-
شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۴۳ ب.ظ
طیفی که تا پیش از این بهطور جدی مدافع ولایت فقیه بود به مرور تبدیل به منتقد ولایت فقیه و معترض به برخی از سیاست های نظام شد .
اختلاف نظر راجع به حدود تبعیت از حضرت امام خمینی(ره)
محور دیگر اختلاف در حدود تبعیت از امام(ره) خلاصه میشد. اعضای مجمع روحانیون مبارز اعتقاد داشتند که تمامی رهنمودهای حضرت امام لازم الاجراست. به همین دلیل در قضیه سفارش امام(ره) در مورد ابقای «میرحسین موسوی» در سمت نخست وزیری، این توصیه را برای نمایندگان مجلس لازم الاجرا میدانستند، در حالی که برخی شخصیتها با توجه به دیدگاه اقتصادی موسوی که به اقتصاد دولتی یا دولت سالاری گرایش داشت با مخالفت میورزیدند.
از این رو با طرح مسأله موسوی و ارشادی بودن رهنمودهای امام مدعی بودند صرفاً آن دسته از رهنمودهای امام که در قالب فرمان و حکم حکومتی صادر شود، شرعاً لازم الاجراست و توصیههایی که فاقد این خصوصیت و یا امام اختیار تصمیمگیری را به نمایندگان مردم سپرده باشد، شرعاً لازم الاتباع نیست.
از آنجا که امام در بخشی از نامه خود به مجلس فرموده بودند تصمیمگیری برعهده نمایندگان مردم است؛ تبعیت از آن را واجب نمیدانستند. بر این مبنا، 99 نفر به نخست وزیری مهندس موسوی رأی منفی دادند. البته در مجموع میرحسین موسوی موفق به کسب رأی اعتماد از مجلس شد. حساسیت برخی اعضای منشعب از جامعه روحانیت و مؤسسان مجمع روحانیون پیرامون حدود و اختیارات حضرت امام(ره)، به حدی بود که برخی از آنها تاب و تحمل نظرهای مخالف را نداشتند و همین امر را عامل شکلگیری مجمع روحانیون مبارز میدانند.
ظهور و بروز اختلافات سیاسی بین جامعه روحانیت و مجمع روحانیون
این مرزبندیها تا زمان ارتحال امام خمینی(ره) و شکلگیری رهبری حضرت آیتالله خامنهای بهطور واضح خود را نمایان نساخته بود؛ اما با این تحولات شاهد تغییر برخی از مقولهها در ادبیات سیاسی مجمع روحانیون هستیم.
برخی از شخصیتهاییکه در گذشته در مظان انتقاد از ولایت فقیه بودند زبان و ادبیاتشان تغییر کرد مثل مرحوم احمد آذری قمی و کسانیکه بیشتر در فضای سیاسی کشور به سیاستهای رفتاری اعضای مجمع روحانیون معترض بودند.
این افراد آرام آرام توانستند نقش جدیدی در عرصه سیاسی کشور ایفا کنند، در نتیجه نقش اعضای مجمع روحانیون کاهش و نقش اعضای جامعه روحانیت افزایش پیدا کرد. این روند رو به کاهش نقش برای برخی از اعضای مجمع با انتقادهای تند و سریحالحن مرحوم هاشمی رفسنجانی از طیفی از اندیشهها و باورهای آنان، سرعت بیشتری پیدا کرد.
رقابتها انتخاباتی بین مجمع روحانیون و جامعه روحانیت
انتخابات مجلس چهارم منتهی به شکست اعضای مجمع روحانیون و پیروزی کاندیداهای جامعه روحانیت انجامید، در انتخابات مجلس پنجم اینبار سیاستهای جامعه روحانیت نتوانست همانند مجلس چهارم شکست کاملی را بر جرییان چپ وارد نماید و در نتیجه مجلس پنجم به نوعی یک مجلس کاملاً ترکیبی شد.
مجلس ششم و کاهش روند حضور روحانیت در مجلس ملی
در مجلس ششم اوضاع کاملاً تغییر کرد و بخش اعظم آن بهدست اعضای جریان چپ و متمایلان به مجمع روحانیون مبارز سپرده شد، اینبار مهدی کروبی ریاست مجلس را برعهده گرفت و در واقع دوره جدیدی از مناسبات در رابطه با روحانیت در جامعه ایرانی تحقق پیدا کرد. ضمن اینکه در این دوره و پس از آن شاهد کمرنگ شدن حضور روحانیون در مجلس شورای ملی در هر دوره هستیم.
بعد از مجلس ششم درگیری جریان روحانیت با سیاست و وجود شاعبه تجملگرایی این قشر و در نهایت فاصله گرفتن روحانیت با بدنه جامعه، سبب کمرنگ شدن پیوند وسیع اجتماعی روحانیت با مردم و کاهش بار نفوذ سیاسی حوزه علمیه بر جامعه شد.
نفوذ جریان روشنفکری در مجمع روحانیون و تغییر موضع مرحوم هاشمی رفسنجانی
مجمع روحانیون که عمدهترین چهره فعال سیاسی آن آقای موسوی خویینیها و آقای کروبی بودند بهدلیل اتخاذ سیاست های تندروانهتر در کشور توسط بعضی از جوانترها و در واقع کسانیکه تمایلات به اصطلاح انقلابی تندروانهتری داشتند مورد علاقه بودند.
موسوی خویینیها شخصی بود که در جریان اشغال سفارت به عنوان نماینده امام در آنجا حضور پیدا کرده و سخنگوی جریانی بود که گروگانگیری سفارت را انجام داده و با دانشجویان ارتباط داشت. بعد زمانیکه وی به عنوان دادستان کل کشور منصوب شد سیاستهای پر سر و صدایی در مسأله واگذاریهای زمین و غارت اموال عمومی مطرح کرد و حملات گستردهای را به طیفی از کسانیکه زمینهای گستردهای را قبل از انقلاب گرفته بودند و حالا در تصرف خودشان داشته و یا خوانینی که از کشور رفته و برگشته و توانسته بودند بعضی از اموال خودشان را پس بگیرند، به هر حال خویینیها در این دوره برسر این موضوع سر و صدای گستردهای را مطرح کرد.
ادبیات خان گزیدگی بیشتر توسط وی و طرفدارانش مطرح شد و با همین ادبیات طیف روحانیت مبارز و کسانیکه با فضای فکر اینها همراهی نداشتند را به اسلام آمریکایی و در واقع اسلام سرمایهداری متهم و مورد عتاب قرار میدادند.
این جریان به دلیل نوع انتقادی که به جامعه روحانیت و طیف سننی حوزه علمیه داشت از آن جدا شد. موسوی خویینیها و مهدی کروبی و بعد مرحوم موسوی اردبیلی، علی اکبر محتشمی، موسوی لاری و سراج کسانی بودند که در مجمع روحانیون گرد هم آمده و البته سیاست های تندروانهتری را در مسائل مختلف در زمان رهبری این طیف اتخاذ میکردند.
در انتخابات مجلس سوم تقریباً مجمع روحانیون و جریان چپ که با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و انجمن های تحکیم وحدت همراهی داشتند توانسته بودند که اکثریت مجلس را بدست آورند؛ اما این اتفاق در مجلس چهارم تحقق پیدا نکرد.
ظهور مرحوم هاشمی رفسنجانی و دیدگاههای تند انتقادی که وی بعد از این برخلاف نگاههاییکه در زمان ریاست مجلس و در زمان جنگ در نماز جمعه ابراز میکرد وهمچنین تمایلاتی که به اقتصاد باز و اقتصاد سرمایه داری پیدا کرده بود سبب اعتراض مجمع روحانیون شد.
درنهایت فشار مرحوم هاشمی رفسنجانی در فضای سیاسی کشور باعث شد که اعضای مجمع روحانیون تا حدود زیادی منزوی و در انتخابات مجلس چهارم نتواند به اندازه کافی رأی بیاورند.
اینبار در جریان اتخابات مجلس پنجم، شاهد این هستیم که مرحوم هاشمی رفسنجانی با اعضای مجمع به نحو دیگری تعامل کرد و با یاری رساندن به مجمع روحانیون توسط حزب کارگزاران کمک کرد که بعضی از اعضای مجمع مجدداً به مجلس راه پیدا کنند.
از این زمان به بعد آرام آرام تمایلات جریان مجمع روحانیون تغییر پیدا میکند. حتی ادبیاتی که بر وزارتخانه مرحوم هاشمی رفسنجانی که سید محمد خاتمی آن را رهبری میکرد دستخوش تغییر شده و سبب استعفای سید محمد خاتمی میشود. بعداز این مرحوم هاشمی رفسنجانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به جریان حزب مؤتلفه و متمایل به روحانیت سپرد.
در جریان این تحولات مجمع روحانیون در مسیر فکری خود باقی نماند و با گذشت زمان به سمت جریان روشنفکری در ایران تمایل پیدا کرد.
ورود و نفوذ جریان روشنفکری در جریان مجمع روحانیون منتهی به این شد که عملاً آن خوانش انقلابی از دیدگاههای حضرت امام به نوعی خوانش لیبرال و نوعی روشنفکری از آرمانهای انقلاب تبدیل شود.
بهتدریج مجمع روحانیون بهجای فعالیتهای انقلابی به سمت فعالیت لیبرالی تمایل پیدا کرد تا آنجاکه این تشکل به یکی از کانون های حمایتی از جریانهای لیبرال و معارض با انقلاب اسلامی تبدیل شد. این مهم لطمه بزرگی به یک سازمان روحانی و حوزوی انقلابی وارد ساخت تا بعد از چند سال این استحاله بسیار جدی و عمیق در درون یک طیف حوزوی، بهگونهای اتفاق افتد و بهجای اینکه با فرزندان انقلابی امام رابطه نزدیکتری برقرار و به آنها نزدیکتر شود، اندک اندک به نهضت آزادی و طیف ملی گرا و جریان های معارض انقلاب به گونهای نزدیک شد که با اعلام سیاست جذب دیگر بهجای اینکه خودشان نقش آهنربا را بازی کنند، به سمت این جریانها جذب شدند.
طیفی که تا پیش از این بهطور جدی مدافع ولایت فقیه بود آرام آرام به منتقد ولایت فقیه و در واقع معترض به بعضی از سیاست های نظام تبدیل شد و با وجود اینکه موفقیتهای سیاسی خوبی داشتند و توانستند در انتخابات ریاست جمهوری76 رأی مطلق بگیرند و این پیروزی را در انتخابات ریاستجمهوری بعد تکرار کنند نتوانستند با دلسوزان و بدنه انقلابی فداکار نظام رابطه خوبی برقرار نمایند.
از این طریق شاهد آن هستیم که مجمع روحانیون حلقه وصل روحانیت بین جریان های وصل و مخالف نظام و ناراضی و یا کسانیکه همراهی با تفکر انقلابی امام نداشتند شد. این امر میتواند یک اتفاق ویژه در زندگی روحانیت در ایران بهشمار آید که طیفی از روحانیون واسطه بین اپوزسیون و انقلاب هستند.
باگفتار: یعقوب توکلی
نگارنده: محمدصالح غلامعلینژاد