریان‌ساز نمی‌شوند؟ اینها در ثروت و رفاه هستند؛ این‌ها یک جریان هستند، جریان خشنی هم هستند.

جریان دیگر، جریان قدرت است، البته می‌ترسم که این بحث را شفاف‌تر کنم، خیلی مصداق خودش را پیدا کند، شاید هنوز صلاح نباشد؛ شما این روزها اگر شبکه‌های اجتماعی را رصد کنید، یک‌دفعه می‌بینید که یکی از آقایون ظرف دو سه ماه یک‌دفعه رساله مشترک با مراجع عظام چاپ می‌کند؛ دیدار می‌گذارد، جشن می‌رود، سخنرانی می‌کند، این آدم تا حالا به‌عنوان یک استاد برجسته جا افتاده و حالا چطور به سمت این قدرت می‌رود؟ چه کسانی این‌ها را برای گرفتن قدرت بسیج می‌کنند؟ حتی دیدار با نماینده انگلیس را هم انکار نکردند؛ آن تاجر انگلیسی را، رسماً بیانیه دادند و گفتند که ما وقت نداشتیم، ما می‌خواهیم با بین‌الملل ارتباط داشته باشیم، اما وقت نداشتیم؛ یعنی اسم آن را ارتباط با بین‌الملل گذاشتند و انکار هم نکردند. هنوز در قم دفترهایشان راه نیفتاده است، اما خارج از کشور نمایندگی راه انداخته‌اند.
از امام و آقا نمی‌گویم که بگویند همه‌اش از این دو نفر می‌گویند؛ حضرت آیت‌الله سبحانی را نگاه کنید که چند هزار نفر شاگرد در درس خارج آیت‌الله سبحانی هستند؟ من که دهه هفتاد درس خارج می‌رفتم، یعنی حد فاصل سال 69 تا 75 و 76 که دوره اصول می‌رفتم، آن موقع ایشان دو سه دوره قبل از آن شاگرد و تدریس داشت؛ یکی از مراجع عظامی که از دنیا رفت، کنار مرحوم شهید عارف حسینی در اوایل طلبگی، مختصرالمعانی را در حرم، صبح‌ها بعد از نماز صبح شاگرد همین آیت‌الله سبحانی بود؛ صدها کتاب چاپ کرد، رساله او چه زمانی بیرون آمد؟ یعنی با این‌همه دفتر علمی که داشت، دو مؤسسه علمی که دارد، در دو عرصه شاگرد دارد؛ در سه چهار عرصه کتاب دارد، اما می‌بینید که این آقا نه شهرت علمی دارد، نه شهرت استادی دارد.

اما این طرف، این فردی که نام بردم، خودش هم نخواهد، دیگران دارند این کار را می‌کنند، چون گفتیم که دیگران داعیه‌ دارند که یک عده را عَلَم کنند.

یکی از آقایانی که خودش بعداً خیلی خرابکاری کرد، عین سخنرانی‌اش را در سال 1372، گفت ما مرجع انگلیسی نمی‌خواهیم که بعداً خودش اسیر دست همان‌ها شد.

پس به طور خلاصه و مشخص چگونه می‌توان این روزنه‌های نفوذ را تبیین کرد؟

این جریان‌هایی که از بیرون برای نفوذ می‌آیند و وقتی می‌خواهند بیایند آن جریانات را شناسایی می‌کنند، آن‌ها که اهل اندیشه هستند، با اندیشه با آن‌ها کنار می‌آیند، حالا یا اندیشه این طرف افراطی یا اندیشه تفریطی است. آن‌ها که اهل رفاه هستند با رفاه با آن‌ها کنار می‌آیند، آن‌ها که اهل قدرت هستند، با قدرت با آن‌ها کنار می‌آیند.

شما داستان شهرام جزایری را یک بار مرور کنید، این‌که دیگر پنهان نیست، چون‌ که لو رفته است واقعاً با زبان تخریبی هم نمی‌خواهم بگویم؛ رئیس مجلس وقت که بعداً شیخ فتنه شد، آن موقع دست ارتباط با محرومین زیاد داشت؛ در بحث حساب صد امام بود، اموال مجهول‌المالک بود، آنجا نقش داشت؛ رئیس مجلس بود؛ آقای جزایری سیصد میلیون پول نقد به ایشان داد که دستش باز باشد برای مردمی که پیش او می‌آیند.

یا وقتی‌که خدمت فلان بزرگوار در آن بوستان رفت، آن بنده خدا اصلاً اهل این کارها نبود، ولی برای او مؤسسه قرآنی زد. برای فلان فرد برجسته حوزه علمیه قم که از خادمان نظام هست و در دستگاه نظام بود و از موجهین است و از اول انقلاب خانه‌ای که در مسیر خیابان ساحلی دارد، هنوز هم همان خانه را دارد، برای ایشان یک حوزه علمیه زد. همچنین برای فلان آقا سفر کیش درست کرد، برای یکی دیگر سفر کربلا درست کرد.

پس بسترهای اجتماعی یا فکری و یا اخلاقی است، یا قدرت است، یا ثروت است، یا شهوت است، وقتی این بسترها هست، هم خود آدم‌های دارای این زمینه برای شقه‌شقه کردن انقلاب دندان تیز می‌کنند، هم اینکه دشمن هم وجود دارد.

پس در حوزه جریانات زیادی وجود دارد اما اگر شما بگویید حوزه با چه چیز از هم پاشیده می‌شود؟ می‌گویم خیر، این را منصف باشیم و توضیح دهیم؛ خیلی از این آدم‌ها ممکن است که فهم غلط داشته باشند، اما الزاماً انگیزه زدن دین را ندارند و لذا دچار تعارض می‌شوند و وسط راه می‌بُرند؛ یا خودِ بدنه اجتماعی، آن‌ها را به بیراهه می‌کشاند.

حضرت آقا بعد از ایشان صحبت کرد، گفت اگر جامعه مدنی این است، ما برای او جان می‌دهیم. مجله اقتصاد آن‌طرفی‌ها مقاله زدند و گفتند آقای رییس جمهور تکلیفت را با ما مشخص کن، جامعه مدنی یا مدینه النبی؟

مثلاً یکی از این‌ها که نام بردم، اخیراً با یک صنفی از عزیزان مملکت ما و یکی از گروه‌ها دیدار داشته است، این آدم تا حالا دو نَبش بود، هم با سنتی بود و هم با مُدرن بود، وقتی امروز که عکس او پخش بشود، آن سنتی می‌گوید که عجب! تو با این‌ها می‌نشینی؟ برای اینکه خیلی گُنگ حرف نزنم، همان آدمی که مشهور شده که باغی بر انقلاب است، کاندیدای سال فتنه نبود اما فرماندهی سال فتنه را داشت، ایشان یک دوره رئیس‌جمهور ما بود، با شعار جامعه مدنی سخنرانی کرد، جامعه مدنی را شما هر چه واکاوی کنید، جز سکولاریسم و اومانیسم از آن در نمی‌آید، چون بر پایه شهروندی است، یعنی مبنای قوانین، قرارداد اجتماعی است و کاری به فرا قرارداد ندارد؛ یعنی نه به خدا کار دارد، نه به قرآن کار دارد و نه چیز دیگر.

یک عده را با خود جمع کرد؛ انگیزه او چه بود خدا می‌داند؟ اما یک عده را با خود جمع کرد تا در همان اولین روزهای دولت او، نشست سران جهان اسلام در ایران اتفاق افتاد، سخنران ایشان بود، گفت من که می‌گویم جامعه مدنی، منظورم مدینه النبی است، حضرت آقا بعد از ایشان صحبت کرد، گفت اگر جامعه مدنی این است، ما برای او جان می‌دهیم. مجله اقتصاد آن‌طرفی‌ها مقاله زدند و گفتند آقای رییس جمهور تکلیفت را با ما مشخص کن، جامعه مدنی یا مدینه النبی؟ ایشان به لحاظ صبغه خانوادگی و شخصی، صبغه طلبگی و دینی داشت اما از جمله افرادی بود که می‌خواست دودره جلو برود، لذا آخر نتوانست خودش را لو ندهد.

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که با وجود این جریانات مخرّب، آیا حوزه رو به تباهی می‌رود یا خیر؟ و دلیل آن چیست؟

چون‌که سر جمع بدنه ملت ما دینی است، مشخص شدن چهره واقعی این افراد دیر و زود دارد اما سوخت‌ و سوز ندارد. رضا شاه با گِل مالیدن بر سر، با رفتن در عزاداری‌ها شروع کرد، با جمهوری شروع کرد و قرار بود که حکومت جمهوری راه بیندازد، اما با دیکتاتوری تمام کرد؛ اما چون‌که جان‌مایه مردم دین‌داری و آزادگی بود، خلاصه بعد از پنجاه سال ساقط شدند.

قارون و سامری دو نفر بودند و دو جریان فرهنگی و اقتصادی راه انداختند، یکی انحراف اقتصادی راه انداخت که قارون بود، یکی هم انحراف فرهنگی و فنّاوری راه انداخت که سامری بود؛ جامعه را دو شِقّه کردند اما اینها دو نفر بودند؛

این را برای چه طرح می‌کنم؟ شاید بگویید این‌طور که تو می‌گویی اصلاً نباید اثری از حوزه باقی باشد؛ می‌گویم که نه جان‌مایه حوزه دین‌داری است، سرمایه او کلام صادقین است؛ همه مردم دنبال این هوا هوس‌ها نیستند، جریان‌سازی برای سامری چند نفر بود؟ یک نفر بود، قارون و سامری دو نفر بودند و دو جریان فرهنگی و اقتصادی راه انداختند، یکی انحراف اقتصادی راه انداخت که قارون بود، یکی هم انحراف فرهنگی و فنّاوری راه انداخت که سامری بود؛ جامعه را دو شِقّه کردند اما اینها دو نفر بودند؛ این هم خیلی باشد ده درصد هستند؛ جامعه را شِقه‌ شِقه می‌کنند، اما جامعه تا یک جایی جلو می‌رود و وقتی موسی(ع) پیدا می‌شود و افشا می‌کند و گوساله را آتش می‌زند آن جامعه به فطرت قبلی خود باز می‌گردد، پس چرا حوزه نابود نمی‌شود؟ به خاطر آن بُن‌مایه‌هایش هست. کدام بُن‌مایه؟ یکی به لحاظ نظری که متصل به قرآن و اهل‌بیت(ع) است، و دیگری هم به لحاظ عملی که عمدتاً افراد حوزوی نیامده‌اند که خدای‌ناکرده بد اخلاقی کنند.

این همه مراجع پاک‌نهاد ما، این همه بزرگان ما در حوزه وجود دارند، آن مواردی که بیان کردم، جزو استثناءها هستند، آن دو مورد را که عرض کردم، هیچ‌کدام مرجع نیستند و حتی استادِ تراز هم نیستند، نان پدر را می‌خورند، نان خانواده و تبار را می‌خورند؛ اما چه آن آقایی که گفتم طبقه پایین و بالای زندگی‌اش فرق می‌کند و چه آقایی که دفتر و خانه‌اش فرق می‌کرد، هیچ‌کدام از مراجع تراز نیستند، هیچ‌کدام از اساتید برجسته ما نیستند.

پس اگر به من بگویید که چرا شما می‌گویید حوزه نباید این گونه که الان هست، باشد؟ جواب من این است که هر چند بدنه حوزه و بزرگان ما سالم هستند و به همین دلیل است که حوزه محکم و استوار است ولی چرا این حرف‌ها را می‌زنیم؟ پاسخ می‌دهم که می‌خواهیم هزینه خود را پایین بیاوریم، چرا قرآن گفت که بعد از نوح «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ»، نستجیر بالله قرآن حرف بدی زده است؟ چرا قرآن داستان حضرت موسی(ع) را بعد از اینکه از رود عبور کردند افشاگری کرده است؟ برای اینکه هزینه بشر بالا نرود؛‌ پس امروز حرف آخر من این باشد که اولاً چیستی تنوّع را گفتم، چرایی آن را هم توضیح دادم، ثانیا در ظاهر طبق این دسته‌بندی نباید اثری از حوزه باشد را توضیح دادم که بدنه ما به لحاظ اندیشه صد در صد اسلامی است، مطابق با قرآن و کلام اهل‌بیت(ع) است، به لحاظ عمل هم اکثریتِ انگیزه‌ها مطابق دین‌داری است، لذا دچار چالش که می‌شوند، آرام‌آرام برمی‌گردند، هزینه داریم اما اصلاح هم داریم، این را برای این گفتم که هزینه‌های خود را پایین بیاوریم و به قول اقتصادی‌ها، بیشینه‌سازی سود و کَمینه‌سازی هزینه اتفاق بیافتد.

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی