-
چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۵۸ ب.ظ
طلبگی و تبلیغ دو یار ممزوج همیشگیاند که آوردن نام یکی، دیگری را هم در ذهن نقش میبندد، امری مهم و اساسی که پایههای دینداری یک جامعه را شکل داده و آینده دینی یک سرزمین را با خود به همراه خواهد داشت، در راستای تبیین اهمیت تبلیغ با حجت الاسلام مهدی طائب، استاد درس خارج حوزهعلمیه قم به گفتوگو نشستیم که متن آن در در ادامه به خوانندگان گرامی تقدیم میگردد.
سابقهای از دوران طلبگی و تبلیغ خود بیان فرمایید.
به اقتضای طلبگی و به اقتضای وجوبی که تبلیغ در اسلام دارد که از آن با عنوان واجب کفایی یاد میشود بنده هم وارد مسلک طلبگی شدم و از آنجایی که اقتضای اول و بالذات طلبگی تبلیغ است در این عرصه نیز ورود کردم.
تبلیغ هدایت خود و دیگران است، همانطور که شیخ قدوسی از طلبهای سؤال کرد که چرا میخواهی طلبه شوی؟ و طلبه پاسخ داد که میخواهم آدم شوم و به سایرین هم کمک کنم که آدم شوند و این مسأله مورد تشویق شیخ قدوسی قرار گرفت.
اصولاً تبلیغ فرایند، برایند و محصول طلبگی است، منتها شیوههای تبلیغ ممکن است متفاوت باشد، کسی با قلمش تبلیغ میکند، دیگری با زبانش پیامی را میرساند، کسی اقامه جماعت میکند و فردی رفاه عمومی با نام دین و اسلام ایجاد میکند که همگی در قالب تبلیغ انجام میشود.
ماهم به اقتضای طلبگی از زمانی که شرایط فراهم شد به تبلیغ پرداختیم و از آنجایی که دوران تبلیغ بنده مصادف شد با پیروزی انقلاب بیشتر محتوای کارتبلیغی بنده در راستای پیروزی انقلاب و بعد از آن جنگ تحمیلی بود.
بهترین جایی که خداوند برای تبلیغ مهیا کرده بود همین جبهههای نبرد است چرا که مخاطبان ما در جبههها جوان و در سن و سال آمادگی پذیرش بودند و علاوه بر این محیطی که حاکم بود با حالت انقطاعی که به وجود میآورد نیز برای پذیرش محتوای تبلیغ کمک میکرد.
بعد از پایان جنگ تحمیلی در ایام محرم و صفر، ماه رمضان و ایام پیروزی انقلاب واعیاد و شهادت ائمه زمینههایی بود که برای منبر و تبلیغ به نقاط مختلف میرفتیم و در کنار آن هم اگر ارگان و نهادها در موضوعاتی نیاز به جلسات تبلیغی و بصیرتافزایی داشتند حضور پیدا کرده و در حد استطاعت در عرصههای تبلیغی حضور پیدا کردیم.
با توجه به اینکه در حوزه شاهد فعالیت نهادهای مختلف تبلیغی از جمله اوقاف، سازمان تبلیغات، سپاه و ارتش هستیم با وجود این همه نهاد تبلیغی و هزینههایی که صرف شده در سالهای بعد ازانقلاب، توانستهایم به نیازهای مختلف و بیشمار مخاطب پاسخ دهیم؟
تبلیغ از واجبهای کفایی و حاکمیتی است؛ یکی از ادلهای که ما در اسلام به حکومت نیاز داریم همین واجبهای کفایی است، واجب کفایی واجبی است که تا هنگامی که به حد کفایت نیست بر همه لازم است در رابطه با آن تا رسیدن به حد کفایت اقدام کنند.
اما فهم اینکه حد کفایت چه زمانی است یک سازمان و ناظر میخواهد که اعلام نماید. مانند جهاد که یک واجب کفایی و در عین حال یک امر حاکمیتی است و در آن ناظر پیامبراکرم(ص) بودند و در زمان لازم کفایت نیرو مبنی بر به میدان آمدن یا نیامدن آنها را ایشان اعلام میکردند. با توجه به این مهم مقوله تبلیغ برنامه ریزی، مدیریت و کمک میخواهد.
یکی از مصارف زکات حوزههای علمیه است که طلاب در آن درس بخوانند و تبلیغ دین کنند، اما چون قبل از انقلاب حاکمیت متمرکزی در جایی نداشتیم حوزههای علمیه متکفل این کار بودند و چون حوزههای علیمه خود درون حاکمیتهای طاغوت زندگی میکردند به اندازه کافی قدرت برنامهریزی به صورت علنی نداشتند و با محدودیتهایی روبهرو میشدند. در آن زمان بحث تبلیغ بیشتر در موضوعات فردی بود؛ اما با پیروزی انقلاب، ما حاکمیت اسلامی پیدا کردیم و بنابراین ضرورت برنامه ریزی در امر تبلیغ برای تبیین مقدارنیروی مورد نیاز، حد نیروی موجود، حد برنامهریزی لازم و نیاز به تولید، همگی به حاکمیت برمیگردد؛ اما برای اینکه حاکمیت ما بخواهد به مراتب عالیه برسد نیاز به زمان، وجود دارد.
ما در خود مسأله حاکمیت هم بیتجربه بودیم. اسلام را همیشه در مدارس تجربه کرده و به امید اسلام حاکمیتی بودیم. وقتی اسلامی حاکمیتی به وجود آمد، ورود فقه دورن حوزوی به حاکمیت نیازمند یک تحول است هرچند که زمان بر هست.
برای این منظور سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات شکل گرفت و برای تبلیغ در درون کشور و بیرون کشور شورای هماهنگی ایجاد شد که بین این تبلیغات هماهنگی ایجاد کند. هیچ کدام از این امور دارای دید وسیع و برنامه ریزی وسیع نبوده، همه در حوزههای محدود فعال بودند و شورای هماهنگی فقط در امر مراسم ایجاد هماهنگی میکرد نه در امر تبلیغ. به همین دلیل به یک سری اقدامات جزیره ای تبدیل شده بودند که در راستای هماهنگی آنها تلاش شده و در نهایت تقسیم کار میشد نه تقسیم برنامهای که مثلاً یک سازمان در حیطه روستاها و یک سازمان در حیطه شهرها اقدام کند.
در کنار این، حوزه هم به دلیل معضلات و مشکلاتی که داشت دیر به میدان آمد و هنوز هم کامل به میدان نیامده است، به این معنا که حوزه میتوانست به طور کلی خودش را در بخش تبلیغ دین در این حاکمیت وسیع ببیند؛ یعنی به گونهای برنامهریزی کند که کل حاکمیت موجود او را در امر تبلیغ دین و آموزش پشتیبانی کند نه اینکه زیر نظر این حاکمیت برود و تفاوت است بین اینکه حوزه زیر نظر حاکمیت برود و اینکه حاکمیت حوزه را پشتیبانی کند.
برای مثال حوزه باید برای امر تبلیغ چشم انداز ترسیم میکرد و این چشم انداز با چشم انداز کل حاکمیت متناسب میشد و در آن برنامههای پنج ساله و ده ساله تدوین، برای آنها بودجه تعیین کرده و هماهنگیهای لازم با دولت را برای تزریق نیرو انجام میداد که دولت خرج هر کدام از نیروها را تأمین و حوزه در قبال آن، نیروهای مورد نیاز را تربیت میکرد. به این معنا که هر گاه بودجه داده نشد حوزه تعطیل نمیشود و راه خود را میرود؛ اما نیرویی که مورد نیاز دولت است در نهایت تربیت نمیشود.پشتیبانی حاکمیت از حوزه با استقلال حوزه هیچ منافاتی ندارد.
در زمینه اقدامات تبلیغاتی و برنامهریزی، به دلیل فقدان چشمانداز و برنامهریزی دقیق، و ظهور و بروز ضرورتها به این معنا که نیاز و ضرورت به قدری واضح و آشکار بود که آحاد خودشان متوجه کمبودها شدند و به تبع اقتضای واجب کفایی، گروههای تبلیغی تشکیل شده و بهصورت خودجوش به کارهای تبلیغی پرداختند.
به این دلیل که نهادهای متولی تبلیغ با نگرش تبلیغی وسیع وارد میدان نشده بودند آرام آرام خودشان به نحوی درگیر مسئل درونسازمانی شدند که مخارج آنها از هزینههای بیرونی که به عنوان وظیفه اصلی این نهادها برعهدهشان بود بیشتر و در عین حال این سازمانها آنقدر بزرگ شدن که از اینکه برون زایی سازمان و محصولدهی آن بسیار کمتر از خروجی آن است به گونهای غافل شدند که بیشتر بودجههای بهدست آمدهشان بهمنظور نگهداری خود سازمان هزینه میگردید.
این ضعفها به دلیل اینکه گسترش سازمان بر اساس اهداف و تعریف دقیق از تبلیغ نبود و حتی به مرور هرچند در کلام مدیران نهادهای متولی امر تبلیغ، تبلیغ چهره به چهره مطرح میگشت؛ اما در عمل و اجرا تبیلغ چهرهبهچهره از اولویت این نهادها خارج و تربیت نویسنده و پژوهشگر در اولویت اول قرار گرفت.
بهطور کلی و خلاصه اکنون شاهد عملکرد جزیرهای و غیر اولویت دار در تبلیغ هستیم در عین حال آماس کردن نهادهای متصدی تبلیغ از نظر تشکیلاتی به حدی است که بودجه آنها بیش از آنکه نتیجه بیرونی داشته باشد صرف هزینههای درونی میشود در عین حال عدم پشتیبانی از مبلغان فردی به گونهای که قالب آنها در طول زمان و روند حرکتی دچار زمینگیری و فرسودگی میشوند که مجموعه این ها امروزه نیازمند چارهاندیشی است.
عملکرد جزیرهای نهادهای تبلیغی چطور به وجود آمده و چه تأثیراتی خواهد داشت؟
سازمانهای تبلیغی ما جزیرهای اقدام میکنند و در برخی امور شاهد این هستیم دو نهاد در یک حوزه هرچند غیر اولویت دار ورود پیدا کرده و بسیاری از اولویتها بر زمین ماندهاند.
مردم ما در بسیاری از مناطق امروز از الفبای دین خود بیاطلاع هستند و بسیاری ازروستاها سالهای زیادی است که حتی یک مبلغ به خود ندیدهاند و از طرفی نهادهای فوق درصدد حل این مشکل فقط در حد یک پژوهشی که حالا در بایگانی هم خاک میخورد برآمده اند.
اهمیت پژوهش بر کسی پوشیده نیست؛ اما از آنجایی که چشماندازی نوشته نشده و بر اساس همین چشم انداز بدون برنامهریزی، مأموریت شکل نگرفته چنین مسائلی پیش آمده است.
امروز ضروری است که یگان مشخصی همه این سازمانها را بر اساس چشم انداز و برنامهریزی مشخص با یکدیگر هماهنگ کند و تنها نهاد مشخص توانا در این بین حوزه علمیه است.
امروز حوزه علمیه در مسأله تبلیغ باید بازنگری کند.به دلیل اینکه فرایند تعلیم در حوزه باید تبلیغ باشد. ما برای خود حوزه نیرو تربیت نمیکنیم، بلکه برای تبلیغ نیرو تربیت میشود. مانند برنامههای آموزشی که باید در درون حوزه تدوین شود برای برنامههای تبلیغی هم کسی از بیرون نمیتواند برنامهای ارائه کند و باید از درون حوزه باشد.
خود حوزه علمیه باید در حال حاضر متصدی شده و برای مسأله تبلیغ چشم انداز تعریف کند و مشخصاً عنوان کند که میخواهد بر اساس چه امری آن را تدوین کند و با توجه به آن در 50 سال آینده به کجا خواهد رسید، برای رسیدن به این جایگاه الزامات چیست و سپس بر اساس آن برنامه نوشته شده مشخص شود که هر کدام از این ارگانها و نهادهای موجود چه برنامهای را میتوانند انجام دهند در این مسیر نهادهای خودجوش هم تقویت شود.
امروز در همه کشورها از کوچکسازی دولتها سخن گفته میشود، چرا که تجربه بشر نشان دهنده این است که وقتی دولتها بزرگ شدند و کار را از دست بخش خصوصی گرفت و انقدر آن را بزرگ کرد که بودجه را درخودش صرف کرده و چیزی از آن به بیرون درز نمیکرد. بنابراین این یگان های مردمی و یگان هایی که در خود حوزه توانایی دارند باید مورد تشویق قرار بگیرد نه تنها در قم، باید نهادهای تبلیغی در سایر استانها هم متصدی امر تبلیغ باشند و این زمینه را ایجاد کنند که طلاب شهرستان ها هم مجموعه تبلیغی خودجوش ایجاد کنند.
بر اساس این چشم انداز باید رابطه بین امام جمعهها و مبلغان، رابطه بین تبلیغ وائمه جماعت و رابطه بین تبلیغ وروحانیت موجود از جمله سپاه و ارتش مشخص شود و اگر رابطه تبلیغ بر اساس چشم انداز و برنامه های موجود تدوین شود آن وقت مشخص میشود که چقدر امکانات تبلیغی داریم که روی زمین مانده است.
حال حاضر مشاهده میشود که مبلغان آموزشهای لازم را نمیبیند و مورد حمایت مادی و معنوی چه در دوران تبلیغ و چه بعد از آن قرار نمیگیرند، علت این موضوع چیست و آیا میتوان آن را به ضعف مدیریت مربوط دانست ؟
این موضوع به دو دلیل برمیگردد، به طور کلی برای امر تبلیغ برنامهریزی دقیق و چشماندازی نداریم که بر اساس آن الزامات را بفهمیم و بر اساس الزامات امور را اصلاح کنیم و مسأله دوم اینکه یگانهایی که برای این امر ایجاد کردیم از جمله سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات که متصدی امر تبلیغ بوده اند دچار ضعف شدند، در نتیحه به اموری پرداختند که برای امر تبلیغ دخالتی ندارد و یا سرمایهگذاری در این زمینه ضعیف بوده است. برای نمونه دفتر تبلیغات باید برنامه ریزی میکرد که مربیان دفتر تبلیغات در چه زمینههایی ضعف دارند و اگر از نظر اجرایی نمیتوانند برنامه را به پیش ببرد، ارگانهای دیگر را فراخوان کند.
این امور که درحال حاضر در ارگانها در حال اجراست انقدر در اولویت نیست که ضعفهای موجود را برطرف کرده باشد، از طرفی رابطه بین بودجه و اقدامات این سازمانهای تبلیغی هماهنگ نیست. امر مسلم است که بودجه دریافت شده در برنامه ریزیها خرج شده؛ اما دریک سازمان بزرگ شده و آماس یافته و در اموری که اولویت ندارند هزینه شده است و معلوم میشود که این پول خرج مقدمات بسیار دور شده است.
اگر مبلغان ما سطح زندگیشان با پژوهشگران یکی نیست معلوم است که دفتر تبلیغات راه اشتباهی را طی می کند. اگر یک پژوهشگر ما با پولی که از دفتر تبلیغات میگیرد سطح زندگیش به حدی بالا رفته که از طلبه بسیار فاصله گرفته است یعنی دفتر تبلیغات راه را اشتباه رفته و بودجه را در امر غیر اولویت دار خرج کرده است.
فرمان آتش به اختیار رهبرمعظم انقلاب با وجود این نهاد ها به این معناست که عملکرد این نهادهای موظف را کافی ندیدند و فرمودند در این آتش به اختیار سراغ ارتباط چهره به چهره بروید، یعنی نقص عمده ما دراین زمینه است. از گذشته همه پژوهشهای رهبر معظم انقلاب در امر بیان و سخنرانی بوده است و اگر این بیان و سخنرانیهای ایشان نبود ما نقیصههای بسیار داشتیم و نشان میدهد که بیان بسیار مهمتر از سیاه قلم زدن است.
اگر روی مبلغانمان خوب سرمایهگذاری میکردیم مبلغان ما در تبلیغ تبدیل به پژوهشگرهای بسیار عالی میشدند همانطور که امروز بیان مرحوم آیت الله فلسفی و شهید مطهری تبدیل به کتاب شده است.
پژوهشگر الزاماً مبلغ نیست؛ اما اگر به درستی روی مبلغ سرمایهگذاری شودد الزاماً مبلغ میشود، اشکال ما در حوزه این است که برای ما تبلیغ در متصدیان اولویت اول نیست.
بر سر راه گروههای خودجوش و مبلغان جوان که رویشهای حوزه هستند و فعالیتهای مختلف در مناطق گوناگون دارند که ممکن است از بسیاری از این نهادهای موظف مفیدتر باشند چه خطرها و آسیب هایی وجود دارد که ممکن است سرعت حرکت آنها را گرفته و در نهایت آنها را به یکی از همین نهاد های موظف آماس کرده تبدیل کند؟
تا مادامی که هر نهادی درآمد ثابت معین و روبه رشد از یک نهاد مشخص نداشته باشد دچار این اسیب نمیشود یعنی تا هنگامی که یک مجموعه مردمی اجبار دارد پول را از مردم گرفته و خرج تبلیغ کند. سازمان حوزه علمیه قم در طول تاریخ دچار فربهی مدیریتی نشده و دلیل آن این است که وابسته به خمسی است که از مردم گرفته شده و وابسته به دین مردم است. به محض اینکه تبلیغ حوزه به بیرون کاسته شود پول به درون میآید و دین مردم کاسته شده و دیگر خمس نمیآید و کار خراب میشود.این ویژگی سبب شده است که مدیریت حوزه همیشه انطباق خوبی با تبلیغ داشته است .
نهادهای مردمی باید حمایت شوند؛ اما هرگز دچار درآمد ثابت روبهرشد نشوند و اگر شد باید مراقبت شود که مثل این نهاد های موجود دچار اشتباه در اولویتها نگردند وگرنه هر سیستمی که دارای درآمد ثابت بوده و به مردم ارتباطی نداشته باشد فرایندش دچار فربهی می شود که دولتها نمونه بارز آنهاست.
بهترین روش این است که نهادهای تبلیغی موجود از این گروههای خودجوش کار بخواهند و در قبال آن پول پرداخت کنند و در نتیجه یک ستاد باید فعال باشد، در امر آموزش هم باید ستادی عمل شود و امر نظارتی بر این نهاد های خودجوش بسیار ضرورت دارد که خود حوزه علمیه به عنوان نهاد نظارتی وارد عمل شده و هماهنگی بین این نهادها را ایجاد کند.