-
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ
اشاره: آیت الله حسینعلی منتظری، در سال ۱۳۰۱ شمسی در نجفآباد اصفهان متولد شد. پدرش حاج علی، کشاورز سادهای بود که در کنار کار روزانهاش با کتاب و کتابخانه دمساز و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. آیت الله منتظری ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۲۱، با خانم ماه سلطان ربانی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، ۷ فرزند به نامهای محمد، عصمت، اشرف، احمد، طاهره، سعید و سعیده است. فرزند ارشد آیت الله منتظری، شهید محمد منتظری، از روحانیون مبارز و انقلابی بود که در انفجار دفتر حزب جمهوری در ۷ تیر سال ۱۳۶۰ به همراه شهید بهشتی و بسیاری دیگر از نمایندگان مجلس، وزیران و مسئولان بلندپایه کشور به شهادت رسید.
بررسی شخصیت آیت الله منتظری / بخش اول
حمایت آیت الله منتظری از امام خمینی(ره)
پس از رحلت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰، نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزه علمیه متوجه چند نفر از علما از جمله آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی و امام خمینی گردید. بسیاری از علماء وقت مانند آیت الله منتظری و آیت الله مطهری قائل به اعلمیت امام خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص داده و به تبلیغ مرجعیت ایشان میپرداختند.
حمایت آیت الله منتظری از امام باعث شد در تیرماه ۱۳۵۴، تبعید شده و در نهایت از تبعیدگاه روانه زندان شود. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیته مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانه زندان اوین شد. منتظری در این بازداشتگاهها با فشارهای روحی و جسمی روبهرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجهها بود که شکنجهگر ازغندی، به وی گفته بود:
«علت اینکه تو را از حوزه دور نگه میداریم و از این طرف به آن طرف میفرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید… .»
آیت الله منتظری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می رود.
وی به همراه آیت الله طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. در پیامی که امام خمینی به مناسبت آزادی وی صادر کرد این چنین آمده است:
«هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جناب عالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادی – ابتداییترین حقوق بشر – محروم و با شکنجههای قرون وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده گرفت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می رود.
منتظری؛ وصی تامالاختیار امام
منتظری از مبارزان برجسته دوران مبارزات ضد رژیم شاه بود. وی از شاگردان خاص امام محسوب میگردید. منتظری در دوران زندگی متحمل شکنجهها و تبعیدهای فراوانی شد و در میان مبارزان از جایگاه والایی برخوردار گردید؛ اما عصر طلایی زندگی منتظری با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز میشود. ایشان بر مسند رئیس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی تکیه میزند. آیت الله منتظری با فوت آیت الله طالقانی و حکم امام خمینی، به عنوان امام جمعه تهران برگزیده میشود و سالها نیز ریاست هیئت امنای دانشگاه امام صادق علیه السلام را بر عهده میگیرد.
امام خمینی در شهریور ۱۳۵۸ - هنگامی که او را به عنوان امام جمعه تهران منصوب میکنند – چنین مینویسند:
«من شما را که مجاهدی بزرگوار و فقیهی عالیقدر میدانم، برای دژ محکمی که آن فقید سعید [طالقانی] پاسدار آن بود، انتخاب و منصوب نمودم.»
امام در وصیت نامه مورخ ۲۹ دی ماه ۵۸ وی را به عنوان وصی خودشان در همه امور تعیین کردند:
«وصی خود قرار دادم اخوی مکرم و جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری را راجع به جمیع امور، خصوصا مربوط به وجوه شرعیه که در نزد خودم و آقای پسندیده یا جای دیگر است.»
موافق نبودن امام(ره) با قائم مقامی منتظری!
در سال ۱۳۶۲ مجلس خبرگان، به رغم موافق نبودن امام، منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری معرفی کرد. وی بعد از قائم مقامی بخش زیادی از اختیارات حکومت و اداره کشور را به دست میگیرد:
-عزل و نصب قضات سراسر کشور،
-ارجاع بسیاری از احتیاطات فقهی از سوی امام خمینی،
-بسیاری از عزل و نصبهای نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانه ها و …
نظریهپرداز «ولایت فقیه» در آزمون «ولایت»
سید هادی هاشمی داماد آیت الله منتظری مسئول بیت و دفتر وی نیز بود. یکی از موثرترین افراد در بیت آیت الله منتظری، سید مهدی هاشمی، برادر سید هادی هاشمی بود که از طریق وی در بیت آیت الله نفوذ داشت. او جزء مؤسسین سپاه به شمار میرفت. شواهد نشان از این امر داشت که قبل از انقلاب، آیت الله شمسآبادی از روحانیون سرشناس اصفهان به همراه تنی چند از مردم این شهر به دست باند مهدی هاشمی به قتل رسیدهاند. و همچنین مدارکی دال بر همکاری مهدی هاشمی با ساواک به دست آمد که تمامی اینها ضرورت رسیدگی هر چه سریعتر به اعمال وی را نشان میداد. اما منتظری از آنجایی که اعتماد صددرصد به مهدی هاشمی داشت، از دستگیری وی ممانعت به عمل میآورد و او را زیر چتر حمایت خود قرار داد.
امام از منتظری میخواهد تا به حمایت از مهدی هاشمی و منافقین پایان دهد و در نامه خود به ایشان به صراحت در خصوص باند مهدی هاشمی و منافقین به وی هشدار میدهند:
«پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشنتر از دیگران است… لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ما واجب و احتمال خدشهدار شدن آن نیز منجز است. با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاه به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است. این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سید مهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقتا مرتکب چیزهایی شدند؛ بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیبا و امثال آن میباشند …»
اما منتظری هیچ توجهی به سخنان امام و استاد خود نکرد و بر حمایت بی حد و حصرش از مهدی هاشمی افزود. وی معتقد بود: «سید مهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند و مفید میشناسم.»
یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند، وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.»
امام در پیام دیگری بازهم به وی تذکراتی را گوشزد کردند: «باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نکرده، فاجعه به بار آورند… در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید.»
ولی این تذکر نیز مانند تذکرهای قبلی، منتظری را متقاعد نکرد تا از دستورات ولایت فقیه – که خود یکی از نظریهپردازان مکتب آن بود – پیروی کند. امام باز هم مدارا کرد، چون از یک سو میدانست کنار گذاشتن فردی چون منتظری چه آسیبهایی را برای انقلاب دارد و از سوی دیگر، بنای بر جذب حداکثری داشت. اما هر چه گذشت نفوذ منافقین و باند مهدی هاشمی بیشتر و بیشتر شد.
رنجنامه تاریخی سیداحمد خمینی خطاب به منتظری
سید احمد خمینی در رنجنامه تاریخی خود خطاب به منتظری مینویسد:
«حضرت آیت الله! نامههای اخیر شما در دفاع از منافقین خیال میکنید کار خودتان بوده است؟ بعدا سخنان آقای مهدی هاشمی را میآورم که چگونه این طیف در طول چند سال کار روی شما، موضع شما را به طرف دفاع از منافقین سوق دادند و جنابعالی را به سقوط کامل پیش حزب الله کشیدند. یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند، وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.» امام تنها همین دو جمله را فرمودند آیا از خود پرسیدهاید که چه کردید که امام مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟ »
ماجرای قائم مقامی
مطرحترین و مهمترین سؤال در ارتباط با انتخاب اقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری این است که آیا با امام (ره) در مورد انتخاب ایشان در مجلس خبرگان، مشورت شده بود یا خیر؟
جواب مسلما منفی است چرا که اولا امام خمینی (ره) به وضوح در نامه ۱۳۶۸/۰۱/۰۶به آقای منتظری تصریح کرده است که با توجه به سادهلوحی و القاپذیری و نداشتن ظرفیتهای لازم جهت رهبری، از ابتدا با انتخاب وی مخالف بوده است؛ بنابراین در صورت مشورت مجلس خبرگان با امام، ایشان مخالفت خود را ابراز میکرد که کرد.
آیت الله محمدی گیلانی در تاریخ ۱۳۷۹/۰۹/۰۶ به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم (ع) در منزل آقای علی رازینی در بیان ابراز مخالفت امام گفت:
«یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان من ضمن تماس با دفتر امام (ره) کتبا از ایشان درخواست ملاقات کردم. امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه..! و اضافه فرمود: احمد هم از او دفاع میکند؟
عرض کردم: بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود. امام قدری فکر کرد و فرمود: احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعداز ظهر من ایشان را ببینم؟ رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم. فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعداز ظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم. فرمود: نه یکی از دوستان آمده و چنین گفته… گفتم: ما اعلام کردهایم. نمیشود…»
تأمل در آنچه از آقای محمدی گیلانی نقل کردیم، نشان میدهد که امام در مورد طرح قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان، در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بود… بیتردید اگر [اعضای مجلس] خبرگان نظر امام را میدانستند، آقای منتظری را به عنوان جانشین او تعیین نمیکردند.
شروع علنی اختلافات با امام
پیام تیرماه ۱۳۶۲ امام خمینی (ره) به مجلس خبرگان و حساسیت ایشان به بیت آقای منتظری را میتوان شروع علنی ماجرا دانست. امام (ره) در بخشی از پیامشان این چنین آوردهاند:
«… باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف و نفوذی در بیوت شما با چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آوردند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف بکشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله، الله در انتخاب اصحاب خود …»
باکمال تأسف باید گفت بدترین واقعه تلخ از تاریخی آغاز شد که آقای منتظری نه تنها خواسته امام برای تصفیه عناصر ناسالم و منحرف بیتش را اجابت نکرد بلکه تحت تأثیر ترفندهای پیچیده واسطههای نفوذی در دفتر خود که «فعال ما یشاء» بودند، از باند قدرتطلب منحرف حمایت کرد.
ادامه دارد…
منبع: کتاب بازگشت از نیمه راه –علی الفت پور
بررسی شخصیت آیت الله منتظری / بخش اول
حمایت آیت الله منتظری از امام خمینی(ره)
پس از رحلت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰، نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزه علمیه متوجه چند نفر از علما از جمله آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی و امام خمینی گردید. بسیاری از علماء وقت مانند آیت الله منتظری و آیت الله مطهری قائل به اعلمیت امام خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص داده و به تبلیغ مرجعیت ایشان میپرداختند.
حمایت آیت الله منتظری از امام باعث شد در تیرماه ۱۳۵۴، تبعید شده و در نهایت از تبعیدگاه روانه زندان شود. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیته مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانه زندان اوین شد. منتظری در این بازداشتگاهها با فشارهای روحی و جسمی روبهرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجهها بود که شکنجهگر ازغندی، به وی گفته بود:
«علت اینکه تو را از حوزه دور نگه میداریم و از این طرف به آن طرف میفرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید… .»
آیت الله منتظری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می رود.
وی به همراه آیت الله طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. در پیامی که امام خمینی به مناسبت آزادی وی صادر کرد این چنین آمده است:
«هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جناب عالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادی – ابتداییترین حقوق بشر – محروم و با شکنجههای قرون وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده گرفت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می رود.
منتظری؛ وصی تامالاختیار امام
منتظری از مبارزان برجسته دوران مبارزات ضد رژیم شاه بود. وی از شاگردان خاص امام محسوب میگردید. منتظری در دوران زندگی متحمل شکنجهها و تبعیدهای فراوانی شد و در میان مبارزان از جایگاه والایی برخوردار گردید؛ اما عصر طلایی زندگی منتظری با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز میشود. ایشان بر مسند رئیس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی تکیه میزند. آیت الله منتظری با فوت آیت الله طالقانی و حکم امام خمینی، به عنوان امام جمعه تهران برگزیده میشود و سالها نیز ریاست هیئت امنای دانشگاه امام صادق علیه السلام را بر عهده میگیرد.
امام خمینی در شهریور ۱۳۵۸ - هنگامی که او را به عنوان امام جمعه تهران منصوب میکنند – چنین مینویسند:
«من شما را که مجاهدی بزرگوار و فقیهی عالیقدر میدانم، برای دژ محکمی که آن فقید سعید [طالقانی] پاسدار آن بود، انتخاب و منصوب نمودم.»
امام در وصیت نامه مورخ ۲۹ دی ماه ۵۸ وی را به عنوان وصی خودشان در همه امور تعیین کردند:
«وصی خود قرار دادم اخوی مکرم و جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری را راجع به جمیع امور، خصوصا مربوط به وجوه شرعیه که در نزد خودم و آقای پسندیده یا جای دیگر است.»
موافق نبودن امام(ره) با قائم مقامی منتظری!
در سال ۱۳۶۲ مجلس خبرگان، به رغم موافق نبودن امام، منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری معرفی کرد. وی بعد از قائم مقامی بخش زیادی از اختیارات حکومت و اداره کشور را به دست میگیرد:
-عزل و نصب قضات سراسر کشور،
-ارجاع بسیاری از احتیاطات فقهی از سوی امام خمینی،
-بسیاری از عزل و نصبهای نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانه ها و …
نظریهپرداز «ولایت فقیه» در آزمون «ولایت»
سید هادی هاشمی داماد آیت الله منتظری مسئول بیت و دفتر وی نیز بود. یکی از موثرترین افراد در بیت آیت الله منتظری، سید مهدی هاشمی، برادر سید هادی هاشمی بود که از طریق وی در بیت آیت الله نفوذ داشت. او جزء مؤسسین سپاه به شمار میرفت. شواهد نشان از این امر داشت که قبل از انقلاب، آیت الله شمسآبادی از روحانیون سرشناس اصفهان به همراه تنی چند از مردم این شهر به دست باند مهدی هاشمی به قتل رسیدهاند. و همچنین مدارکی دال بر همکاری مهدی هاشمی با ساواک به دست آمد که تمامی اینها ضرورت رسیدگی هر چه سریعتر به اعمال وی را نشان میداد. اما منتظری از آنجایی که اعتماد صددرصد به مهدی هاشمی داشت، از دستگیری وی ممانعت به عمل میآورد و او را زیر چتر حمایت خود قرار داد.
امام از منتظری میخواهد تا به حمایت از مهدی هاشمی و منافقین پایان دهد و در نامه خود به ایشان به صراحت در خصوص باند مهدی هاشمی و منافقین به وی هشدار میدهند:
«پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشنتر از دیگران است… لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ما واجب و احتمال خدشهدار شدن آن نیز منجز است. با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاه به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است. این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سید مهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقتا مرتکب چیزهایی شدند؛ بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیبا و امثال آن میباشند …»
اما منتظری هیچ توجهی به سخنان امام و استاد خود نکرد و بر حمایت بی حد و حصرش از مهدی هاشمی افزود. وی معتقد بود: «سید مهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند و مفید میشناسم.»
یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند، وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.»
امام در پیام دیگری بازهم به وی تذکراتی را گوشزد کردند: «باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نکرده، فاجعه به بار آورند… در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید.»
ولی این تذکر نیز مانند تذکرهای قبلی، منتظری را متقاعد نکرد تا از دستورات ولایت فقیه – که خود یکی از نظریهپردازان مکتب آن بود – پیروی کند. امام باز هم مدارا کرد، چون از یک سو میدانست کنار گذاشتن فردی چون منتظری چه آسیبهایی را برای انقلاب دارد و از سوی دیگر، بنای بر جذب حداکثری داشت. اما هر چه گذشت نفوذ منافقین و باند مهدی هاشمی بیشتر و بیشتر شد.
رنجنامه تاریخی سیداحمد خمینی خطاب به منتظری
سید احمد خمینی در رنجنامه تاریخی خود خطاب به منتظری مینویسد:
«حضرت آیت الله! نامههای اخیر شما در دفاع از منافقین خیال میکنید کار خودتان بوده است؟ بعدا سخنان آقای مهدی هاشمی را میآورم که چگونه این طیف در طول چند سال کار روی شما، موضع شما را به طرف دفاع از منافقین سوق دادند و جنابعالی را به سقوط کامل پیش حزب الله کشیدند. یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند، وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.» امام تنها همین دو جمله را فرمودند آیا از خود پرسیدهاید که چه کردید که امام مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟ »
ماجرای قائم مقامی
مطرحترین و مهمترین سؤال در ارتباط با انتخاب اقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری این است که آیا با امام (ره) در مورد انتخاب ایشان در مجلس خبرگان، مشورت شده بود یا خیر؟
جواب مسلما منفی است چرا که اولا امام خمینی (ره) به وضوح در نامه ۱۳۶۸/۰۱/۰۶به آقای منتظری تصریح کرده است که با توجه به سادهلوحی و القاپذیری و نداشتن ظرفیتهای لازم جهت رهبری، از ابتدا با انتخاب وی مخالف بوده است؛ بنابراین در صورت مشورت مجلس خبرگان با امام، ایشان مخالفت خود را ابراز میکرد که کرد.
آیت الله محمدی گیلانی در تاریخ ۱۳۷۹/۰۹/۰۶ به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم (ع) در منزل آقای علی رازینی در بیان ابراز مخالفت امام گفت:
«یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان من ضمن تماس با دفتر امام (ره) کتبا از ایشان درخواست ملاقات کردم. امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه..! و اضافه فرمود: احمد هم از او دفاع میکند؟
عرض کردم: بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود. امام قدری فکر کرد و فرمود: احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعداز ظهر من ایشان را ببینم؟ رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم. فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعداز ظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم. فرمود: نه یکی از دوستان آمده و چنین گفته… گفتم: ما اعلام کردهایم. نمیشود…»
تأمل در آنچه از آقای محمدی گیلانی نقل کردیم، نشان میدهد که امام در مورد طرح قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان، در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بود… بیتردید اگر [اعضای مجلس] خبرگان نظر امام را میدانستند، آقای منتظری را به عنوان جانشین او تعیین نمیکردند.
شروع علنی اختلافات با امام
پیام تیرماه ۱۳۶۲ امام خمینی (ره) به مجلس خبرگان و حساسیت ایشان به بیت آقای منتظری را میتوان شروع علنی ماجرا دانست. امام (ره) در بخشی از پیامشان این چنین آوردهاند:
«… باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف و نفوذی در بیوت شما با چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آوردند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف بکشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله، الله در انتخاب اصحاب خود …»
باکمال تأسف باید گفت بدترین واقعه تلخ از تاریخی آغاز شد که آقای منتظری نه تنها خواسته امام برای تصفیه عناصر ناسالم و منحرف بیتش را اجابت نکرد بلکه تحت تأثیر ترفندهای پیچیده واسطههای نفوذی در دفتر خود که «فعال ما یشاء» بودند، از باند قدرتطلب منحرف حمایت کرد.
ادامه دارد…
منبع: کتاب بازگشت از نیمه راه –علی الفت پور