برشی ازکتاب | تفسیر به رأی و استفاده نکردن از اجتهاد صحیح شاخصه اصلی جریان التقاطی است

 

در تفکر التقاطی، «دنیا» همان زندگی در نظام سرمایه‌داری و «آخرت»، به معنای نظام عادلانه سوسیالیستی است که بعد از آن نظام برقرار خواهد شد و «خلود»، فانی شدن فرد در طریق تکامل جامعه است؛

 

جریان‌شناسی تفکر التقاطی در ایران معاصر | بخش اول

التقاط

التقاط از نظر لغت، از ریشه «ل ق ط » بر وزن افتعال و به معنای برچیدن، از زمین بر گرفتن، بخشی از گفتار یا سخن کسی را گرفتن و مانند آن است. التقاط کردن، به معنای چیزی را از جایی گرفتن و سخنی را از گفتار کسی گرفتن است. التقاط (cached) در تعریف اصطلاحی، مجموعه یا منظومه‌ای نامتجانس حاوی عناصر مختلفی از آرا، عقاید و روش‌ها، یا آمیزه‌ای از چند روش یا مکتب است که معمولا بدون سنخیت محتوایی و ارزشی، مکتبی ترکیبی، گزینشی و التقاطی پدید می‌آورد؛ یعنی مکتب یا فکر اخذ شده از آرای گوناگون. همچنین به طنز گرد آمده از عناصر ناساز و آرا و اندیشه‌های متناقض نیز گفته می‌شود.

 

شاخص‌های تفکر التقاطی 

تفکر التقاطی ویژگی‌ها و شاخص‌هایی دارد که در زیر به اختصار بیان می‌شود:

١. نامتجانس بودن بخش‌های مختلف اندیشه از نظر عقاید، آرا، روش‌ها و ارزش­‌ها. چنانچه اندیشه یا مکتبی به لحاظ باورها و آرای مثبت یا منفی با امور مختلف ناهماهنگ، مخالف یا نامتجانس باشد یا از نظر روش‌شناسی، بخش‌های مختلف آن ناهماهنگ باشند و ارزش‌های ناهمگون و متضادی را توصیه کند، آشکار می‌شود که اندیشه‌ای التقاطی یا ترکیبی است؛ زیرا اندیشه خالص نمی تواند از نظر سیستم اندیشه ای و منظومه فکری، دچار تضاد و ناهماهنگی باشد.

۲. ترکیب دو یا چند مکتب، دین یا مذهب با یکدیگر؛ مانند ترکیب اسلام با لیبرالیسم یا سوسیالیسم یا ترکیب اسلام با بودا.

٣. تفسیر به رأی، اجتهاد به رأی و استفاده نکردن از اجتهاد صحیح و فقاهت. به عبارت دیگر، دخالت دادن پیش فرض‌­های معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی و هستی‌شناختی مکاتب و ادیان یا مذاهب دیگر و دخالت تمایلات شخصی در تفسیر گزاره‌های دینی و استنباط احکام شرعی. این روش، در مقابل استنباط صحیح و عقلانی و اجتهاد اصولی از دین -یعنی فقاهت توسط مجتهد باتقوا و صاحب صلاحیت‌های اخلاقی و علمی- است.

٤. بدعت‌گذاری و نوآوری نامتجانس در دین یا مکتب اصلی. یعنی نسبت دادن غیر دین یا مکتب و مذهب، به آن دین، مکتب یا مذهب.

۵- انفعال فکری یعنی اثرپذیری از مکاتب و ادیان دیگر و خلاف اصول، منطق و ارزش‌ها و روش‌های مکتب، دین یا مذهب اصلی. بر این مبنا، تفکر یا مکتب التقاطی فاقد اصالت است.

نمونه‌ای از تفکر التقاطی

برای روشن‌تر شدن مطلب، بیان نمونه و مصداقی از اندیشه ترکیبی و التقاطی ضروری به نظر می‌رسد. در این راستا، استاد شهید مرتضی مطهری در مقدمه کتاب «علل گرایش به مادیگری» به چند نمونه از اندیشه التقاطی به شرح زیر اشاره می کند و آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد.

١. در برخی آیات آمده است که تقوا پیشگان کسانی‌اند که به غیب ایمان می‌آورند و نماز را برپا می‌دارند و به آخرت یقین دارند: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ، وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» (بقره: ۳-۴). مفسران اسلامی، غیب را آنچه نادیدنی است (خدا، فرشتگان و .) دانسته‌اند؛ اما در تفکر التقاطی، غیب معهود و شناخته شده، مراحل ابتدایی رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمّی است؛ به این بیان که انقلاب، مرحله‌ای پنهانی دارد که همان رشد تدریجی آن است. در این مرحله، نظام حاکم هنوز مسلط است و مبارزه باید پنهانی باشد تا تغییر تدریجی کمّی به تغییر کیفی دفعی تبدیل شود (اصل چهارم دیالکتیک)، نظام جدید استقرار یابد و انقلاب از مرحله غیب به مرحله شهادت برسد.

این تفکر، یقین به اخرت را نیز چنین تفسیر می کرد: آن‌ها به نظام برتر در مرحله شهادت انقلاب یقین دارند و می‌دانند که این موضع‌گیری‌های خاص و این روش انقلابی، سرانجام آنان را به هدف خویش (نظام برتر) می‌رساند. همچنین در تبیین اقامه نماز نیز می‌گفت: آنان برای تحقق ایمانشان آن پیوستگی را که در زبان مذاهب «نماز» خوانده می‌شود، بر پا می‌دارند؛ زیرا «صلوة» در لغت به معنای نماز نیست، بلکه شکل خارجی پیوستگی و ارتباط بین عناصر انقلابی همراه و نمودهای برتر و قوانین حاکم بر آفرینش است؛ چنان که بعضی زنادقه و باطنیان، ضمن تأویل آیات محکم، مراد از «اقیموا الصلوة» را اطاعت امام و مراد از «صوم» را نگهداری اسرار می‌دانند و به این ترتیب، احکام شریعت را باطل می‌کنند (تأویل).

برخی در نقد تفسیر نماز به پیوستگی، گفته‌اند که در کدام لغت و کدام تاریخ، نماز به معنای پیوستگی میان اعضای یک حزب یا پیوستگی به طور مطلق است؟ آری، قرآن در آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا  …» (آل عمران:۱۰۳) به این پیوستگی توصیه کرده است.

٢. در تفکر التقاطی، «دنیا» همان زندگی در نظام سرمایه‌داری و «آخرت»، به معنای نظام عادلانه سوسیالیستی است که بعد از آن نظام برقرار خواهد شد و «خلود»، فانی شدن فرد در طریق تکامل جامعه است؛ زیرا راه و تکامل جاودان است، هر چند فرد فانی است. در این تفکر، جمله «یَوْمٌ لَا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خِلَالٌ» در آیه ۳۱ ابراهیم، روزگاری تفسیر می‌شود که در آن مبادله و شکاف طبقاتی نیست. با کمترین آشنایی با قرآن می‌توان دریافت که این آیه از روز رستاخیز سخن می‌گوید که نه خرید و فروشی در آن است و نه دوستی و رفاقت ثمر می‌بخشد؛ نه روز دیگری. همچنین قرآن «خلود و جاودانگی» را ویژه مؤمنان و پیشتازان تکامل و انقلاب نمی‌داند، بلکه کافران و منافقان را نیز جاوید و خالد می‌داند. در تفکر التقاطی، جاودانگی آنها چگونه توجیه می‌شود؟

٣. در اندیشه التقاطی، فلسفه تاریخ براساس تضاد دیالکتیک توجیه شده است. همچنین داستان هابیل و قابیل در قرآن، بیانگر فلسفه تاریخ است؛ به این معنا که هابیل، نماینده دوران اشتراک اولیه و دامداری و قابیل، نماینده عصر کشاورزی و مالکیت فردی معرفی می‌شود. می‌توان گفت این گونه تأویلات، در واقع به انکار گزاره‌های دینی شبیه‌تر است تا توجیه آن‌ها.

انواع اسلام‌شناسی

بی تردید ممکن است اندیشه‌ها، مکاتب، ادیان و مذاهب مختلفی باهم ترکیب شوند و گونه‌های متفاوتی از التقاط را پدید آورند. در این میان، از انواع التقاط ترکیب اندیشه‌های غیر اسلامی با اسلام است که گونه‌ای از اسلام‌شناسی انحرافی را شکل می‌دهد. بنابراین، برای درک بهتر مفهوم «اسلام التقاطی»، علاوه بر شناخت مفاهیم گوناگون، شناخت انواع اسلام‌شناسی ضروری است. گونه‌های مختلفی از اسلام‌شناسی وجود دارد که تنها یک مورد آن صحیح است. با نگاهی به تاریخ چهارده قرن اسلام، انواع اسلام‌شناسی را به شرح زیر می‌توان مشاهده کرد.

اسلام‌شناسی ظاهری (ظاهریون، اخباریون)

اسلام‌شناسی ظاهری مربوط به کسانی است که اسیر ظاهر الفاظ کتاب (قرآن) و سنت‌اند، اندیشه شان از حد مفهوم ظواهر الفاظ فراتر نمی‌رود، خیلی سطحی و متحجر فکر می‌کنند، متحجرانه می‌فهمند و برد فهم و اندیشه‌شان در رویارویی با نصوص کتاب و سنت کوتاه است. به این‌ها در تاریخ اسلام، برحسب قرون مختلف، عناوین مختلفی مانند «ظاهریون و اخباریون» داده شده است. این‌ها کسانی‌اند که می‌گویند باید به ظواهر قرآن و حدیث متعبد باشیم و در فهم قرآن و حدیث، همچنان ملا لغتی باشیم که مبادا ذره‌ای از اصل اسلام تخلف کنیم.

صادقانه باید گفت که بسیاری از افراد این گروه، واقعا از اعماق جان و قلبشان به اسلام عشق می‌ورزند. این مقید بودن آن‌ها به این که از ظواهر قرآن و حدیث یک سر مو آن طرف نروند، از روی احساس تعهد دینی است؛ ولی عیب کارشان این است که برداشتی که این‌ها از اسلام دارند، هرگز نمی‌تواند پاسخگوی مسائل فرد و جامعه در طول قرن‌ها و در عرض جغرافیایی بشری باشد. این گروه برای پاسخ بسیاری از مسائل مستحدثه در می‌مانند.

اسلام‌شناسی قیاسی، اصحاب رأی و قیاس

شکل دوم از شناخت اسلام، اسلام‌شناسی کسانی است که از روی استحسان، از روی رأی و از روی قیاس با نصوص اسلامی روبه رو شدند. از این رو، روش یا مکانیزم برداشت احکام اسلامی و در واقع اسلام‌شناسی آنان، نادرست بوده است. در طول تاریخ چهارده قرن اسلام از اواسط قرن اول یا ابتدای قرن دوم، این افراد و گروه‌ها پیدا شدند و به آنها اصحاب رأی و قیاس گفته‌اند. میان این گروه نیز افراد باورمند به اسلام، پاک نیت و با ایمان فراوان است.

همچنین میان این‌ها افراد زاهد عابد باتقوای فراوانی بودند؛ اما زهد و عبادت و تقوای ایشان بر همان مبنای نادرست و برداشت ذهنی قبلیشان از اسلام بوده است. آن صوفی خانقاه‌نشین، متواضع حصیرنشین، خاک‌نشین، بامحبت، باصفا که برداشتش از اسلام، قرآن و حدیث، برداشتی از قبیل برداشت اهل رأی و قیاس بوده است یعنی قبلا از زندگی صوفی مآبانه خانقاهی خوشش آمده، آن را پذیرفته است.

درواقع اگر قرآن این روش را می‌گفت یا تأیید می‌کرد، او نیز می‌پذیرفت و اگر آن را تأیید نمی‌کرد نیز می‌پذیرفت؛ زیرا بیش از هر چیز از اندیشه زهد و تصوف و زهد خانقاهی اثر پذیرفته است. از این رو چنین فردی در قرآن و حدیث می‌گردد و آیه و حدیث پیدا می‌کند تا به شما بگوید که این زهد خانقاهی من، زهد اسلام است. مواجهه این گروه با اسلام، روش اهل رأی و قیاس است.

اسلام‌شناسی ترکیبی یا التقاطی

اسلام‌شناسی ترکیبی یا التقاطی، برداشتی ترکیبی و تلفیقی از اسلام و مکاتب یا دیگر ادیان است. صاحبان این نوع اندیشه، پیشتر یک مکتب دیگر مثلا مارکسیسم، لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم یا دین دیگر مانند مسیحیت، یهود، بودیسم و غیره را پذیرفته‌اند و بعد پی کتاب و سنت و آیات و روایات آمده‌اند و دنبال آن هستند تا برای افکار و آرای خود، تأیید و تصدیق و پشتوانه‌ای از کتاب و سنت بیاورند. از این رو می‌گردند چند آیه از قرآن و تعدادی حدیث پیدا می‌کنند تا نشان دهند که اسلام، اندیشه آنان را پذیرفته است. آنان در حقیقت آرا، اندیشه‌ها و افکار و عقاید بیگانه از اسلام را اصل قرار می‌دهند و می‌کوشند تا آیه قرآن و حدیث را با آن تطبیق و هماهنگ سازند.

 

اسلام‌شناسی اصیل، اسلام ناب محمدی

اسلام شناسی ناب بر اساس اجتهاد صحیح و اصولی و برخورداری از صلاحیت اخلاقی و بدون تحمیل پیش فرض‌ها از منابع چهارگانه دین یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع فقهای دین به دست می‌آید. اسلام‌شناسی اصیل، اسلامی است که انسان صاحب اجتهاد، با اعتقاد به اینکه قرآن کلام خداست و با بهره‌گیری از سنت، سیره و حدیث معتبر از رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام و به دور از هوای نفس، آن را به دست می‌آورد. چنین برداشتی از اسلام، نه متحجرانه است و نه التقاطی و نه متأثر از مکاتب و اندیشه‌های بیگانه. همچنین نه خرافی و ظاهربین است و نه دچار انحراف اندیشه‌های التقاطی و انفعال روشنفکری. اسلام‌شناسی خالص و مجتهدانه، نه تابع ظواهر است و نه تابع و پیرو آرای این و آن و نه تابع آرا، تمایلات و زمینه‌های قبلی فکری.

در جریان انقلاب اسلامی، امام خمینی رحمت الله در مقام احیاگر اسلام ناب محمدی در موقعیت‌های مختلف، ابعاد این اندیشه را تبیین می‌کرد تا خط اسلام اصیل از غیر آن باز شناخت شود.

از همان زمان که امام خمینی اسلام خالص را مطرح کرد، دشمنی‌ها آشکار شد. دشمن، به شیوه‌های گوناگون در صدد بود تا اندیشه‌ای التقاطی را جایگزین اندیشه ناب اسلامی کند؛ اندیشه ثابتی که امام خمینی و روحانیت انقلابی پیرو ایشان آن را ترویج می‌کردند. امروز نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه‌ای دام ظله بر ادامه همان خط ناب اسلامی پای می‌فشارد.

اصطلاح «اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله » را گرچه امام خمینی در سال‌های پایانی عمرش مطرح ساخت و آن را در مقابل اسلام آمریکایی بیان کرد، در اصل همان اندیشه و باور نابی است که ایشان از آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ و حتی قبل از آن بیان کرده بود. در واقع، ایشان دو جریان حق و باطل را با این دو اصطلاح برای همگان روشن کرد تا خط اصولی انقلاب و نظام اسلامی از خط انحرافی و ناخالص باز شناخته شود.

بی تردید، آنگاه که از اسلام ناب سخن گفته می‌شود، در مقابل آن، اسلام‌های ناخالص، صف می‌کشد که با عنوان‌های زیر شناخته می‌شود:

  • اسلام التقاطی یا ترکیبی؛
  • اسلام متحجّر، قشری، طالبانی با داعشی، واپس‌گرا، و مقدس مآب؛
  • اسلام منفعل یا اسلام غرب‌گرای لیبرال و شرق‌گرای سوسیالیستی (اسلام لیبرال دمکرات و اسلام سوسیال دمکرات)؛
  • اسلام سلطنتی؛
  • اسلام حداقلی؛
  • اسلام زر و زور و تزویر؛
  • اسلام مبتنی بر هواهای نفسانی؛
  • اسلام خرافاتی؛
  • اسلام تصوف و عرفان‌های کاذب؛

درک درست از اسلام محمدی اصیل با مقایسه آن با اسلام‌های ناخالص و آلوده، ممکن است. بر این مبنا، اسلام ناب اسلامی است که:

  • خالص، پاک و برآمده از معارف اصیل وحیانی؛
  • روشن و پاسخ گوی مقتضیات زمان و مکان؛
  • کمال آفرین و پیشرو؛
  • عقلانی، منطقی، فطری و مخالف خرافات؛
  • فعال، مستقل، زنده و پویا؛
  • نافی مکتب‌های ناقص بشری همچون لیبرالیسم، سوسیالیسم، و مارکسیسم؛
  • معتقد به توحید، نبوت، امامت و ولایت و نه سلطنت؛
  • جامع و دربردارنده همه ابعاد زندگی مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی؛
  • عدالت‌خواه و در تضاد با ظلم و زراندوزی و قدرت‌طلبی نفسانی و فریب و ریا و خدعه و حیله؛
  • حاکم بر هواهای نفسانی و تمایلات جسمانی و ضد دنیا پرستی؛
  • متکی بر تقوا، جهاد و علم و مخالف رهبانیت و انزوا؛
  • مخالف تصوف و عرفان های دروغین؛
  • مبتنی بر مبارزه، قیام و انقلاب و قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایه‌داری غرب و کمونیسم متجاوز شرق؛
  • متضاد با استبداد، استکبار، استعمار، استثمار، امپریالیسم و مانند آن؛
  • متضاد با اسلام مقدس‌نماهای متحجر، سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد؛

و در مجموع، اسلام خالصی که هیچ اندیشه بیگانه‌ای به آن راه نیافته است و تنها ریشه در زلال وحی دارد.

با توجه به آنچه بیان شد، اسلام التقاطی، اسلامی انحرافی است که قرآن و سنت، نه تنها آن را به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه به شدت در برابر آن موضع می‌گیرد و به مبارزه با آن می‌پردازد اسلام التقاطی، دربردارنده فتنه‌هایی خطرناک است؛ زیرا مبتنی بر هوا پرستی، بدعت و مخلوط کردن حق و باطل است.

امام علی علیه السلام درباره این گونه برداشت از اسلام می‌فرماید:

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى .

ابتدای ظهور فتنه‌ها، هواهایی است که پیروی می‌شود، و احکامی که در چهره بدعت خودنمایی می‌کند. در این فتنه‌ها و احکام، با کتاب خدا مخالفت می‌شود، و مردانی (گروهی) بر مردان (گروهی) دیگر برخلاف دین خدا سلطه و ولایت می‌یابند. پس اگر باطل از آمیزش با حق خالص می‌شد، راه بر حق جویان پوشیده نمی‌ماند و اگر حق از باطل جدا و خالص می‌شد، زبان دشمنان از آن قطع می‌گشت. اما پاره‌ای از حق و پاره‌ای از باطل را می‌گیرند و در هم می‌آمیزند. در این وقت، شیطان بر دوستانش تسلط می‌یابد، و آنان که لطف حق شامل‌شان می‌شود، نجات می‌یابند.

 

 

منبع: کتاب جریان‌شناسی تفکر التقاطی در ایران معاصر (آیت مظفری)

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی