-
جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ب.ظ
مفهوم آزاد بودن انسان، قرنها پیش از آنکه در اروپا مطرح بشود، در اسلام مطرح شد و قرنها پیش از آنکه متفکران و روشنفکران و انقلابیون و رهبران اروپائی به فکر بیفتند که آزادی بشر را یکی از حقوق اساسی بشر بدانند، این در اسلام مطرح شده است.
جریانشناسی مفهوم آزادی فکر و عقیده
لیبرالیسم چیست؟
لیبرالیسم یا آزادیخواهی، مجموعه روشها و سیاستها و ایدئولوژیهایی است که هدفشان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است. هواداران چنین عقایدی را لیبرال میگویند.[۲] شاپیرو میگوید: «لیبرالیسم را میتوان بهطور دقیق نگرشی به زندگی و مسائل آن وصف کرد که تأکیدش بر ارزشهایی همچون آزادی برای افراد، اقلیتها و ملتهاست.»[۳]
لیبرال در فرانسه به معنی شخص آزاد و در لاتین “Liberalis” به معنی اشرافزاده و آزاد است. لیبرال از ریشه liber به معنی آزاد، بیقید و بند و کنترل نشده است. لیبرال در قرن ۱۶ و ۱۷ به معنی آزاد از قید و بند در گفتار یا عمل معنی داشت. لیبرالها واژه لیبرتی Liberty را بسیار به کار میبرند. لیبرتی یعنی آزادی انتخاب و نبود قید. Libertarian کسی است که به دکترین Free will (میل آزاد- آزادی نفسانیات) و “Laissez-faire” «لسهفر» (به معنی بگذار هرچه میخواهد انجام دهد) اعتقاد دارد. رهبر معظم انقلاب این آزادی را اینگونه بیان میکنند: «فلسفه آزادی، خواستن است، خواستن دل، تمنای دل انسانی؛ این اساس آزادی در غرب است»[۴]
انواع لیبرالیسم عبارت اند از:
۱ ـ لیبرالیسم سیاسی :
لیبرالیسم سیاسی که جهت گیری آن معطوف به قدرت و دولت است، نظریه ای است که خواهان حفظ آزادی افراد در برابر نهادی است که تهدید کننده آن است، خواه این نهاد دولت ، مذهب یا عاملی دیگر باشد. در این باره لیبرالیسم بر مشارکت سیاسی، دموکراسی، آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و بیان، آزادی احزاب و اجتماعات و مانند آن تأکید می ورزد.
۲ ـ لیبرالیسم اقتصادی :
لیبرالیسم در عرصه اقتصادی به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی و مقاومت در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است. در این زمینه، لیبرالیسم بر حفظ آزادی اقتصادی، دفاع از حریم مالکیت خصوصی، سرمایه سالاری، ترویج بازار آزاد و رقابتی تأکید دارد. در واقع، میتوان لیبرالیسم اقتصادی را هم معنای سرمایه داری یا کاپیتالیسم دانست.
۳ ـ لیبرالیسم فرهنگی :
لیبرالیسم فرهنگی نیز بر آزادی فردی، تسامح، اومانیسم و سکولاریزم در عرصه فرهنگ و اندیشه، در عرصههای مطبوعاتی، سینما، تئاتر و مانند آن تأکید می ورزد و هر گونه مداخله و انحصار دولت یا نهاد دیگر را در عرصه فرهنگی مردود می داند . یک شاخه مهم لیبرالیسم فرهنگی ، لیبرالیسم مذهبی است که به معنای آزاد بودن هر فرد در انتخاب مذهب یا دین از یکسو و انتخاب ایمان و یا بیایمانی از سوی دیگر است. شایان ذکر است که در نگاه لیبرالی، مذهب یا دین یک امر فردی و شخصی محسوب میگردد و نه یک امر اجتماعی و سیاسی.
۴ ـ لیبرالیسم اخلاقی :
لیبرالیسم اخلاقی در ارتباط با رفتارهای اخلاقی انسانها، آسان گیر، انعطاف پذیر، با گذشت و اباحی مسلک است. عمدتاً رفتارهای اخلاقی انسانها هر چند ناپسند و مذموم باشد از نظر لیبرالیسم اخلاقی مباح است.
تشخیص خوبی و بدی اخلاقی تنها به دست خود انسان است و هیچ منبعی حتی وحی و شرع الهی از نظر لیبرالیسم نمیتواند معیار خوبی و بدی رفتارهای اخلاقی را تعیین کند.
لیبرالیسم اخلاقی به نسبیت اخلاقی معتقد است، یعنی بر اساس این نگرش، هیچ اصل اخلاقی ثابت وجود ندارد و تنها این خواست، اراده و انگیزهها و هواهای فرد است که معیار خوبی یا بدی را تعیین میکند و تبیین گزارزشهای اخلاقی است. از دیدگاه لیبرالیسم اخلاقی، واقعیت متعالی وجود ندارد و تصور از «خوب» غیر قابل تعریف و تهی است.[۵]
بنمایه اصلی این تفکر رهایی از حدود الهی است. در مبانی اسلامی مؤلفههایی وجود دارد که در تضاد بنیادین با لیبرالیسم است. «تقوا» و «پیروی نکردن از هوای نفس» و همچنین «حدود الهی و شرعی»، رفتار و تفکرات انسانها را در دنیا، محدود و به خود معطوف کرده است.
رهبر معظم انقلاب آزادی را به عنوان ارزش در لیبرالیسم، اینگونه بیان میکنند: «در لیبرالیسم، منشأ آزادی، به عنوان حق یا به عنوان یک ارزش، عبارت است از تفکر انسانگرائی ـ اومانیسم ـ چون محور عالم وجود و محور اختیار در این عالم کوْن عبارت است از انسان؛ آن هم بدون اختیار معنی ندارد؛ پس باید اختیار و آزادی داشته باشد.»[۶]
بنابراین از لیبرالیسم اولاً آزادی انسان بیرون میآید و دوماً اومانیسم یا انسان گرایی. انسانِ این مکتب نیز خود را خدا و آقای خویش قرار میدهد و معتقد است پدیدهای به نام دین و خدا نباید مانع من شود.
نفی احکام دینی
در عمل به احکام اسلامی پنج مفهوم وجود دارد: حرام و حلال، مکروه و مستحب و مباح. در عمل به این احکام، مسلمانان به حلال و مستحب امر و از حرام و مکروه نهی شدهاند. در این میان عملی است به نام مباح که انجام آن نه پاداشی دارد و نه کیفری. اگر کسی بگوید می خواهم آزاد باشم و محدود به حلال و حرام و غیره نباشم چنین فردی اباحهگر است. یعنی هر چه میخواهد انجام میدهد که همان معنی “Laissez-faire” «لسهفر» (به معنی بگذار هرچه میخواهد انجام دهد) است. این همان لیبرالیسم است. رهبر معظم انقلاب در این مورد می فرمایند: «در غرب، در نفی تکلیف تا جایی پیش رفتهاند که نه تنها تفکرات دینی را، حتی تفکرات غیر دینی و کل ایدئولوژیها را که در آنها تکلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی میکنند.»[۷]
اگر ماهیت این جریان به خوبی بررسی گردد نفی احکام دینی و خداوند را در پی دارد. رهبر معظم انقلاب در این مورد میفرمایند: «در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست»[۸]
مفهوم آزادی
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره اصل کلمه آزادی میفرمایند: «اولاً باید مفهوم آزادی را روشن کنیم. آزادی یعنی چه؟ چون تقریباً همه دولتهایی که در دنیا نامی و عنوانی و هیاهوئی دارند و بلوکهای شرق و غرب، دم از آزادی میزنند. هم دموکراسیهای غربی، مدعی آزادیاند؛
منتها آزادی در آنجا آزادی فردی است و یک معنای خاصی برای آزادی قائلند و همچنین کشورهای بلوک شرق و رژیمهای سوسیالیستی یا مدعی سوسیالیستی، آنها هم دم از آزادی و دموکراسی میزنند. در دنیا ادعای آزادی هست و هر دولتی، هر رژیمی، هر مکتبی و هر دستگاهی، آزادی را به یک نحو خاصی معنا میکنند و همه هم مدعی این هستند که آزادی را در جامعه خودشان تأمین کردهاند.
آزادی غیر از بیبند و باری است. آزادی غیر از گمراه کردن افراد و اغواگری است. آزادی غیر از خودرأیی و خودکامگی است. آزادی غیر از این است که کسی هر کاری دلش خواست انجام بدهد ولو با چهارچوبهای پذیرفته شده جامعه یا حقوق جامعه یا حقوق افراد دیگر در تضاد باشد. یک مرزهائی دارد آزادی. به نامهای گوناگون، مکاتب گوناگون: اومانیسم و غیره و غیره، هر کدام یک لطمهای به این آزادی زدهاند. بنابراین باید این مفهوم اسلامی که مفهوم بسیار راقی و عالی و افتخارآمیزی هست، درست معنا شود.[۹]
رهبر معظم انقلاب در مورد سابقه آزادی در اسلام میفرمایند: «آزادی غیر از این است که کسی به استناد آزادی هر سوء استفادهای خواست بکند، کما اینکه در دنیا این کار شده؛ کما اینکه به نام آزادی بزرگترین بارها بر انسانها تحمیل شده؛ به نام آزادی بزرگترین جنایتها انجام گرفته؛ به نام آزادی نسلهای انسانی به فساد اخلاقی و شهوانی دچار شدند؛
به نام آزادی، آزادی حقیقی از ذهنهای انسانها در فرهنگ غربی و در مکاتب غربی گرفته شده؛ به نام آزادی چشمهای انسانها را بستهاند، عقلهای آنها را بستهاند و هرچه خواستهاند در ذهن آنها و در دل آنها نفوذ دادهاند و رسوخ دادهاند که این حقیقتی است که امروز ما در دنیا داریم مشاهده میکنیم؛ هم در بلوکهای غرب و نظامهای دموکراسی که طرفدار آزادی فردیاند، هم در نظامهای شرقی و دستگاههای سوسیالیستی که طرفدار آزادیهای اجتماعی و هضم آزادی فردی در آزادی اجتماعیاند.
مفهوم آزاد بودن انسان، قرنها پیش از آنکه در اروپا مطرح بشود، در اسلام مطرح شد و قرنها پیش از آنکه متفکران و روشنفکران و انقلابیون و رهبران اروپائی به فکر بیفتند که آزادی بشر را یکی از حقوق اساسی بشر بدانند، این در اسلام مطرح شده. حالا اگر آزادی را با آن معنای راقی و لطیف و بلند آن مطرح کنیم، که آزادىِ روح انسان از آلایشها، از هویها و هوسها، از رذائل، از قید و بندهای مادی است، اگر این را بگوییم که این تا امروز هم هنوز در انحصار مکاتب الهی است و اصلاً مکاتب غربی و اروپائی آن را استشمام نکردهاند و آن آزادیای که در فرانسه در انقلاب کبیر در قرن هیجدهم مطرح شد و همچنین بعد از او در دنیای غرب، این آزادی مطرح شد، او خیلی کوچکتر و محدودتر و کمارزشتر از آن آزادیای است که انبیای الهی و مکاتب الهی درباره او بحث کردهاند، اگر آزادی را به این معنا بگیریم، این، مخصوص مکاتب الهی است.
اما اگر آزادی را با همان معنا و مفهومی که امروز در مکاتب سیاسی مطرح میشود، آزادیهای اجتماعی، آزادیهای سیاسی، آزادیهای اقتصادی، آزادی فکر و اندیشیدن و عقیده، اگر به همین معنا هم آزادی را بگیریم، البته با تفاسیر مختلفی که در زیر هر یک از این مطالب و عناوین هست، در همین هم اسلام قرنها قبل از انقلابهای اروپائی و مکاتب اروپائی، این آزادی را به ارمغان آورده است.[۱۰]
نگاه امیر المومنین(ع) به آزادی انسان
رهبر معظم انقلاب آزادی انسان را نیز در بیان امام علی(ع) بدین گونه تبیین میکنند: «در وصیت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة و السّلام) به فرزندش امام حسن مجتبی، با خودِ همین کلمهی آزادی آمده که: « لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً »[۱۱] بنده غیر خودت نباش که خدا تو را آزاد آفریده. ببینید!
هر انسانی آزاد به دنیا آمده که در سندهای بسیار مهم انقلاب کبیر فرانسه امروز در دنیا حفظ میشود و دهن به دهن گفته میشود و از حرفهای منتسکیو و امثال او از نویسندگان و متفکران، ذکر میشود و نقل میشود که هر انسانی آزاد به دنیا میآید، این در هزار و چهارصد سال قبل به صورت یک سند مکتوبِ نوشته شده غیر قابل خدشه وجود دارد. «لاتکن عبد غیرک»؛ بنده غیر خودت نباش؛ غلام نباش، در حالی که خدا تو را آزاد آفریده.[۱۲]
همچنین ایشان در جایی دیگر می فرمایند: « امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرمود: «إِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَارٌ» یعنی آدم، غلام و کنیز به دنیا نیامده است؛ همه انسانها آزادند. این یک جمله کوتاه و بسیار پرمعناست که همه آزادیهایی که امروز غرب و شرق و تمدنها و فرهنگهای جهانی از آن دم میزنند، در این وجود دارد و این افتخار، متعلق به ادیان است و متعلق به اسلام است که اعلان آزادی بشر را کردهاند.»[۱۳]
نگارنده: سعید ابوالقاضی
جهت مطالعه بیشتر:
- نقدی بر اومانیسم و لیبرالیسم،دکتر آیت قنبری، فراز اندیشه، ج اول ۱۳۸۳
- آزادی معنوی، مرتضی مطهری، نشر صدرا
[۱] . khamenei.ir
[۲] . داریوش آشوری ، دانشنامه سیاسی ، ص ۲۸۰
[۳] . لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، ص۳٫
[۴] . بیانات ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
[۵] . نقدی بر اومانیسم و لیبرالیسم،دکتر آیت قنبری، فراز اندیشه، چ اول ۱۳۸۳، ص۱۳۱-۱۳۳
[۶] . بیانات ۲۳/۸/۱۳۹۱
[۷] . بیانات ۱۳۷۷/۰۶/۱۲
[۸] . بیانات ۱۳۷۷/۰۶/۱۲
[۹] . بیانات ۱۴/۹/۱۳۶۵
[۱۰] . بیانات ۱۴/۹/۱۳۶۵
[۱۱] . نهج البلاغه، نامهی ۳۱
[۱۲] . بیانات ۱۴/۹/۱۳۶۵
[۱۳] . بیانات ۵/۱۰/۱۳۶۵