-
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۳۱ ب.ظ

حضرت امام خمینی(ره) مُسکّن نمیدادند و بنیادی کار میکردند، یکی از این نمونههای بارز آن همین مسئله بود؛ حضرت امام(ره) در پاسخ عدهای از بزرگان لبنان برای مساعدت میفرمایند: شما توانایی ایستادن در مقابل اسرائیل و یا هر دشمن دیگری را ندارید مگر اینکه اتحاد داخلی برقرار نمایید و با هم برادر شوید.
جریان شناسی حوزههای علمیه لبنان|بخش دوم
اسباط: در مورد «مرکز تجمع علما مسلمین» و ریشههای شکلگیری آن توضیحاتی ارائه بفرمایید؟
بعد از سال 1982م که رژیم صهیونیستی جنوب لبنان را اشغال کرده بود، عدهای از بزرگان از جمله شیخ احمدالزین در ایران حضور داشت؛ ایشان خدمت حضرت امام(ره) رسید و عرض کرد که ما الان اصلاً بحث شیعه و سنی نداریم و به هر حال کشور ما یک کشور اسلامی حساب میشود، چه بسا در آن جلسه کمک مالی یا تسهیلاتی خواسته بودند، من اطلاع دقیقی ندارم و این حرف خودم است، به هر حال مساعدت خواسته و گفته بودند که اسرائیل آمده و جنوب لبنان را اشغال کرده و به بیروت رسیده است و اینکه ما چکار کنیم؟ چه بسا هر یک از ما بودیم دستوری میدادیم، به عنوان مثال حکم جهاد یا اسلحهای یا هر چیزی به آنها میدادیم.
اینکه میگویم حضرت امام خمینی(ره) مُسکّن نمیدادند و بنیادی کار میکردند، یکی از این نمونههای بارز آن همین مسئله بود؛ حضرت امام(ره) در پاسخ آنها میفرمایند:
شما توانایی ایستادن در مقابل اسرائیل و یا هر دشمن دیگری را ندارید مگر اینکه اتحاد داخلی برقرار نمایید و با هم برادر شوید.
بعد از آن جلسه در نیمه شعبان همان سال در بیروت مرکز تجمّع علما مسلمین ایجاد شد و تا به امروز در حال فعالیت است و به صورت متمرکز در سطح داخلی و بین الملل فعالیتهای بسیار خوبی داشته و سالانه کنفرانسهایی برگزار مینماید.
حتی سال 96 حضرت آقا پیامی به دبیر کل این کنفرانس به اسم »شیخ ماهر حمود «داده بودند،کنفرانس اخیری هم که انجام شده بود حضرت آقا مجددا پیامی به اسم ایشان داده بودند و یکی از علمای اهل سنت منطقه صیدا هم برای آن کنفرانس پیام داده بودند. با اینکه ایشان در بین اهل سنت برای خودش شخصیتی است و حزب دارد، و سنش نیز بالا است اما لباس رزم پوشید و دوش به دوش و همراه بچههای مقاومت در عرصه جهاد حضور فعال داشت.
ما وقتی صحبت از اهل سنت داریم و بحث از وحدت اسلامی میکنیم، عدهای فکر میکنند ما منظورمان وحدت با وهابیها است که هیچ اسم و رسمی از اسلام نبردهاند. در حالی که ما وقتی بحث شیعه و سنی داریم امثال شیخ «ماهر حمود» منظورمان است، اینها را سُنی و برادران اهل سنت میدانیم، ما اینها را مسلمان میدانیم، و این افراد مد نظر ما هستند.
به هر حال این مرکز تجمع علما مسلمین الان 240 عضو از علمای تاثیرگذار دارد که 120 نفر شیعه، 120 نفر سنی و رئیس هیات امناء مرکز، شیخ احمد الزین است، ایشان از علمای اهل سنت و مدت مدیدی رئیس قوه قضائیه اهل سنت بوده. رئیس اداره مرکز هم یک شیخ شیعه به اسم آقا » شیخ حصان «است؛ یک زمان در تاریخ لبنان، شیعیان با این غربت و محرومیت بودند، اما الان وقتی به بیروت میآیید، به وضوح میبینیم که شیعه جایگاه خاصی دارد و برخی مسئولیتهای مهم دست شیعیان است.
اسباط: نهادهای اصلی مانند بهداشت و… در حال حاضر در اختیار چه گروهی است؟
به صورت خاص در زمان کنونی بحث بهداشت لبنان دست شیعیان است؛ نه اینکه همه دستاندرکاران شیعه هستند، الآن در لبنان نبض بهداشت و درمان کشور، دست دو تا کشور است، یکی فرانسه و دیگری جمهوری اسلامی ایران، حتی پزشکان نخبهای که به عنوان متخصص طبی فارغ التحصیل ایران هستند، از جایگاه ویژهای برخوردارند، جالب است که مردم لبنان در صورت وجود دکترهای متخصص ایرانی و یا فرانسوی، گرایش به متخصصین ایرانی دارند و البته این فقط از روی ارزش معنوی نیست بلکه واقعیتی است که پزشکان ایرانی دارای تخصص بالایی هستند و فی الواقع الان در منطقه در بحث بهداشت، ایران به قطب بزرگی تبدیل شده است.
اسباط: آیا ما در بخش آموزش لبنان نیز فعالیت داریم؟
چه بسا در لبنان دانشگاه خاصی که متعلق به کشور ایران است را مشاهده نکنیم البته فقط یک دانشگاه آزاد هست که متاسفانه دولت لبنان این دانشگاه را به رسمیت نمیشناسد، احتمالا در این خصوص کم کاری و کوتاهی شده، چون در اکثر کشورهای منطقه دانشگاه آزاد وجود دارد و به رسمیت شناخته میشود. یک بار درباره دانشگاه آزاد جمهوری اسلامی ایران در بیروت بحثی شده بود؛ من گفتم یا منحل شود یا پیگیر مجوزها و به رسمیت شناختن آن شوید و الان به عنوان یک موسسه خیلی کوچک در حال فعالیت است.
اسباط: در مورد حوزههای شیعیان و اهل سنت و رویکردهای علمی و جریانات مختلف آنها توضیحاتی را ارائه فرمایید؟
این بحث را در سه بخش مقدمه کلی و دو بخش شیعه و سنی مطرح مینمایم.
یک بحث کلی برمیگردد به فرهنگ حاکم بر فضای جامعه لبنان و آن هم این است که میبایست در یک کشور عربی زندگی مسالمت آمیز نهادینه شود؛ مثلاً مبنا را بر این قرار دهیم که حضرتعالی از حزب المستقبل هستید و من برادر شما از حزبالله هستم، که در اندیشه سیاسی نقطه مقابل هم قرار داریم؛
برادری ما سر جای خودش هست و شب سر یه سفره با هم غذا میخوریم، یعنی دعوا با هم نداریم اما مبنای فکری ما هم در این حد اختلاف دارد و این مسئله در لبنان نهادینه شده و یکی از فرهنگهای رایج است. نمیدانم شما دیدید یا نه، در برخی مساجد ابریقهایی هست (در اکثر مساجد لبنان ابریق قرار میدهند که به فاصله 5 الی 10 سانتیمتر آب برای نوشیدن در دهن فرد ریخته میشود و به این نحو آب خوردن سخت میباشد ) که اینها بدون لیوان اما بدون اینکه با لبهای آنها تماس بگیرد آب مینوشند و اگر فردی آشنا نباشد نمیتواند آب بنوشد و برای او کار سختی است، خیلی برایم عجیب بود که چرا این کار را انجام میدهند، ما این را دور از فرهنگ میدانیم و اصلاً جالب نیست، اما این یک فلسفهای دارد، آنجا که بودم از آنها در مورد این نحوه آب نوشیدن سوال کردم که حکمت این قضیه چیست؟
بعد گفتند اینجا مذاهب و طوایف مختلفی وجود دارد؛ از «دُروزی» هست که اصلاً برخی علما، چه شیعه چه سنی اینان را مسلمان نمیدانند و یا کلیمی، یهودی، مسیحی، یا شیعه و سنی؛ اینها در یک جا، با هم و بدون مشکل زندگی می کنند، چه بسا اصلاً یکدیگر را همکیش خود نمیدانند و مثلاً برای مسلمانان طبیعتاً بحثهای طهارت و نجاست پیش میآید، بخاطر اینکه مشکل شرعی هر یک از دوستان حل شود، به روشی آب نوشیده میشود که به دیگران بگوید من تماسی با آب نداشتم و این آب پاک مانده است.
الان هم این فرهنگ زندگی مسالمت آمیز حفظ شده است و من نوعی که شیعه و دوستدار حزب الله هستم چه بسا دوستی از گروه و حزب دیگری نیز دارم، اما قرار نیست من از ارزشهای خودم دست بکشم، با این وجود سلام علیک خودمان را با هم داریم، این قضیه جا افتاده و حالا در این فضا، طبیعی هست که شاهد تنشهای به اصطلاح بین مذهبی زیادی نیستیم، نه اینکه اصلا وجود ندارد، تنش هست اما نه به آن شدت و حدتی که چه بسا در قم، مشهد یا مکاتب مختلف مشاهده میکنیم؛ طبیعی است که اینگونه اختلافات آنجا شدت کمتری دارد. به صورت کلی در مطالعات و پژوهشهایی که انجام دادهام، چهل تا مدرسه و حوزه علمیه را شمارش کردم، حتی یکی از آقایان که درس خارج هم دارد وقتی این را دید گفت اصلاً امکان ندارد، من خودم لبنانی هستم، چهل تا مدرسه نداریم، گفتم خب به هرحال من خدمت ایشان آدرس مدارس را تقدیم کردم.
اسباط: این پژوهش مربوط به حوزه علمیه لبنان را چه سالی انجام دادهاید؟ آیا حضور مستقیم در لبنان داشتهاید؟
این پژوهش مربوط به سال 1392ه.ش بوده است؛ بله بدون حضور در آنجا چنین کاری خیلی سخت و تقریباً غیرممکن بود. میبایست یک به یک مدارس را مراجعه کرد، با مدیر یا بنیانگذار و با مدیر داخلی و اساتید به طور مفصل سخن گفته میشد تا به نتیجه مطلوب رسید.
اسباط: این 40 حوزه علمیه که فرمودید متعلق به شیعیان لبنان میباشند؟
بله، همه متعلق به شیعیان لبنان است. من کتابی تحت عنوان: ظرفیتها و چالشهای تقریب مذاهب اسلامی در لبنان به رشته تحریر در آوردهام که انتشارات دانشگاه ادیان این کتاب را چاپ کرده است؛ فصل اول این کتاب برای خودش کتابی هست، یک جریانشناسی سیاسی و اجتماعی که همه جریانهای سیاسی، اعم از شیعه، سنی، مسیحی، دوروزی در آن مورد اشاره قرار گرفته است.
اسباط: شما از طرف دانشگاه ادیان این کار پژوهشی را انجام دادهاید یا اینکه شخصی انجام دادهاید و سپس دانشگاه ادیان این کار را چاپ کرد؟
من معمولاً سفرهایم سفر شخصی نیست، معمولاً در قالب ماموریت یا تبلیغ انجام میدهم، مثلاً به عنوان مثال این کار را انجام میدهم و وقتی عنوان مینمایم مورد استقبال واقع میشود و این امر که جایی مثل دانشگاه ادیان از این چنین کارهای پژوهشی استقبال نماید امری طبیعی میباشد. مقاله اخذ شده از این کتاب در مجلات پژوهشی و دارای اعتبار لبنان چاپ شده است، حتی این بحث کار ما به حدی در حوزههای لبنان تفصیلی وکامل بود که من دوست داشتم این کار به عربی ترجمه بشود، بعد چند نفر به من گفتند این از نظر امنیتی درست نیست، چون شما همهی حوزههای علمیه لبنان رو با تفاصیل بیان نمودید و این اطلاعات میتواند در اختیار دشمن قرار بگیرد.