یادداشت | احمد کسروی یک نمونه افراطی از منتقدین عقائد و آداب و رسوم شیعه بود

 

در تاریخ معاصر ایران به ویژه از دوره مشروطه به این سو، که مصادف با عقب ماندگی کشورهای اسلامی از جمله عقب ماندگی کشور ایران همزمان با پیشرفت و توسعه کشورهای غربی می‌باشد، با جریانی به ویژه در میان افراد منتسب به حوزه دین و روحانیت مواجه می‌شویم که عقب افتادن ایران از قافله رشد و پیشرفت در مقایسه با جهان غرب را ناشی از گرایش اعتقادات شیعه به خرافات و به ادعای آنان دوری شیعیان از اصول و ریشه‌های دین اسلام جستجو می‌کردند. این در حالی است که اینان با ادعای اصلاح‌گری در دین و اعتقادات دینی مردم، حتی به دنبال تغییرات بنیادین در اصول برآمدند.

جریان های تجدید نظر طلب در عقاید شیعه

 

این جریان‌ که بعضا در سلک روحانیت نیز قرار دارند به بهانه مبارزه با خرافات خواستار تجدیدنظر در عقاید و آداب و رسوم شیعه شده‌اند. تلاش این جریان مکمل فعالیت‌هایی است که پس از مشروطه به ویژه در عصر رضاخان که دوره اوج گیری گرایش به غرب می‌باشد- بر ضد دین آغاز شد. این جریان طیف وسیعی را در خود جای می‌دهد که یک سر آن کسانی قرار دارند که خواستار اصلاح و تغییر در عقاید و آداب و رسوم تشیع بوده‌اند و در سر دیگر آن کسانی قرار می‌گیرند که تفکراتشان به بازگشت از اصل دین و ارتداد می‌انجامد.

 

احمد کسروی منتقد عقائد شیعه

احمد کسروی یک نمونه افراطی از منتقدین عقائد و آداب و رسوم شیعه بود اما نگرش تجدیدنظر طلبانه کسروی در واقع چیزی از دین اسلام باقی نمی‌گذاشت و به ظهور دینی جدید می‌انجامید. بطوری که وی با صراحت می‌گفت «دین تابع مقتضیات زمان است و در مراحل مختلف تاریخ بشر ضرورت پیدایش دین نو با سلاح عقلی و اخلاقی نو» اجتناب ناپذیر است.(۱) رویکرد غالب این افراد دارای یک نقطه مشترک در قالب مبارزه با خرافات بود. به ویژه در دوره پهلوی اول، جامعه ایران شاهد حرکتی فراگیر با عنوان «ضدیت با خرافات» از جمله از سوی گروه‌های منتسب به روحانیت می‌باشد؛

حتی می‌توان گفت در این زمان عنوان مبارزه با خرافات، بدون آن که تعریفی مشخص و یا چارچوبی معین برای آن ارائه گردد به صورت یک ارزش فرهنگی درآمده بود و بسیاری از افراد بدون آنکه تخصصی در این زمینه داشته باشند پیرامون آن اظهار نظر می‌نمودند و حتی دامنه آن را به دین و مظاهر و شعائر مذهبی می‌کشاندند. مجله آیین اسلام در آغاز سال ۱۳۲۵شمسی طی یادداشتی که در این زمان انتشار داد، بر این نکته تأکید نمود که در این دوره «هر جمعیتی مبارزه با خرافات را هدف خود ساخته است» و «ما نیز یکی از آنانیم که آن مبارزه و این مخالفت را بر خود لازم می‌دانیم» از این رو از اندیشمندان خواست تا دیدگاه‌های خود را درباره خرافه و معنا و مصداق آن برای این مجله بنویسند. (۲)

بدین ترتیب جامعه ایران در این سال‌ها با گرایش‌های فکری خاص افرادی مواجه است که با تأکید بر اصلاح‌گری در دین و خرافه زدایی از اعتقادات مذهبی در صحنه فکری ایران ظهور کردند. این افراد گرچه در افکار و عقاید با یکدیگر کاملا همسان نبودند اما افکار آنان غالبا بر اساس اصولی مشترکی شکل گرفته بود که نسلی از آنان تا به امروز نیز عموما بر اساس همان اصول به فعالیت خود ادامه داده‌اند.

سید جمال و عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی

 

برای بررسی دقیق‌تر پیشینه فکری این جریان در ایران لازم است به دوران سید جمال بازگردیم. سید جمال الدین اسدآبادی از اولین کسانی است که از او با عنوان آغازگر نهضت بیداری اسلامی در سده‌های اخیر نام می‌برند. برخی سید جمال را از اولین نظریه‌پردازان بنیادگرایی اسلامی به شمار می‌آورند و برخی دیگر او را بنیانگذار و آغازگر روشنفکری دینی یا نوگرایی دینی با رویکرد شبه سلفی در جهان اسلام مخصوصاً در ایران و مصر می‌دانند.(۳) شاید بیشترین توجه و نگرانی‌های سید جمال در مورد عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی و درماندگی آنان در مقابل استعمار و ارائه راه حلی برای این مساله بود.

او به نوعی چاره مشکل جوامع اسلامی را در سازش میان اسلام و مدرنیته می‌دانست. از نگاه نواندیشانه سید جمال، مسلمانان می‌بایست مطابق با مقتضیات و نیازهای جدید، دست به نوسازی و اصلاح دینی می‌زدند. در همین راستا وی همزمان با اصلاح مذهبی، مدرنیته را نیز به صورت اصلاح شده برای جوامع اسلامی توصیه می‌نمود. او کار خود را در جهت طرح مجدد اندیشه اسلامی بر پایه محوریت بخشیدن به عقلانیت قرار داد. وی به ویژه نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین را عامل مشکلات جوامع انسانی می‌دانست و چاره این مشکل را نیز در بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه‌ها و ساز و برگهایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است؛ جستجو می‌کرد.

بعدها جنبه‌هایی از این دیدگاه مورد استفاده جریان‌های وابسته به اندیشه‌های وهابی و سلفی قرار گرفته و بسیاری از شاخه‌ها و طیف‌های جریان تجدیدنظر طلب در عقاید شیعه در ایران با الهام از این تفکرات، آن را مطابق میل خود ساز و برگ داده و تفسیر نموده‌اند.(۴)  بر همین اساس ایگناس گلدزیهر، خاورشناس یهودی اروپایی که از نزدیک با فعالیتهای سید جمال الدین در مصر آشنا بود،  وی را بنیانگذار «نهضت وهابی فرهنگی» در آن سرزمین خوانده است.(۵) محمد البهی، استاد و رییس اسبق دانشگاه الازهر نیز سید جمال الدین را رهرو همان مسیری خوانده است که ابن تیمیه در آن قدم برمی‌داشت.(۶)

در ادامه این بحث به معرفی شاخص‌ترین افراد این جریان که در سلک روحانیت ایران، مروج افکار شبه وهابی و خواستار تغییر آداب و رسوم شیعه در ایران معاصر بوده‌اند، می‌پردازیم.

 

شیخ هادی نجم آبادی

از دوره قاجار به ویژه در آستانه نهضت مشروطیت با رواج برخی دیدگاه‌ها و تفکرات سلفیه در میان مردم مسلمان و شیعه ایران، برخی از افراد حتی در کسوت روحانیت نیز تحت تاثیر این افکار قرار گرفته و به مروجان آن تبدیل شدند که شیخ هادی نجم‌آبادی از نخستین این افراد می‌باشد.

شیخ هادی نجم آبادی فرزند حاج ملا مهدی، یکی از علمای مشهور تهران در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار می‌باشد. نجم آبادی، با برخی از مهم‌ترین مخالفان ناصرالدین شاه همکاری می‌کرد. در دو برهه‌ای که سید جمال الدین اسدآبادی به ایران آمد، از حمایت‌های شیخ بهره برد(۷) تا جایی که وی را نزدیک‌ترین روحانی ساکن ایران به سید جمال الدین دانسته‌اند. هنگام آغاز فعالیت‌های اتحاد اسلام سید جمال الدین در استانبول هم، شیخ در میان برجستگان یاران وی در ایران قرار داشت.(۸)

نجم آبادی همچنین از دوستان میرزا آقا خان کرمانی(۹) و شیخ احمد روحی  است و میرزا رضا کرمانی را نیز در به قتل رساندن ناصرالدین شاه همراهی نموده است و پس از اعدام قاتل ناصرالدین شاه توسط مظفرالدین شاه، به طور خصوصی برای وی مراسم چهلم و سالگرد برگزار کرد که افراد بسیار معدودی در آن شرکت کردند. میرزا رضا کرمانی در این باره می‌نویسد:

در دوازدهم ربیع الثانی ۱۳۱۴ که چهل روز از اعدام میرزا رضا می‌گذشت، در نزدیکی خانه حاج شیخ هادی نجم آبادی، چهلم میرزا رضا را گرفتند. نجم آبادی، آقا میرزا حسن کرمانی با آقا شیخ محمد علی دزفولی و بعضی از اجزاء شیخ هادی، چهلم میرزا رضا را گرفتند. سال میرزا رضا را نیز حاج شیخ هادی نجم آبادی گرفت. او از امین الدوله دعوت نمود و مجلس گذاشت که حاضرین آن سه نفر بودند. شخص حاج شیخ هادی و امین الدوله و یکی از محارم شیخ هادی و طعام آن مجلس را خود حاج شیخ هادی مهیا نمود که طبخ حضوری کرده بود.(۱۰)

شیخ هادی نجم‌آبادی در جمادی الثانی ۱۳۲۰ قمری -سه سال قبل از نهضت مشروطیت- درگذشت و در همان خانه خود در خیابان شیخ هادی نزدیک میدان حسن‌آباد تهران دفن گردید.(۱۱) اما افکارش پس از وفاتش نیز در خانواده شیخ هادی نجم آبادی تداوم یافت. دخترش «آغابیگم نجم آبادی» که از زنان روشنفکر جنبش مشروطیت به شمار می‌رفت، در سال ۱۲۸۹خورشیدی «انجمن مخدرات وطن» از فعال‌ترین تشکل‌های زنان در دوران مشروطه را تأسیس کرد.

 

حجت الاسلام والمسلمین محمد ملک‌زاده

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی