-
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ب.ظ
از منظر رهبر معظم انقلاب، حوزه سکولار مولفه هایی دارد که برخی از آنها عبارتند از: 1- کناره گیری و انزوا 2- تحجر و جمود 3- بیخبری 4- بیتفاوتی 5- نگاه غیر جدّی به حکومت 6- بیبصیرتی 7- جهل و بیخبری
سلسله یادداشتهای حجت الاسلام عالمیان| بخش دوم
مقدمه:
رهبر انقلاب سالها پیش در خصوص سکولار شدن حوزه مکرراً تذکر داده و اظهار نگرانی کردهاند که مهمترین آن، بیانات ایشان در سال ۹۱ در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی بود که باعث شد موضوع سکولاریسم و نسبت آن با حوزه علمیه در رسانهها و توسط شخصیتهای مختلف حوزوی مطرح و پیگیری شود.
واقعیتی مهم است که امروز، اندیشه سکولار در گوشه و کنار در داخل حوزه شنیده میشود، که حوزه باید علمی باشد و به دیگر وظایف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود نباید بپردازد این نوشتار میکوشد تا با تبیین بیشتر بحث از طریق تحلیل خاستگاههای سکولاریسم در حوزه، برخی از ابهامات موضوع را کاسته و آخرین برآورد نسبت به این موضوع را به مخاطب ارائه دهد.
نفوذ اندیشه سکولاریسم دربدنه حوزههای علمیه
جداسازی روحانیت از سیاست و در نتیجه، بیرون راندن این نهاد از عرصه اجتماع و فرهنگ و همینطور تضییق و تحدید فعالیتهای روحانیان از نقشههای دشمنان به شمار میآید. با عملی ساختن این توطئه، وظیفه حوزهها فقط در کنج حجرهها و یا حداکثر در محراب مسجد معنا مییابد و بدینگونه پای روحانیت از اجتماع و سیاست قطع میشود. این توطئه را میتوان در قالب همان تئوری »نفوذ اندیشه سکولاریسم در بدنه حوزههای علمیه» مورد اشاره قرار داد.
در این مورد باید گفت که تنها جایی که دعوای دین و دولت از همان آغاز بر جدایی و تفکیک وظایف دینی و سیاسی استوار بود، تاریخ مسیحیت و دنیای غرب است. کلیسا با پذیرش نظریه «دو شمشیر» قلمرو امپراطور را از قلمرو کلیسا جدا کرده و آن را به رسمیت میشناسد. اما روحانیّت شیعه و حوزههای علمیه؛ برخلاف روحانیّت مسیحی و کشیشهای کلیسا، سیاست و حکومت را جدا از دیانت ندانستهاند.
آنها به فراخور موقعیت و مصلحت، هم در مسایل سیاسی و هم در مسایل حکومتی، نقش پررنگی داشتند. روحانیان برای ایفای نقشهای سیاسی در برابر دولت از برگهای برندهای برخوردار بودند که اقشار دیگر آن را دارا نبودند که از جمله آن میتوان به اموری از قبیل «استقلال مالی از دولتها» و «قدرت مذهبی آنها در قالب صدور احکام و فتواها» اشاره نمود. این مسائل باعث میشد تا روحانیّت نقش مهمی در رویدادهای سیاسی کشور ایفا نمایند. از آغاز قرن نوزدهم میلادی، روحانیان به طور فعال در رویدادهای مهم سیاسی کشور مشارکت کردند و این امر آنها را به پیشینه و تجربهسیاسی مهمی مجهز کرد. بدین ترتیب قشری که به امور سیاسی کشور وقوف کامل دارند، توانستند بسیاری از جریانها را هدایت کنند. نقطه شروع این گونه اقدامات، همان جنگهای ایران و روس بود که باعث مشکلتر شدن روحانیون و اعتلای جایگاه سیاسی و اجتماعی آنها شد.[1]
البته در عصر صفویه، تعامل و نزدیکی روحانیّت و دولت، چشمگیرتر از هر دورانی بود. ولی این تعامل، صرفاً جنبه آیینی و آموزهای داشت در دوران حکومت صفویه، پس از هزار سال زندگی در مبارزه با سلاطین و حکام عمدتاً سنی مذهب، شاهد شکلگیری حکومتی شدند که اولا شیعی مذهب بود و ثانیاً درگیر نبرد با سلاطین سنی عثمان بود.
این نزدیکی در طول دوران صفویه به ویژه پس از گرایش فکری اخباریگری در میان عالمان شیعی، کاملاً مشهود است و به طور کلی میتوان اهمیت این دوران را در تقویت جنبه متشرعانهتر تشیع در مقایسه با سیمای متصوفانهای دانست که در طول مبارزه با سلاطین سنی مذهب گذشته با تشیع در آمیخته بود در دیگر دوران نیز رابطه حوزهها و دولت، بر اساس مصالحی از قبیل حفظ اسلام و مسلمین ادامه داشت. این روند تا پیش از انقلاب اسلامی کم و بیش، پیگیری میشد. در هر صورت هرچند همواره روحانیت اصیل حضوری معتنابه در عرصه سیاست داشته است، اما نباید انکار کرد که دشمنان نیز بیکار ننشسته و با تلاش جهت ترویج سکولاریسم در حوزه های علمیه آن هم با استعانت جستن از سوی عدهای آفتزده متحجر، به عملی ساختن خواستههای خود مبادرت میورزند.
مولفههای حوزه سکولار
اگر کسی اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببیند که نظام اسلامی، امروز در ایران اسلامی، چطور بر مبنای حق قیام کرده و چطور نظام جاهلىِ مبنی بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بین بُرده ….. خاک بر سرِ آن عالم اعلم و افقه!
با توجه به تعریف صورت گرفته از سکولاریسم، اکنون میتوان مولفههای حوزه سکولار را این گونه بیان کرد:
1- کناره گیری و انزوا
یکی از اصلیترین مولفههای حوزه سکولاری، کنارهگیری از امور و خزیدن در کنج حجرههاست. به تعبیر مقام معظم رهبری:
«این که یک آقائی در یک گوشهای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است.»[2]
2- تحجر و جمود
یکی از مهمترین نشانههای حوزه سکولاری، وجود تحجر و واپسگرایی و تصلب در رای و نظر است. تحجّر به این معنا است که، کسی که میخواهد کار بزرگی را با این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان و لوازم هر لحظه لحظه زندگی یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برود.[3]
به دیگر سخن، معنای تحجّر آن است که، کسی که میخواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور – که نیاز لحظه به لحظه است – نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد.[4]
قطعا اگر در رأس نظامهای سیاسیای که براساس اسلام، یا تشکیل شده است، یا در آینده تشکیل خواهد شد، چنین روحیهای وجود داشته باشد، یقیناً اسلام بدنام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را پیش ببرند.[5]
3- بیخبری
از دیگر نشانههای حوزه سکولاری، بیخبری و ناآگاهی از اوضاع پیرامون است. به تعبیر مقام معظم رهبری:
«حوزه علمیه و علمای دین و جوامع دینی و روحانی نمیتوانند از وضع نظام بیخبر باشند و بیخبر بمانند و این بیخبری را تحمل کنند.»[6]
4- بیتفاوتی
بی تفاوتی و بی عملی نسبت به مسائل، یکی دیگر ازمولفههای حوزه سکولاری میباشد. رهبر انقلاب در این مورد میگویند:
«اگر حوزه کارش به آنجا برسد که طلبه نسبت به مسایل انقلاب، احساس بیتفاوتی کند، خطر بزرگی است و نباید بگذارید چنین شود.»[7]
5- نگاه غیر جدی
نگاه غیر جدی به حکومتی که برخواسته از حوزههای علوم دینی است ومرهون خون پاک هزاران شهید است، نشانهای بارز از حوزه سکولاری به شمار میآید:
«کسی که در حوزه باشد و به نظام اسلامی و احکام قرآن -که در این نظام عملی میشود – و به حکومت اسلامی – که به برکت مجاهدت مردم سرِ پا شده است – با چشمِ غیرجدّی نگاه کند، یک عنصر بیگانه است؛ هر کس میخواهد باشد. »[8]
6- بیبصیرتی
بیبصیرتی و عدم تحلیل دقیق مسائل را نیز میتوان دیگر نشانه سکولاری شدن حوزهها دانست. به تعبیر مقام معظم رهبری:
«روحانیِ مفید، یعنی روحانی بصیر چرا که اگر بصیرت نباشد، شخص در تشخیص جایگاه خود و موقعیت دشمن، اشتباه میکند و همانگونه که متأسفانه در مسائل سیاسی، دینی و اجتماعی بارها اتفاق افتاده است، جبهه خودی را مورد حمله قرار می دهد.»[9]
7-جهل و بیخبری
یکی دیگر از مولفههای حوزه سکولاری، جهل و بیخبری است:
«اگر کسی اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببیند که نظام اسلامی، امروز در ایران اسلامی، چطور بر مبنای حق قیام کرده و چطور نظام جاهلىِ مبنی بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بین بُرده ….. خاک بر سرِ آن عالم اعلم و افقه! ….. حالا گیرم از لحاظ فقاهت و علم هم خیلی بالا باشد، که آن هم علم نیست، جهل است. نور نیست، ظلمت است.»[10]
آفات سکولاری شدن حوزهها
سکولاری شدن حوزهها آفات و آسیبهایی را به همراه خواهد داشت که غفلت از آن موجب ضربه به دین و نظام خواهد شد. میتوان از نگاه رهبر معظم انقلاب به 5 آفت مهم در این مورد اشاره کرد:
1- آسیب دیدن دین
یکی از مهم ترین آفات سکولاری شدن حوزه ها، آسیب دیدن دین است: «اگر روحانیت می خواست در حاشیه و در پیادهرو حرکت کند و منزوی شود، دین آسیب می دید. روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهای دین حیثیتی ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسی – که نمونه برجسته آن، انقلاب عظیم اسلامی است – کناره می گرفت و در مقابل آن بی تفاوت می ماند، بدون تردید دین آسیب می دید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است.»[11]
2- تضعیف حکومت اسلامی
از دیگر آفات سکولاری شدن حوزهها، تضعیف حکومت اسلامی است:
«امروز اگر روحانیت در قبال حکومت، بیاعتنا و بیمبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حکومت اسلامی تضعیف میشود.»[12]
3- حذف شدن
سکولاری شدن حوزه موجب انزوا، فراموشی و حذف روحانیت خواهد شد:
«حاشیهنشین شدن حوزه علمیهى قم و هر حوزهى علمیه دیگرى به حذف شدن مىانجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشى نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مىانجامد.»[13]
4-جرئت یافتن دشمنان
با کنارهگیری روحانیت از امور، دشمنان از این خلاء به وجود آمده نهایت بهره را برده و از موقعیت به دست آمده نهایت سوء استفاده ر ا خواهد برد:
«با بیطرف ماندن روحانیت در مسائل چالشىِ اساسی، موجب نمیشود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بیطرف و ساکت بماند؛ «و من نام لمینم عنه». اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانهای که برای او پیش میآید، احساس مسئولیت نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، کار بزرگی را که بر عهده اوست، انجام ندهد، این موجب نمیشود که دشمن، دشمنی خود را متوقف کند؛ بعکس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند.»[14]
5- جدایی از مردم
روحانیت در طول تاریخ به عنوان مرجع و ملجا مردم به شمار میآید. هرگونه بیتوجهی به سیاست و دوری از امور موجب میشود تا از مردم جدا شده و خسارات زیادی را به همراه خواهد داشت:
«باید با مسائل سیاسى آشنا شوید، حوادث سیاسى کشور را بدانید و حوادث سیاسى دنیا را بدانید. طلبهها امروز به اینها نیاز دارند. یک گوشهاى نشستن، سرخود را پایین انداختن، به هیچ کار کشور و جامعه کارى نداشتن و از هیچ حادثهاى، پیشآمدى، اتفاق خوب یا بدى خبر نداشتن، انسان را از جریان دور مىکند. ما مرجع مردم هم هستیم؛ یعنى مورد مراجعه مردمیم و اگر خداى نکرده یک علامت غلط نشان بدهیم، یا یک چیزى که مطلوب دشمن است بر زبان ما جارى بشود، ببینید چقدر خسارت وارد مىکند. بنابراین، یک وظیفهى مهمى که امروز ماها داریم، ارتباط با سیاست است.»[15]
حوزه انقلابی؛ راه برون رفت از چالش سکولاریسم
اکنون که مولفه های حوزه سکولار و آسیبهای آن بیان گردید، لازم است تا راه برون رفت از این چالش نیز بیان گردد. بی گمان راه برون رفت از این چالش، دخالت روحانیت در امور سیاسی است. رهبر معظم انقلاب، لزوم این مسئله را در قالب «حوزه انقلابی» مطرح میکنند. در واقع از نگاه ایشان، حوزه انقلابی، راه برون رفت از چالش سکولاریسم به شمار میآید. با نگاهی به اندیشه رهبر معظم انقلاب، ایشان جهت تبیین حوزه انقلابی مقدمات و مولفههایی را بیان میکنند.
مقدمه اول، نقش تاریخی روحانیت در نهضتها و انقلابها است.
مقدمه دوم، نیز دلایل لزوم سیاسی بودن حوزه و روحانیت است. ایشان با ذکر این دو مقدمه، به مولفه های حوزه انقلابی می پردازند.